واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مروری بر ظهور و افول ایسمها/2
سردمداران سوسیالیسم در ایران چه کسانی بودند/مهمترین دشمن سوسیالیسم چیست
سوسیالیسم به عنوان یک مکتب فکری، پس از وقوع انقلاب صنعتی در اروپا و در تضاد با نظام سرمایهداری و انتقاد از آن شکل گرفت و به ویژه در کشورهای انگلستان، فرانسه و آلمان طرفداران زیادی پیدا کرد.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، اصطلاح سوسیالیسم«socialism» از واژه فرانسوی «سوسیال» به معنای اجتماعی اخذ شده است. نظریه یا سیاستی که هدفش را مالکیت یا نظارت کل اجتماع بر ابزار تولید قرار داده است. برخی اعتقاد دارند که سوسیالیسم یک اندیشه و برخی دیگر آن را یک ایدئولوژی میدانند که در مخالفت با کاپیتالیسم و لغو مالکیت خصوصی ایجاد شده است. این اصطلاح برای اولین بار در اوایل قرن نوزدهم به وسیله برخی از نویسندگان انگلیسی و فرانسوی به کار برده شد، «رابرت اوئن» یک متفکر انگلیسی بود که در سال 1841 میلادی رسالههایی را با نام«سوسیالیسم چیست؟» منتشر کرد و با انتشار این رساله بود که واژه سوسیالیسم معروف شد و پس از آن به وسیله سایر نویسندگان به کار برده شد. سوسیالیسم به عنوان یک مکتب فکری، پس از وقوع انقلاب صنعتی در اروپا شکل گرفت. این مکتب در کشورهایی چون انگلستان، فرانسه و آلمان طرفداران زیادی پیدا کرد. مکتب سوسیالیسم دارای اصول و قوانین خاصی است که در تضاد با نظام سرمایهداری و انتقاد از آن، شکل گرفته است. *منشأ ایجاد سوسیالیسم برخی اندیشمندان زمینه ایجاد سوسیالیسم را کتاب «جمهوری» افلاطون میدانند، چرا که افلاطون هم نمونهای نظام اشتراکی را پیشنهاد میکند، اما به لحاظ تاریخی با عصر رنسانس سوسیالیستهایی در اروپا طرح مالکیت اجتماعی را مطرح کردند و با انقلاب صنعتی این تفکر به شکل یک ایدئولوژی در آمد و علیه انقلاب صنعتی شورید. در کشورهای انگلستان سال 1827 م. و فرانسه 1932 م. تفاسیر متفاوتی از سوسیالیسم به عنوان یک مکتب پدید آمد. ناکامی انقلاب صنعتی در از بین بردن فقر عمومی حاکم بر جوامع اروپایی، باعث شد تا مخالفتها و اعتراضها بر علیه نظام سرمایهداری شکل بگیرد. این مخالفتها و انتقادها از نظام سرمایهداری در اوایل قرن نوزدهم به شکل مکتب سوسیالیسم جلوهگر شد. جنبش سوسیالیستی دارای گروهها و شاخههای متعددی است، ولی در این تقسیم بندی کلی میتوان آن را به دو گروه سوسیالیستهای اصلاح طلب و سوسیالیستهای انقلابی تقسیم کرد. سوسیالیستهای اصلاح طلب، اعتقادی به انقلاب ندارند و میخواهند از طریق روشهای قانونی و دموکراتیک، برنامههای سوسیالیستی را به مرحله اجرا بگذارند، ولی سوسیالیستهای انقلابی عقیده دارند که تنها پس از نابودی نظام سرمایهداری میتوان نظام سوسیالیستی را ایجاد کرد. نظامهای سیاسی سوسیالیستی متعددی در جهان وجود داشتند که اغلب آنها پس از فروپاشی شوروی(سابق) از بین رفتند. مهمترین ویژگی سوسیالیستها جنبه انتقادی و سلبیشان به ویژه در حوزه اقتصاد و سرمایهداری است، طرفداران این مکتب در دورهای توانستند تأثیرات زیادی بر روند مدرنیته غرب بگذارند چرا که این مکتب بر نظریات اجتماعی و برتری جامعه و سود همگانی استوار بود و بر ضد فردگرایی و لیبرالیسم اقتصادی گام برداشت. بنابراین سوسیالیستهای ابتدایی را طرفداران همکاری اجتماعی و آرمانشهر افلاطون میدانستند درحالیکه سوسیالیست جدید ایدئولوژی شورنده علیه پیامدهای شوم انقلاب صنعتی بود. انتقاد سوسیالیستها به سمت مالکیت خصوصی به عنوان ابزار قدرت و نابرابری اقتصادی است اینها در اصل برابری تأکید داشتند. بنابراین مهمترین زمینههای فعالیت سوسیالیستها مقابله با سرمایهداری و اقتصاد صنعتی بود و این مکتب مقابل کاپیتالیسم و لیبرالیسم اقتصادی نیز قد علم کرد. *مهمترین دشمن سوسیالیست مهمترین دشمن سوسیالیست سرمایهداری جهانی و لیبرالیسم است که بیش از صد و پنجاه سال است به دشمنی با او بلند شده است و تلاش میکند جریان تاریخی سوسیالیسم را به صورت یک مکتب به گل نشسته نظاره باشد. البته هنوز هم سوسیالیسم جهانی دولتی تلاش میکند پس از بحران اصلی سوسیالیسم دولتی به مقابله با امپریالیسم جهانی بپردازد. *انواع سوسیالیسم به لحاظ تاریخی و ساختاری سوسیالیستها به لحاظ تاریخی و ساختاری دارای سه نوع هستند: سوسیالیستهای دولتی ماهیتی مکتبی دارند که از نیمه دوم قرن نوزدهم توسط مارکس و انگلس ایجاد و سپس توسط لنین، مائو و .. ادامه یافتند. سوسیالیستهای علمی که همراستا با جنبشهای کارگری و نهضتهای زنان و دانشجویان ماهیت نهضتی یافت یک نهضت ضد استثمارگرایانه و استبداد ستیز است از سوی کارگران و زنان و دانشجویان و قشر فراگیر متوسط تحت هژمونی کارگری بر علیه نظام انسانکش سرمایه داری جهانی این نهضت ضدسرمایه داری دویست سال ضد استثمار تلاش کرد و تحت رهبری جنبش کارگران پیش رفت. سوسیالیست دیگر نیز تاریخی است که بر ضد تبعیضات طبقاتی، نژادی و اجتماعی انسان مبارزه کرد که بر علیه تبعیضات سهگانه طبقاتی ـ نژادی و اجتماعی حرکت کرد. در یک دستهبندی دیگر سوسیالیستها به سوسیالیستهای بنیادگرا که علیه براندازی سرمایه داری تلاش کردند، سوسیالیستهای انقلاب که به سرنگونی ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پرداختند، سوسیالیستهای اخلاقی که منتقد کاپیتالیسم هستند و معتقدند وضع موجود خوب نیست، تقسیم میشوند. *برداشت سوسیالیستی از مبانی دینی حضرت رسول(ص)! بر اساس برخی دیدگاهها وحی و اسلام حضرت محمد(ص) متکی بر اصل تاریخی بودن و اتوپیای ذهنی فرازمانی و فراتاریخی و فرامکانی است، توحید او رهاوردی برای بشریت است. حضرت محمد(ص) در بستر وحی تاریخی و مدینه از معاش به معاد رفت، از جامعه به فرد و از عین به ذهن و از زیربنا به روبنا میرود. با این حال باید بگوییم سوسیالیست اسلامی یا مارکسیستی یا هر گرایش و مکتب دیگری حکمی انحرافی و غلط است چرا که با این حکم ما معتقد شدهایم سوسیالیست پدیدهای اسلامی است که قضاوتی غلط است، چرا که اسلام و حضرت محمد (ص) بنیانگذار سوسیالیست نیستند تمام دیدگاههایی که خواستهاند به نحوی از انحاء سوسیالیست در این زمینه قرار دهند، شکست خوردهاند. همچنین طرح عنوان مسلمانان سوسیالیسم هم مانند عنوان سوسیالیسم اسلامی غلط است. *سوسیالیسم در ایران سوسیالیسم در ایران به دو دسته ملیگرایی و گفتمان اسلام سیاسی تقسیم میشود. گفتمان ملیگرایی در دوره قاجار توسط برخی بازرگانان به ایران وارد شد و راه حل عقب ماندگی ایران را ایجاد قانون به شمار آورد، طرفداران آن میرزا آقاخان کرمانی، عبدالرحیم طالبوف تبریزی و زین العابدین مراغهای بودند و گفتمان دوم نیز اسلام سیاسی سوسیالیستی بود که نهضتهایی شامل افرادی چون مهندس جلالالدین آشتیانی، کاظم سامی، سازمان مجاهدین خلق (محمد حنیف نژاد، سیدمحسن و حسن نیکبین) بودند. اینها نیز از سال 1322 در ایران افکار روشنفکری را ایجاد کردند. این گروه دوم هدفشان را مقابله با فشارهای ضددینی حزب توده و بهاییها قرار دادند و از وضع موجود ناراضی بودند و به لحاظ اقتصادی به سوسیالیست گرایش یافتند و با استبداد مبارزه کردند. *نقد سوسیالیسم مهمترین نقدهایی که میتوان به سوسیالیسم وارد کرد مهمترینشان لغو مالکیت خصوصی و ابزار تولید، کاهش نقش فردی انسان در جامعه، کاهش نقش عقل، معنویات و اخلاقیات در جامعه برخلاف نظر اسلام ... است. براساس تاریخ نظریههای سوسیالیستی ایدئولوژی مارکس بر سه عنصر اقتصاد، طبقه اجتماعی و تاریخ مبتنی بود، وی معتقد بود که با فاصله گرفتن زیربنا و روبنا در یک جامعه نظام سرمایه داری فرو میپاشد و سوسیالیسم جایگزین آن میشود و جامعه بیطبقه میشود اما با ورود به قرن بیستم سوسیال دموکراتهایی به وجود آمدند که به نظریه مارکس اعتقاد داشتند و معتقد بودند برای از بین بردن سرمایهداری نیازی به انقلاب نیست. انتهای پیام/
94/08/23 - 10:06
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]