تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ردم دو گروه‏اند: دانشمند و دانش‏اندوز و در غير اين دو، خيرى نيست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829789157




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دل‌نوشته‌ای به وسعت همه دلتنگی‌ها


واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۴ - ۰۹:۳۰




1446876007492_8888.jpg

محمد آمد و قلب مادر و روح پدر آرام گرفت ولی هنوز کفش محمد روی طاقچه مقابل دیدگان مادر است که یک لنگه‌اش بدون بند مانده است. پدر یک جفت کتانی ورزشی برای محمد خریده بود، امتحانات مدرسه تمام شده بود. کسی به جز مادر در خانه نبود. با عجله لباس‌هایش را بر تن کرد تا از اتوبوس جا نماند. نشست تا بند کتان ورزشی‌اش را ببندد. یک لنگله‌اش آماده شد لنگه بعدی را به دست گرفت. با صدای مادر به خود آمد. محمد کجایی؟ سراغش آمد. با دیدن لباس‌ بر تنش فهمید آماده رفتن است. مقابلش ایستاد، فایده‌ای نداشت، محمد از خیلی زمان پیش قصد رفتن کرده بود. یک لنگه از کتان که آماده بود سریع به پایش کرد و لنگه دیگر را بدون انداختن بند پوشید و با عجله که مبادا دست مادر به او برسد شتابان دوید ولی هر بار کفش از پایش درمی‌آمد و دوباره می‌پوشید مادر نظاره‌گر دور شدنش از خانه بود! پدر و برادر بزرگ محمد هر دو تازه از جبهه برای مرخصی آمده بودند و هربار که هرکدام‌شان به خانه می‌آمد محمد می‌گفت این بار نوبت من است که به جبهه بروم و هر بار این جمله را می‌شنید که «هنوز برای تو زود است، درس خواندن تو در اولویت قرار دارد باید به آن توجه داشته باشی». خبر رفتن محمد به پدر و برادر بزرگتر رسید، هر دو با عجله به سمت محل حرکت اتوبوس‌های اعزامی رفتند و محمد را در حالی‌که در اتوبوس آرام گرفته بود و برای رفتن لحظه‌شماری می‌کرد، پیدا و به‌زور محمد را از اتوبوس پیاده کردند. دعوای پدر و برادر با او بالا گرفت. محمد جز اصرار و گریه کردن کار دیگری در آن لحظه به فکرش نمی‌رسید. دایی وارد بحث و دعوای بین آنها شد و در گوش برادر گفت که شما بروید من خود محمد را به خانه می‌آورم و قائله را با این جمله فیصله داد. ساعتی گذشت. دایی آمد اما بدون محمد. همه با تعجب گفتند: دایی محمد کجاست؟!! دایی سرش را پایین انداخت و در شرایطی که نمی‌خواست چشم در چشم خواهرش شود گفت: من را در مسیر بازگشت جا گذاشت، تا به خودم بجنبم دیدم محمد سوار بر اتوبوس رفت. روزها یکی پس از دیگری سپری می‌شد ولی خبری از محمد نبود تا اینکه به مرخصی آمد. به گمان اطرافیان بزرگ‌تر شده بود. جبهه از او انسانی دیگر ساخته بود. سنش کم اما از شعور و فهم سهم زیادی برده بود. محمد فرزند دوم خانواده و به‌قول امروزی‌ها آچار فرانسه خانواده به‌خصوص مادر بود، از انجام کارهای خانه گرفته تا کمک به پدر در مزرعه همه را انجام می‌داد. یدالله برادر کوچک‌تر که بیشتر از هفت سال نداشت بیمار شده بود. علاقه بسیاری به یکدیگر داشتند، محمد برای یدالله هم مادر بود و هم پدر. از زمان به دنیا آمدنش از شدت علاقه خود را مسئول یدالله می‌دانست. دو روز از آمدن محمد می‌گذشت که بیماری یدالله شدیدتر شد، گلویش ورم کرده بود، سریع یدالله را به شهر رساندند. دکتر با گفتن جای هیچ نگرانی نیست خیال همه را آسوده کرد اما غافل از اینکه یدالله مبتلا به سرطان خون شده است، او را به خانه بازگرداندند. سر یدالله آرام روی پاهای محمد بود در یک چشم به هم زدن محمد دید یدالله حال دیگری دارد چشماننش در حال بسته شدن بود همه به یک‌باره به هیاهو افتادند، چشمان یدالله برای همیشه در مقابل بهت همه به‌خصوص محمد بسته شد. محمد با رفتن یدالله آرام و قرار نداشت، مرخصی‌اش به اتمام رسیده و دوباره باید آماده رفتن می‌شد. التماس‌های مادر و پدر بی‌فایده بود. می‌گفت من بعد از یدالله دیگر باز نمی‌گردم. مادر باید خود را آماده رفتن محمد نیز می‌کرد. محمد آخرین‌بار به چهره عزیزان خود نگاهی انداخت. همیشه پای رفتن داشت هرچند که بیشتر از ١٦ سال نداشت و اراده و ایمان قوی را با خود حمل می‌کرد و شهادت سهم کوچکی بود که در مقابل آن همه بزرگی نصیبش شد. سال‌ها گذشت جنگ تمام شد اما محمد نیامد، پدر نیز رفته بود و مادر پس از گذشت ٢٨ سال دیگر پیر شده بود. خبری باز همه را به هیاهیو انداخت. خبر آمدن محمد پس از ٢٨ سال گمنامی به خانه. مادر سر از پا نمی‌شناخت، برادرها و خواهرها هر کدام تدارک آمدن محمد را می‌دیدند، برادری که نه آنها او را دیده بودند و نه محمد زمان تولدشان حضور داشت. خبر در شهر پیچید؛ همه در خیابان‌های شهر حضور یافتند تا از محمد استقبال کنند. چه استقبال باشکوهی حتی آنان که محمد را نمی‌شناختند و تنها اسمش را شنیده بودند. دوستان محمد که در سال دوم با همه‌شان خداحافظی کرده بود نیز امروز حاضر شده بودند. محمد آمد و همه بار دیگر او را به آغوش کشیدند با این تفاوت که این‌بار تابوت محمد و تکه‌های استخوان‌هایش آمده است، ولی این نیز همه را آرام می‌کرد. محمد در کنار یدالله و پدر آرام گرفت. شهید محمد محمدی در سن ١٦ سالگی در جبهه نبرد حق علیه باطل حضوریافت ودر همان سن در« عملیات نصر ٧ »، کنار فرمانده خود شهید «منصور سودی» به شهادت رسید و پس ٢٨ سال بی‌خبری،پیکرش طی عملیات تفحص در منطقه بولفتح عراق کشف و پس از انجام آزمایشات مختلف برای شناسایی هویتش، در میان استقبال باشکوه مردم استان زنجان به ویژه «قیدار» در زادگاه اصلی‌اش روستان «گون دره» به خاک سپرده شد. خبرگزاری دانشجویان ایران ( ایسنا) منطقه زنجان. انتهای پیام








این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن