تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):روزه پرهيز از حرامها است همچنانكه شخص از خوردنى و نوشيدنى پرهيز مى‏كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813200446




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حاج‌حميد به دفاع مقدس نگاهي ويژه داشت


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: حاج‌حميد به دفاع مقدس نگاهي ويژه داشت
«از دامن زن مرد به معراج مي‌رود». اين فرموده امام خميني (ره) ‌در دوران انقلاب و پس از آن و بيشتر در دوران 8 ساله دفاع مقدس بر همگان ثابت شد.
نویسنده : صغري خيل‌فرهنگ 


«از دامن زن مرد به معراج مي‌رود». اين فرموده امام خميني (ره) ‌در دوران انقلاب و پس از آن و بيشتر در دوران 8 ساله دفاع مقدس بر همگان ثابت شد. زناني از جنس شور و ايمان بر دل مجاهدت‌ها تابيدند و در نهايت ايثار معنا گرفت. زناني كه به رغم مادر بودن، همسر بودن، خواهر بودن، همراه مردان مبارز بودن، خود نيز در رديف مبارزان ايستادند و در اين ايستادگي همه‌اش شور بودند و ايثار.  پروين مرادي متولد 1342، همسر شهيد مدافع حرم سيد‌حميد تقوي است. او يكي از همين زنان است كه سال‌ها در كنار سردار مجاهد ايستاد و در نهايت به سعادت همسر شهيد شدن، رسيد. زني مدافع آرمان‌ها و عقايد نظام كه همواره حامي و پشتيبان همسرش بود تا در نهايت شوهرش شد شهيد مدافع حرم. براي آشنايي با شخصيت اين زوج ايثار‌گر و مجاهد با او همكلام شديم.
***

خانم مرادي! چطور شد كه به كارهاي فرهنگي رو آورديد آن هم تئاتر. سردار مخالفتي با كارهاي شما نداشت؟
روحيه من روحيه‌اي هنري بود. در دوران مدرسه علاوه بر اجراي تئاتر و تهيه روزنامه‌ديواري، فعاليت‌هاي فرهنگي مختلفي انجام مي‌دادم. سال 58 بود كه با حاج‌حميد كه پسر‌خاله‌ام بود ازدواج كردم. 15 سال بيشتر نداشتم كه به خانه بخت رفتم. دو هفته‌اي در كنار خانواده خاله زندگي كرديم و در نهايت از آنجايي كه مسير رفت و آمد براي حاج‌حميد دشوار بود به كيانپارس اهواز رفتيم و در خانه‌هاي سازماني سپاه اسكان پيدا كرديم. حاج‌حميد در آن روزهاي بسيار سخت مبارزه هم، اصرار بر انجام كارهاي فرهنگي و هنري داشت. بسيار به كارهاي فرهنگي و هنري اهميت مي‌داد و من را تشويق مي‌كرد. در همان روزهاي اول، بعد از بازگشت به اهواز، حاج‌حميد مرا به تبليغات سپاه برد و به مرحوم حسين پناهي و آقاي جمال‌پور معرفي كرد. نگاه حاج‌حميد هم به جنگ و دفاع مقدس، نگاهي ويژه بود و حضور زنان را در آن شرايط بسيار مهم مي‌دانست.

اجراي تئاتر، تنها مربوط به شهر اهواز مي‌شد يا به ميان رزمندگان هم مي‌رفتيد؟
خير، ما علاوه بر اهواز در شهر‌هاي ديگر هم همراه با مرحوم حسين پناهي و آقاي جمال‌پور تئاتر برگزار مي‌كرديم. كارهاي فرهنگي بسياري در برنامه‌هاي ما بود اما عمده فعاليت ما همان برگزاري تئاتر بود. چون تأثير خوبي روي مخاطبين ما كه عموماً رزمندگان و بچه‌هاي جنگ و جبهه بودند، داشت. در همان شرايط هم رزمنده‌ها به تماشاي تئاتر مي‌نشستند و من به وضوح شاهد تأثير گرفتن آنان بودم.

واكنش رزمندگان پس از اجراي تئاتر در آن شرايط توسط گروه شما چه بود؟
آن‌ها اجراي چنين برنامه‌اي را باعث تجديد روحيه و دلگرمي مي‌دانستند و من هم خوشحال بودم از اين‌كه توانسته‌ام در آن شرايط گامي در جهت كمك روحي به رزمندگان بردارم. يك بار بعد از اجراي تئاتر گفتند چند برادر رزمنده مي‌خواهند شما را ببينند. سربازاني بودند كه با گرفتن مرخصي ساعتي به ديدن تئاتر ما آمده بودند. از ما تشكر كردند و گفتند باورشان نمي‌شود در چنين شرايطي يك خانم به كار فرهنگي و اجراي تئاتر بپردازد.

غير از اجراي تئاتر، چه فعاليت ديگري انجام مي‌داديد؟!
به بسيج خواهران ستاد نيروي مقاومت بسيج هم مي‌رفتم. خانم پروين دائي‌پور همسر شهيد غلامحسين افشردي مسئول امور خواهران بودند. ما زير نظر ايشان فعاليت‌هاي زيادي را انجام مي‌داديم. از كمك‌رساني به رزمنده‌ها گرفته تا پارچه‌نويسي و تهيه مواد خوراكي گاهي شبانه‌روز كار داشتيم. اولين فرزندم مريم دي ماه سال 59 به دنيا آمد. به جاي 9 ماه در 6 ماهگي به دنيا آمد براي همين نياز به مراقبت زيادي داشت و حاج‌حميد خيلي خوب در كنارم ماند تا روزهاي سختي كه داشتم بگذرد. مريم، هدي، ندا و منا 4 دختر من هستند.

شما با وجود داشتن بچه‌هاي كوچك همچنان به فعاليت‌هايتان ادامه مي‌داديد؟!
حاج‌حميد با وجود همه مشغله‌هايش بسيار همراهي مي‌كرد و بهترين مشوق من بود. فعاليت‌هاي من تا زمان پايان جنگ ادامه داشت، بعد از آن حاج‌آقا به من پيشنهاد ادامه تحصيل دادند. من زمان ازدواجم تا سوم راهنمايي بيشتر تحصيل نكرده بودم. بعد از پايان جنگ در مدرسه ثبت‌نام كردم و ديپلم گرفتم و بعد پيش دانشگاهي و در نهايت تحصيلات دانشگاهي را هم پشت سر گذاشتم.

يكي از خاطرات آن روزها را مي‌توانيد تعريف كنيد.
در يكي از تمرين‌هاي تئاتر بوديم كه ناگهان خبر شهادت حسين علم‌الهدي و يارانش را به ما دادند. همه بچه‌ها ناراحت شدند و هيچ‌كس دست و دلش به كار نمي‌رفت. او استاد نهج‌البلاغه من بود و من بسياري از مفاهيم ديني را از اين شهيد آموختم. خبرهاي تلخ و شيرين بسياري شنيدم كه از ياد نمي‌روند.


منبع : روزنامه جوان









تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۳۹۴ - ۲۲:۰۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن