تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):كسى كه كارهاى خود را به خدا بسپارد همواره از آسايش و خير و بركت در زندگى برخوردار اس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826429546




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تفسیر قرآن آیت‌الله قرهی: حاء حسین(ع) حزن است/چرا مکروهات نزد اولیای خدا حرام است


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: تفسیر قرآن آیت‌الله قرهی:
حاء حسین(ع) حزن است/چرا مکروهات نزد اولیای خدا حرام است
اسماء و اذکار اثر دارد، اما یک چیزی در حاء و سین و یاء و نون هست که وقتی متصل می‌شود به نام «حسین» عندالاولیاء، حزن است، حاء حسین، حزن است، لذا آدم ابوالبشر گریه کرد و گفت: چه شد اشکم جاری شد؟!

خبرگزاری فارس: حاء حسین(ع) حزن است/چرا مکروهات نزد اولیای خدا حرام است



به گزارش خبرگزاری فارس، آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی (عج) حکیمیه تهران در تازه‌ترین جلسه تفسیر قرآن کریم به آیه ۳۷ سوره بقره اشاره کرد که مشروح آن در ادامه می‌آید:
*قرآن دارای طراوت و نکاتی تازه است عن مولانا علی بن موسی الرضا(ع) عن أبیه موسی بن جعفر(ع) رجل سأل عن ابا عبدالله، جعفر بن محمد الصادق (ع): «ما بال القرآن لایزداد عند النشر و الدراسة الا غضاضة؟ فقال: لأن الله تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان ولا لناس دون ناس، فهو فی کل زمان جدید، و عند کل قوم غض الی یوم القیامة». روایت عجیبی است و نشان می‌دهد که قرآن، کهنه نمی‌شود و متعلّق به انسان‌ها و زمان خاصّ نیست. وجود مبارک امام علی بن موسی الرضا(ع) از پدرگرامیشان این روایت را بیان می‌فرمایند: شخصی آمد محضر حضرت صادق القول و الفعل امام جعفر صادق(ع) سؤال کرد: این قرآن چیست که هرچه خوانده می‌شود و هر چه منتشر می‌شود، جز به تازگی و طراوت آن اضافه نمی‌شود؟ اولاً معلوم می‌شود که سائل، اهل معناست و خیلی مهم است که انسان، هر چه قرآن بخواند، تازگی داشته باشد، همه کس این توفیق را ندارد. با قرآن محشور هستیم، آن را در مسجد یا منزل می‌خوانیم، ولی درک اینکه انسان با هر بار خواندن، طراوت تازه‌ای احساس کند، خیلی مهم است و این می‌سور نیست مگر به تقوا. خود قرآن می‌فرماید: «هدیً للناس»، قرآن برای همه مردم هدایتگر است، امّا فقط متّقین از آن هدایت می‌گیرند، «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین» این لام، لام تعلّقیه است؛ یعنی فقط متعلّق به متّقین است که هدایت را می‌گیرند و نکتة من النکات این است: آن‌ها که هدایت را می‌گیرند، طراوت و تازگی را متوجّه می‌شوند و هرچه هدایت بیشتر شد، بیشتر از این طراوت، بهره‌مند می‌شوند. نکته بسیار مهمی است. اینکه عرض شد بزرگانی مثل شیخ بهایی هر چه از علوم داشت، از قرآن کسب کرده است، از همین حروف مقطعه قرآن و خیلی از مطالب دیگر، به دست آورده است، دلیل چیست؟ چطور توانسته؟ علّت العلل، تقواست که می‌داند، هرچه قرآن را بخواند، طراوت و تازگی دارد. لذا در این روایت شریفه از وجود مبارک امام صادق(ع) سؤال می‌کند: «عن الرضا علیه‌السلام: «ان رجلاً سأل اباعبداللَّه ‏علیه السلام «ما بال القرآن لایزداد عند النشر و الدراسة الا غضاضة؟ فقال: لأن الله تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان ولا لناس دون ناس، فهو فی کل زمان جدید، و عند کل قوم غض الی یوم القیامة» چگونه است که انسان هرچه در قرآن می‌نگرد، طراوت و نکته‌ای تازه می‌بیند. «اغضاضه»، غیر از طراوت، به معنی نکته‌بینی هم هست، «کلمه واحد تدلّ علی معان مختلفه». انسان در طراوت، تازگی می‌بیند. در مثال مناقشه نیست، اینکه بهار، طراوت دارد و انسان در شادی و طراوت روح قرار می‌گیرد، جسم هم احساس طراوت می‌کند و نکته‌های تازه‌ای می‌گیرد، شعر می‌گوید، مخصوصاً اهل معنا، از سبزه‌زار، از کوهسار و... درس می‌گیرند، فلذا طراوت بهار، اثر خود را می‌گذارد. *قرآن برای همه زمان‌ها و مکان‌ها و تا روز قیامت جدید است حضرت در جواب فرمودند: «فقال لأنّ اللّه تعالی لم یجعله لزمان دون زمان» برای اینکه خداوند متعال آن را برای زمان خاصی قرار نداده است، است و «و لا للنّاس دون ناس» و برای مردم خاصّی نیست، برای همه مردم است، «وهو فی کل زمان جدید» برای همه زمان‌هاست. کأنّ قرآن تازه نازل شده و جدید است. یک نمونه را اوائل تفسیر سوره بقره عرض کردم: وقتی اوصاف منافقین بیان می‌شود، «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ» ادعای ایمان می‌کنند ولی مؤمن نیستند، «یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُون» به ظاهر خدا و مؤمنین را فریب می‌دهند در حالی که نمی‌دانند، دارند خودشان را فریب می‌دهند، آن‌قدر در سفاهت و بی‌شعوری محض هستند که این را متوجّه نمی‌شوند، تصوّر می‌کنند، فریب می‌دهند، در حالیکه مؤمنین می‌دانند. این‌ها در قلبشان مرض هست «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ» و خدا هم مرض را اضافه می‌کند که دلیلش را عرض کردیم؛ یعنی هرچه آیات می‌آید، این‌ها بد‌تر کینه‌توزی می‌کنند، نه اینکه خدا بخواهد. و به آنچه که تکذیب می‌کنند عذاب دردناکی هست. در آیه بعد هم بیان می‌شود: وقتی به آن‌ها می‌گویند: فساد نکنید «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ» می‌گویند: ما اصلاح طلبیم! *نمونه‌های عینی از فریب نخوردن مؤمنین از منافقین  عرض کردیم نمونه این‌ها در اول انقلاب ما وجود داشت، منافقین با نام آیت‌الله طالقانی آمدند و ایشان را پدر طالقانی بیان می‌کردند تا ایشان را در مقابل امام قرار دهند. آیت‌الله طالقانی هم در آخرین خطبه نمازجمعه‌شان به آن‌ها جوجه کمونیست‌ها خطاب کردند و فرمودند: وقتی به قم می‌روم برای مشاوره دادن نمی‌روم بلکه می‌روم تا روحیه بگیرم! وقتی هم خانه تیمی آن‌ها گرفته شد و اسنادش منتشر شد، موسی خیابانی گفته بود: بالاخره او هم یک روحانی است و انتظار دیگری نیست. اوایل با سیل جمعیّت همراه می‌شدند، امّا دیدند امام این‌ها را می‌شناسد. کما اینکه در نجف آقای هاشمی رفسنجانی را واسطه کردند تا امام را ببینند، امام به کتاب ایدئولوژی آن‌ها نگاهی کردند و فرمودند: این‌ها کارشان درست نیست و نپذیرفتند. ظاهر امر این است که امام در آن موقعیت نیاز به یارگیری دارد، امّا کسی که برای خدا کار می‌کند نه به دنبال یار است و نه چیز دیگر و خدا هم کمک می‌کند، «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُم و یُثَبّت اقدامَکم» و در ‌‌نهایت هم نفاق خودشان را علنی کردند. محضر مبارک حضرت امام بودیم، امام به آقای عارف دامغانی فرمودند: والله قسم، همین مردم که درود بر خمینی می‌گویند، یک روزی، مرگ بگویند -که این مردم اینگونه نخواهند بود- برای منِ خمینی، هیچ تفاوتی ندارد، من باید تکلیفم را همانگونه که هست، انجام دهم، ایشان هم فرمودند: همینطور است و ما هم غیر از این در وجود شما چیز دیگری نمی‌بینیم. مردان خدا اینطورند، برای خدا کار می‌کنند، برای به به و چه چه دیگران، یا.. نیست. لذا امام آن‌ها را می‌شناخت که در ‌‌نهایت فسادهایی که کردند ازجمله بمب‌گذاری و ترور و...، برای همه شناخته شدند و بنی صدر هم همینطور بود. *خداوند می‌فرماید: صرف ادعای اصلاح طلبی، بی‌شعوری است یا در دوران امام المسلمین باز یک عده به نام اصلاح‌طلب، می‌آیند و وقتی تبیین می‌شود که فساد نکنید، می‌گویند: ما اصلاح طلبیم! «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِنْ لا یَشْعُرُونَ» این بی‌شعور‌ها خودشان هم خبر ندارند که مفسد هستند، «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاء» می‌گویند: ما مثل کوچه بازاری‌ها نیستیم، ما مثل روستایی‌ها نیستیم که به آن‌ها رأی می‌دهند، پیش خودشان این‌طور بیان می‌کنند که ما فرهیختگانیم! اتّکای ما به رأی یک عدّه دهاتی و روستایی نیست، ما با سفیهان ایمان نمی‌آوریم! «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَـکِن لاَّیَعْلَمُونَ» خداوند متعال می‌فرماید: خود این‌ها سفیه و بی‌خرد و بی‌عقلند، در حالیکه نمی‌دانند و برعکس، خودشان را بالا می‌بینند. بار‌ها عرض کردم: هر کس ولو به لحظه‌ای تصوّر کند کسی شده است،‌‌ همان لحظه، لحظه سقوط اوست. عزیزان! این را باید با همین سبک، هر روز، تکرار کنیم و مواظب باشیم سقوط نکنیم. *رمز رفعت مقام روح؛ همه چیز را خدا دانستن است لذا تصوّر، معمولاً با فکر نیست و فقط ذهنیت دارد که کسی شده است، در حالیکه هیچ نیست. باید مواظب بود، یک لحظه غفلت انسان را به زمین می‌زند. باید بدانیم هرچه هست خداست. خدا به من و تو ذهن داد تا حافظ قرآن شویم، حافظ احادیث شویم، درس بخوانیم و مطالب و مراحل را بدانیم. خدا به من و تو داد والّا من و تو واقعاً هیچ هیچیم.  نه از باب تعارف، بلکه رسیدن به اینکه هیچیم، خیلی مهم است. اگر بفهمیم که هیچیم، آن‌وقت ما را بالا می‌برند و رفعت مقام روحی، معنوی و انسانی پیدا می‌کنیم، نه دنیوی که گذرا باشد. انسانیت ما هم، به دست خداست. والله! من و تو هیچیم. یک مقدار دقّت کنیم می‌فهمیم که هیچیم، اصلاً نیاز به خیلی چیز‌ها نیست، ما حتّی تحمّل یک تب را هم نداریم و‌‌ همان انسان را از پا درمی‌آورد. در این مسائل هیچیم چه برسد به مسائل دیگر. علی ایّ حال این نکته را دائم تکرار کنیم، برای ما کارساز است و از طغیان جلوگیری می‌کند. «إِنَّ الإنسَانَ لَیطْغَی أَن رَآهُ اسْتَغْنَی»، ‏ «انّ» تحقیقیه است، لام تحقیق هم آمده. «لیطغی» حالت سه گانه را تبیین می‌کند: اینکه طغیان متعلّق به انسان است و هیچ کس طغیانگر نیست مگر انسان! حیوان و ملک و.. طغیانگر نیستند، البته بعد از انسان، جن هست ولی به اندازه انسان نیست. دیدید گاهی می‌گویند: طرف به شیطان هم درس می‌دهد! جدّی انسان گاهی با وساوس و نفس امّاره، اعدا عدو، کارهایی می‌کند که ابلیس ملعون و شیاطین، انگشت به دهان می‌مانند که این کیست؟ و چه کرد؟
تحقیقاً طغیانگر است الّا المتّقین. دلیل این است که «فَأَلْهَمَ‌ها فُجُورَ‌ها وَ تَقْوا‌ها» [۵]. این نکته‌ است که ما در فجور محاصره شدیم و فجور جمع است ولی تقوا مفرد است. تقوا وسط است و فجور دور آن را گرفته است، لذا اگر تقوا را‌‌ رها کنیم، تقوا در مقابل فجور ضعیف است.
لام که بر سر یطغی بیاید؛ یعنی دائمی است؛ یعنی طغیان، متعلّق به زمان خاص نیست، ما همیشه در طغیان هستیم. لذا اولیاء خدا می‌فرمایند: بالا‌ترین مطلب، مراقبه است و در آن هفت مرتبه‌ای که اولیاء خدا تبیین می‌کنند که اول خروج از نفس امّاره بعد ورود به نفس مطمئنه، ورود به وادی ایمن قلب، سوم عقل است، چهارم روح است، پنجم سرّ است، ششم خفی است، هفتم اخفا است، اگر کسی بگوید: حال که از مرحله نفس امّاره خروج پیدا کردم و رسیدم به مرحله نفس مطمئنّه، دیگر تمام است، اولیاء خدا می‌فرمایند: خیر اینجا مراقبه بیشتر است. در مرحله روح هم باید مراقبه کرد و مراتب بالا‌تر هم همینطور است. لذا شوخی‌بردار نیست، طغیان همیشگی است. -معلوم می‌شود عقل اینجاست و آن‌هایی که ادعای اصلاح و عقل و فرهیختگی می‌کنند، فکر می‌کنند دارای عقل و شعورند! - *قرآن؛ همه سرمایه‌ بی‌پایان اولیا خدا است پس این هم نمونه‌هایی از تازگی و طراوت قرآنکه در روایت فرمودند: «وهو فی کل زمان جدید و عند کل قوم غضٌّ الی یوم القیامه» لذا برای هر قومی، هم نکته دارد و هم تازگی دارد. استخراج علم و مطالب فقط برای شیخ بها نیست، من و تو هم می‌توانیم بهره‌برداری کنیم. همه بزرگان، هرچه دارند از قرآن دارند، حتّی شیخنا الاعظم. این شوخی نیست که معمولاً همه بزرگان ما، مثل حضرت امام بیان می‌فرمودند:‌ ای کاش ما بیشتر با قرآن محشور بودیم. گرچه محشور بودند و به نظر می‌رسد که تأکید می‌کردند تا ما بفهمیم. *چهره امروز نفاق، به شهادت قرآن کریم لذا قرآن برای همه و در همه زمان‌ها تازه و جدید است که نمونه‌هایی از این تازگی را در کشور خودمان عرض کردیم که گاهی بعضی خود را اصلاح‌طلب می‌دانستند، اهل ایمان را سفیه و به مؤمنین اهانت می‌کردند، در روزنامه‌ها به ارزش‌ها و مقدسات اهانت می‌کردند و به امام المسلمین، رهبری یا نهایتاً مقام رهبری می‌گفتند، ولی وقتی دیدند، آن مطالب، جواب نمی‌دهد، حالا در چهره نفاق ظاهر می‌شوند، دم از مقام معظّم رهبری می‌زنند و اگر هم شرایط به جایی برسد که مجبور بشوند، امام، هم می‌گویند؛ امّا وقتی داخل جلسات خودشان می‌روند، اهانت هم می‌کنند- که باید گفت: مراقب باشید که به تعبیر عامیانه دیوار موش دارد موش هم گوش دارد- و می‌گویند: چون مؤمنین می‌گویند، ما هم مجبوریم بگوییم و باید اینطور برخورد کنیم تا جایگاه خودمان را حفظ کنیم و به مقاصدمان برسیم و امّا در عمل، مخالف ایشان عمل می‌کنند.  که مصداق این آیه شریفه هستند که می‌فرماید: «وَإِذَا لَقُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَکْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ» وقتی به اهل ایمان می‌رسند می‌گویند ما مؤمنیم ولی وقتی به شیاطین خودشان برخورد می‌کنند می‌گویند: ما با شماییم و آن‌ها را به سخره گرفتیم، خداوند می‌فرماید: «اللّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ» خدا آن‌ها را مسخره می‌کند و در طغیانشان باقی می‌گذارد.  «أعوذباللّه من الشّیطان اللّعین الرّجیم» «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم‏»  ‏ *توبه علمی از جانب خداست اینکه بیان کردند: انسان دائماً طغیان‌گر است، اگر خدا چیزی به ما یاد ندهد، حتی برای برگشت هم بلد نیستیم. اولین چیزی که از این آیات شریفه یاد می‌گیریم این است: در باب توبه هم باز خدا باید مرحمت کند «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ» خود خدا به ابانا آدم مرحمت فرمود. در بحث «فتلقّی» یک نکته این است که فاء بر سر تلقّی آمده است، القا کردن در باب تلقین درون قبر؛ یعنی آنچه می‌داند حالا آن را برایش بروز می‌دهد. پروردگار عالم ابتدا «و علم آدم الاسماء» به حضرت آدم، علم مرحمت کرد که از‌‌ همان علم مرحمت کرد، معلوم می‌شود که اولاً توبه، علمی است. دوماً این بحث تلقین، از درون آنچه که یاد گرفته به او مرحمت می‌شود. سوماً اینکه یقینی است اگر انسان از القائات حقیقی از علم حقیقی متوجّه آن باشد، می‌تواند به حقیقت انسانیّت خودش بازگردد. توبه؛ یعنی بازگشت به مقام انسانیّت؛ چون گناه، ما را از مقام انسانیّت ساقط می‌کند. گناه من و تو به خداوند ضرری نمی‌زند. «لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ» انسان، باید بلافاصله بعد از گناه توبه کند تا از مقام احسن به اسفل سقوط نکند. دلیل استغفار این است که برگردی و اگر اهمیّت به گناهت ندادی و گفتی حالا یک نگاه بد یا یک موسیقی مبتذل چیزی نیست، این‌‌ همان وسوسه شیطان است. باید از این همزات به خدا پناه برد. شیطان، گناهان را در نظر ما ضعیف جلوه می‌دهد، در حالی که اولیاء خدا کوچک‌ترین خطا را بزرگ می‌دانند. *چرا مکروهات نزد اولیای خدا حرام است اولیاء خدا می‌گویند: آن‌چه نزد مردم مکروه است برای ما حرام است، چرا؟ دلیل این است که اگر این‌ها را کوچک گرفتیم، گناهان را هم کوچک می‌گیریم. مثلاً بنده دل کسی را شکستم، توجیه می‌آورم و شیطان، توجیه می‌آورد که در مقابل کارهایی که او کرده و کارهایی که دیگران می‌کنند، چیزی نیست! دل شکستن گناه است و توفیقات را از انسان می‌گیرد. اینکه آیت‌الله مرعشی نجفی فرمودند: من از قبل از تکلیف تا به حال، نماز شبم قضا نشده است؛ یعنی نماز شب که مستحب است را واجب می‌دانند و اعلان قضا شدن می‌کنند. اگر کسی مستحب را واجب، دانست، واجب را اوجب می‌داند. امّا بعضی چنان بی‌اهمیت قرار می‌دهند که نماز را به خاطر کاری که دارند،‌‌ رها می‌کنند. حالا یک شب عروسی یا... که اشکالی ندارد و توجیه می‌کنند. *توجیه نکردن ترک اولی، توسط حضرت آدم(ع) او را به مقام توبه رساند اینکه بیان کردیم: تقوا وسط است و فجور، آن ‌را احاطه کرده است، اولیاء، فجور را کنار می‌زنند تا به مقام تقوا برسند، و تازه مراقبه بیشتری نیاز است تا به مقام اتقی برسند. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم‏» به همین جهت است که مکروهات را بر خود حرام می‌کنند تا به مقام توجیه برنیایند. لذا انسان باید جدی بگیرد، آدم ابوالبشر (علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) توجیه نکرد که بگوید: حالا چیزی نشده، حالا یک لحظه بود و ضرری هم به خدا وارد نشد، خدا هم چقدر سختگیر است! خیر، چون من از مقام انسانیتم سقوط کردم. لذا نکته مهم اینجاست که هبوط أبانا آدم(ع) هبوط از مقام انسانیت بود، بعد هبوط از جنّت، که جنّت؛ مکانی جسمانی است نه روحانی، مکان روحانی در قرب الی الله شدن، آن مقام روحانی، فانی فی الله شدن است. «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» ‏ رجوع است به سمت خداوند که خداوند در انتها می‌فرماید: «فادخلی فی عبادی وادخلی جنّتی» یعنی در جمع بندگان من وارد شو و در جنّت من داخل شو نه جنّات و رضوان به آن معنا، بلکه جنّتی؛ یعنی روح تو باید پیش من باشد، فانی فی الله شدن است. یک معنای هبوط هم این است که سقوط از مقام انسانیت است ولو به صورت جسمی هم باشد. «فتاب علیه»؛ یعنی الان باید توبه کند. *همه اسماءالله علم و نورند که تلقین آن‌ها رمز توبه است در «فتلقّی آدم من ربّه» آنچه که می‌دانی، القا می‌شود. فلذا توبه، علمی است؛ یعنی از آن کلمات است که روایاتش را هم عرض کردیم که کلمات، اسماء نورانی و مقدّس پنج تن آل عبا (عم اجمعین) است. معلوم می‌شود که خود حضرات هم علمند و اسامیشان هم علم است و اگر انسان دقّت کند کلّ حروف در عالم، علم هستند و در علوم الهی، جهل موجودیّت ندارد و همه اسماءالله، علم هستند، چون «الْعِلْمُ‏ نُورٌ»، ما می‌گوییم: اسماء الهی نورند و «الْعِلْمُ‏ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاءُ»، ما باید به نور برسیم. عرض کردیم: ابانا آدم با علم بود، لذا تلقین به وجود ‌آمد. در تلقین میت هم که می‌گویند: «اسمع افهم یا فلان بن فلان»، اگر دو ملک مقرّب آمدند و سوال کردند پروردگار تو کیست؟ در جوابشان بگو: «اللّه جلّ جلاله ربّی». اگر انسان نداند چطور بگوید؟! تلقین یعنی آنچه که تو می‌دانستی، پس هست. پس یک نکته اینکه در فتلقّی؛ یعنی، آدم تمام این اسماء را می‌داند لذا توبه می‌کند. مسأله دیگر اینکه در تفصیل الاسماء یک مسأله موجود است؛ اگر کسی اسماء الله را فهمید شوق و رغبت به آن برای تبیینش هم بوجود می‌آید. لذا دارد، وقتی حضرت آدم، اسماء را بیان می‌کرد با یک شوقی بیان کرد و وقتی به اسم اباعبدالله الحسین(ع) رسید شروع به گریه کرد- نزدیک ایّام اربعین هم هستیم با این مطلب بحث را تمام کنیم- چرا گریه کرد؟ چون نسبت به این اسماء، آگاهی دارد و شوق و ذوق دارد. *راه رسیدن به عمق علوم و اسماء، آگاهی اوّلیه نسبت به آنهاست منتها آگاهی‌ها دو نوع است، یک نوع آگاهی نسبت به عمق اسماء یا علوم است که آگاهی حقیقی می‌گویند و یک آگاهی هم عنوان آگاهی اوّلیه است که اگر آگاهی اولیه نباشد، آگاهی عمیق بوجود نمی‌آید. آگاهی اولیه نسبت به علم و نسبت به اسماءالله و اسماء حضرات معصومین(ع) در آدم ابوالبشر موجود است. «فتلقّی آدم من ربّه کلمات»؛ یعنی آگاهی دارد و می‌داند که اسمی هست به نام محمد(ص) و.. تلقین؛ یعنی آمدن آنچه که می‌دانسته است، همه اسماء را می‌داند حالا که می‌خواهد توبه کند القاء می‌شود، اگر می‌خواهی توبه‌ات توبه باشد‌، این‌ها را بیان کن؛ یعنی از همه اسمائی که می‌دانی، این پنج اسم را بیان کن. لذا آگاهی اولیّه، برای ابانا آدم موجود است و این‌ها را می‌داند، فلذا چون می‌داند، گاهی حقیقت الاسماء روی روح انسان اثر می‌گذارد که این نکته بسیار مهمی است. ذکر اثر می‌گذارد. مثلاً ذکر «الحی» و «یاحی»، هر کدام هجده مرتبه، بعد از هر نماز، که برای جلوگیری از سکته، مخصوصاً در دوره آخرالزّمان که مرگ ناگهانی زیاد می‌شود، است. حتماً این ذکر را بگویید تا رفع شود و ما از دوستان هم نمونه داریم که در مجلس هم هستند و دکتر‌ها تعجب کردند که ایشان چهار بار سکته کردند ولی الحمدلله، بهبودی حاصل شده است. غرض اینکه اسماء و اذکار اثر دارد، اما یک چیزی در حاء و سین و یاء و نون هست که وقتی متّصل می‌شود به نام «حسین» عندالاولیاء، حزن است. حاء حسین، حزن است، لذا آدم ابوالبشر، گریه کرد و گفت: چه شد اشکم جاری شد؟ جبرائیل امین، جریان شهادت حضرت اباعبدالله(ع) را برای حضرت آدم بیان کرد.  «السّلام علیک یا ابا عبداللّه» انتهای پیام/

http://fna.ir/G4ICR8





94/09/10 - 17:19





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 71]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن