تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):وقتى مردى به همسر خود نگاه كند و همسرش به او نگاه كند خداوند بديده رحمت به آنان نگ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806841022




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

زبان مبدا و غایتی برای تحلیل (بخش اول)


واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه ستاره صبح: گروه اندیشه: لودویگ ویتگنشتاین در سال 1889 در وین به دنیا آمد؛ در خانواده یی که از ثروت و شهرت قابل توجه برخوردار بود. پدرش از صاحبان صنایع فولاد در اتریش بود. لودویک نیز به ماشین آلات و صنایع مهندسی علاقه مند بود. تحصیلاتش را در ریاضیات و فیزیک و مهندسی گذرانید و در مهندسی هوایی تخصص گرفت. «اصول ریاضیات» برتراند راسل او را به سمت فلسفه کشانید. مهندسی را رها کرد، به کمبریج رفت و زیر نظر خود راسل اصولش را فرا گرفت. فراگیری و ابداعاتی که خود بدان افزود تحریر «رساله منطقی - فلسفی» را سبب شد. او در این زمان 31 سال بیشتر نداشت. رساله اش مورد توجه فراوان قرار گرفت. خود نیز گمان نمود که همه پرسش های اساسی فلسفه را پاسخ گفته است بنابر این فلسفه را رها کرد، اما این بخت و اقبال و یا دقیق تر بگوییم اندیشه و تعمق را داشت که به نارسا و ناکافی بودن نظریه هایش پی ببرد و خود از آن روی برگرداند. وینگنشتاین آن چه را گفته بود انکار و بار دیگر به فلسفه روی آورد و به مطالعه و اندیشیدن مشغول شد. این بار دیگر جز یک مقاله کوتاه تا پایان عمر چیزی منتشر نکرد. در سال 1951 درگذشت و اینک طرفداران و شاگردانش مجال آن را یافته بودند تا دست نوشته هایش را منتشر کنند. «تحقیقات فلسفی» دومین کتاب او در سال 1953 دو سال پس از مرگش منتشر شد. رویگردانی فیلسوف از آرای نخستینش در این کتاب به خوبی مشهود است، هر چند که زبان همچنان مبنای نظریه او می باشد و در کانون توجه اش. ویتگنشتاین در «رساله» از تصویر معنا سخن می گوید. این تصویر را کلماتی که در یک جمله در کنار هم چیده می شوند ایجاد می کنند. به عبارتی جملات بیانگرامری واقع در جهان هستند.  به ازای هر جمله وضعی واقعی در جهان وجود دارد. فصل مشترک جملات و امور واقع در جهان تصویری هستند که ایجاد می شوند. اجرا و عناصر تصاویر نیز دارای همان ترتیبی هستند که در دنیا وجود دارد. ویتگنشتاین از این گفته ها می خواهد این نتیجه را بگیرد که آن چه را که زبان منعکس می کند همان واقعیت جهان است، در نتیجه زبان منعکس کننده واقعیت و مرز بین معنا و بی معنایی است. هر اسم، مدلولی دارد، یعنی ما به ازایی در جهان خارج دارد. هر گاه اسامی به نسبتی خاص در کنار یکدیگر چیده شوند به نحوی که این نسبت منطبق با نظیرش در جهان خارج می تواند آینه تصویری باشد که در جهان خارج وجود دارد. از این رو هم ساختار جملات آینه جهان واقعی است و هم جهان واقعی آینه ساختار زبان و جملات. ویتگنشتاین با شکافت و تحلیل ساختار زبان می خواست ساختار جهان را کشف و واقعی را از غیر واقعی و معنا را از مهمل جدا کند. او در این راستا به ویژگی های سطحی زبان نظر نداشت بلکه به زیرساخت های جملات توجه داشت. او از این زیرساخت ها به عنوان «جمله های ابتدایی» یاد می کند. جمله های ابتدایی در آن سوی رابطه تصویر با ساخت واقعیت قرار دارند. اما جملات همواره ایجابی نیستند بلکه سلبی نیز می باشند. وقتی می گوییم «یک درخت در باغچه هست» جمله وضعیتی واقعی را تصویر می کند، اما آنگاه که گفته می شود «یک درخت در باغچه نیست» آنگاه واقعیتی که تصویر می شود چیست؟ پرسش از «تصویر» کردن است؛ یعنی تصویر کردن «نیستی» چگونه امکانپذیر است؟ ویتگنشتاین نه و نیستن و نفی و یا و اگر و از این قبیل را ثابت های منطقی می گوید که تصویر نیستند بلکه رساننده مفاهیمی هستند که این مفاهیم حکم به امکان هایی می کنند، اما این حکم ها قطعی و مطلق نیستند، چرا که اساساً نمی شود درباره آنها سخن گفت. ویتگنشتاین «اخلاق»، «دین» و «هنر» را از این دست می داند. نمی شود در باره آنها سخن گفت، هر کوششی در این باره بی معنا است هر چند که آنها جزء امور مهم زندگی هستند. اما ویتگنشتاین در دوره دوم حیات فلسفی اش نظریه تصویری معنا را رها کرد و به جای تصویر معنا نظریه کاربردی یا ابزاری معنا را بر جای آن نشاند. او در این نظریه واژه ها را در حکم ابزاری می داند که در جملات گوناگون کاربردهای مختلف پیدا می کنند.  دیگر ساخت جهان واقعی نیست که ساخت زبان را تعیین می کند بلکه ساختار زبان، چگونگی تفکر درباره جهان را معین می کند. مفاهیمی که زبان فراهم می کند، نحوه اندیشه و نگرش را نیز رقم می زند. در نظریه اولیه، مرز معنا و بی معنایی جمله را، واقعیت های جهان مشخص می کند، در حالی که نظریه دوم معنایی که توسط واقعیت های جهان فراهم می شود فقط یک قسم از بازی های ممکن و موجود زبانی است. زبان بازی های متنوعی دارد و همین بازی ها است که که جهان را تعبیر می کند. در نظریه نخست زبان به تصویر تشبیه می شود و در نظریه دوم به ابزار. تصویر بیانگر جزییاتی است که در عالم واقع موجود است اما ابزار می تواند کارکردهای متفاوت داشته باشد. توجه ویتگنشتاین به زبان و کارکردها و کاربردهای کلمات و جملات را نمی توان جدا از علاقه و توجه اش به ریاضیات و اعداد و ارقام ارزیابی کرد. مصالح ابتدایی ریاضیات اعداد و ارقام هستند. شاید بتوان گفت ریاضیات بدون وجود ارقام بی معنا است. ویتگنشتاین در ریشه یابی و لایه برداری از پرسش های بنیادین فلسفی از قبیل واقعیت و غیر واقعیت، معنا و مهمل، حقیقی و غیرحقیقی، درست و نادرست، هستی و ماورای هستی و پرسش هایی از این قبیل به کلمات و جملات می رسد. منطق و نظمی که افکار ویتگنشتاین در چارچوب آن پرورش یافته است او را به سمت مصالح اولیه عقب می راند و هدایت می کند.  نظم ریاضی گونه ذهن ویتگنشتاین توجه او را در پرسش های بنیادین فلسفه نه به معنا و مفاهیم انتزاعی که به سمت مصالح به کار رفته و در پرسش ها می کشاند و توجه او را به زبان و ساختار جملات و کلمات معطوف می کند و او زبان را هم مبدا و هم غایتی به حساب می آورد که معنا و بی معنایی واقعیت و غیرواقعیت ممکمن و غیرممکن و... را با آن ارزیابی می کند. مبدا و غایت قرار دادن زبان و سنجیدن و تفسیر همه چیز با ساختار زبان راه به همان ذهنیاتی می برد که ذهن او را برد هر چند که در نظریه دومش که زبان را ابزار به حساب می آورد قابل توجه تر است.  از زبان نمی توان تعریفی ارائه داد که همه کاربردهای آن را دربرگیرد، یعنی بیانگر ماهیتی واحد برای همه کاربردهای باشد. زبان قابلیت گسترش پذیری حتی کلمات را نیز در بر می گیرد. به عقیده ویتگنشتاین در بین کلمات فقط «شباهت خانوادگی» به لحاظ کاربرد وجود دارد و امکان ارائه تعریفی که بازگو کننده ماهیت یکسان کاربردهای متفاوت یک کلمه باشد وجود ندارد. برای مثال کلمه بازی به انواع فراوان و بی شمار بازی ها اطلاق می شود، اما این بازی ها هیچ یک از قاعده یی واحد که بر همه بازی ها صدق کند پیروی نمی کنند. جز تفریح، سرگرمی، چند نفره بودن، تک نفره بودن، داشتن یا نداشتن تماشاگر، پرکردن اوقات فراغت، به عنوان حرفه و پیشه بودن و... هر یک در بعضی از بازی ها مصداق دارد و در بعضی دیگر خیر. نیتجه آن که یافتن ویژگی مشترک واژه بازی برآن صدق کند امکان پذیر نیست. باقی می ماند تعدادی شباهت های خانوادگی.  این نظر بر خلاف همه آن سنت های نظری است که ویژگی ذاتی را بین مصادیق مشترک مسلم فرض می کند و لفظ را از آن جهت دارای معنا می پندارد که بر خصیصه ذاتی مشخصی دلالت می کند. این سنت نظری از افلاطون و ارسطو به ارث رسیده بود که لفظ بر ماهیت مشخصی دلالت می کند، در حالی که ویتگنشتاین در نظریه دومش معتقد است تنها تعدادی شباهت های خانوادگی به عبارتی شباهت های ظاهری در کاربردهای گوناگون یک واژه قابل تشخیص است و از هیچ ویژگی مشترک سخن نمی توان گفت.  اگر چه همه واژه ها در همه زبان ها چنین نیستند و هستند واژه هایی که معانی و تعاریف دقیق دارند، اما قصد ویتگنشتاین از توجه دادن به شباهت های خانوادگی این است که نشان دهد وقتی در فلسفه صحبت از مفاهیم اساسی و بحث برانگیزی مانند خوبی، بدی، زشتی، زیبایی، درستی، نادرستی و... می شود نباید ذهن معطوف ماهیتی ذاتی و ریشه یی شود که موجود است و هدف فیلسوف باید این باشد که به جست و جو و کشف این ماهیت ها همت بگمارد. اصلاً نه تنها واژه ها در مباحث مختلف خود زبان در موضوعات گوناگون کارکردهای متفاوت پیدا می کند. شیوه استفاده زبان در فلسفه شیوه استفاده زبان در سیاست، سیاست از هنر، هنر از اقتصاد و... متفاوت است.  آن چه فیلسوف می تواند به آن دست یابد کاربرد واقعی واژه در مفاهیم یا موقعیت های واقعی است یعنی همان چیزی که ویتگنشتاین آن را بازی زبانی می نامد. در بازی از نظم و قاعده یی پیروی می شود و نمی توان سرسری هر کاری خواستیم بکنیم: اما می شود بازی را بسط و گسترش داد، در آن ابتکار و تنوع به وجودآورد. در زبان نیز درست به همین گونه است. علی رغم آن که قاعده و اصولی برای کاربرد زبان وجود دارد اما امکان تعبیر و تفسیر برای کاربر وجود دارد و این گونه نیست که قواعد زبان همه چیز را تعیین کند و دست کاربر را ببندد. به نظر ویتگنشتاین اشتباه فلاسفه این است که در جست وجوی بنیاد می روند. می خواهند بنیاد هر چیزی را دریابند در حالی که هر چیز را باید همان طور که هست پذیرفت و سخن از بنیاد و ماهیتی که فراتر از تجربه باشد اشتباه برانگیز و  سردرگم کننده است.  اما نباید اصطلاح بازی زبانی موجب این سوءتفاهم شود که ویتگنشتاین خواسته بگوید همه چیز سرسری و نوعی بازیچه است. او بدین وسیله خواسته است از وجود کاربردهای گوناگون بدون وجود هیچ ماهیت اصیل و قطعی سخن به میان آورد. در این صورت تجربه یی فراتر از زبان وجود ندارد که ما از فراز آن به تماشای واقعیت بنشینیم و بتوانیم قضاوت کنیم و قیاس، که زبان تا چه اندازه در نمایاندن واقعیت توفیق داشته است. ما هر کاری کنیم از زبان فراتر نمی رویم و چنین امری امکان پذیر نیست اما این نکته نباید این نتیجه گیری را به دنبال داشته باشد که ویتگنشتاین به نسبی گرایی اعتقاد داشته و از نظر او واقعیت دست نیافتنی بود. به نظر او الفاظی همچون واقعیت و صدق، فرقی با الفاظی چون تخته و میز ندارند. همان قدر می تواند کاربرداشن متنوع باشد که کاربرد بقیه الفاظ. این تنوع سرتاسر زندگی انسان و فکر و ذهنش را احاطه کرده است. همین احاطه اغلب او را به اشتباه می اندازد؛ اشتباه وجود مستقلی به نام «تفکر»، در حالی که تفکری در کار نیست، نه تفکری نه تجربه یی. هر آن چه هست سراسر بازی های زبانی است و هر نوع بازی زبانی منطق ویژه خود را دارد. سخن از صحت و سقم درباره آن بی معنا است و نمی توان از ارزیابی علمی سخن به میان آورد آن گونه که پوزیتیویست ها انجام می دهند. به نظر ویتگنشتاین آن گاه می شود به فهم هر گونه گفتاری نایل آمد که «نقش» آن گفتار را در زندگی روزمره مردم در نظر بگیریم. جز از این طریق نمی توان به فهم گفتارهایی که حاصل نحله های گوناگون فکری است نایل آمد. تلاش برای ماننده کردن همه گفتارها به گفتار علمی و تشبیه و قیاس هر چیز با علم کوششی است بیهوده. درجه یک محسوب کردن موازین علمی و تلاش برای نظری کردن همه گفته ها و سپس قیاس آن با علم راه به جایی نمی برد و مانع از فهم درست می شود. او نهایت توجه را به کاربرد زبان داشت. ارزش یکسانی برای گفتارها قائل نبود و به نقش و جایگاهی که گفتارها در زندگی و اجتماع عهده دارند توجه فراوانی داشت. ادامه دارد ...


شنبه ، ۹آبان۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: روزنامه ستاره صبح]
[مشاهده در: www.setaresobh.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن