واضح آرشیو وب فارسی:رادکانا: شهید والامقام حجت الاسلام ولی الله سلیمانی فرد در پاییز سال ۱۳۳۷ در روستای ازنی از بخش چهاردانگه شهرستان ساری استان مازندران در خانواده ای کشاورز، و در دامان مادری از سلاله ی زهرا سلام الله علیها دیده به جهان گشود. پدرش فیض الله و مادرش سیده بی بی موسوی نام دارد…..به گزارش سرویس ایثار و شهادت رادکانا، اولین شهید روحانی دفاع مقدس شهید شاهد، جاوید الاثرحجت الاسلام « شهید ولی الله سلیمانی فرد » می باشد که در تاریخ 22 مهر ماه 1359 در سر پل ذهاب به سوی معبودش پر کشید و عرشی بودن را بر خاکی ماندن ترجیح داد. شهید حجت الاسلام ولی الله سلیمانی فرد کیست؟ شهید والامقام حجت الاسلام ولی الله سلیمانی فرد در پاییز سال 1337 در روستای ازنی از بخش چهاردانگه شهرستان ساری استان مازندران در خانواده ای کشاورز، و در دامان مادری از سلاله ی زهرا سلام الله علیها دیده به جهان گشود. پدرش فیض الله و مادرش سیده بی بی موسوی نام دارد. ایشان دوره ابتدایی را در دبستان روستای ازنی طی نمود و به دلیل علاقه وافری که به مسایل مذهبی داشت، در جلسات سخنرانی وعاظ حضور می یافت و عینا مطالب را در سینه ضبط نموده و برای همسالان خود بیان می کرد به طوری که تحسین عموم را بر می انگیخت. همین عامل جرقه ای شد که وی پس از طی دوران ابتدایی جهت فرگیری دروس حوزوی به شهرستان ساری عزیمت نمود و در مدرسه علمیه مصطفی خان و تحت اشراف مرحوم آیه الله شفیعی به تحصیل حوزوی پرداخت. مادر شهید می گوید: « در ایام ماه مبارک رمضان، شهید سلیمانی در حسینه روستای ازنی به سخنرانی و نوحه خوانی می پرداخت که مورد توجه بیش از پیش مرحوم حجه الاسلام و المسلمین مهدوی ( امام جمعه فقید کیاسرو جویبار ) قرار گرفت و ایشان شهید را برای مهاجرت به قم و توشه گیری از علما و مراجع بزرگ ترغیب نمود و در نتیجه عازم شهر مقدس قم شد.» ایشان در سال 1357 با بانویی از خانواده ای کشاورز و شیفته و علاقمند به اسلام و روحانیت، ازدواج نمود که حاصل این ازدواج پر برکت دو فرزند، یک دختر به نام زهره و یک پسربه نام روح الله می باشد که پسر ایشان بعد از شهادت ایشان متولد شد. پس از هجرت به شهر قم از محضر اساتید بزرگی همچون استاد شهید مرتضی مطهری و آیت الله العظمی مکارم شیرازی، آیت الله نوری همدانی و … کسب فیض نمود. در عرصه تبلیغ دین با سفر به نقاط مختلف کشور از جمله شیراز، کرمان، خمین، زاهدان، اراک، ساری، گرگان و … به افشاگری و مبارزه علیه رژیم پهلوی می پرداخت و با سخنرانی های کوبنده و آتشین که هنوز در اذهان مردم نقش ماندگارش باقی است، خشم عمال رژیم طاغوت را بر انگیخت تا جایی که همین افشاگری ها سبب شد که ساواک ایشان را دستگیر کرد و مورد شکنجه قرار داد، زمانی که آزاد شد، از ایشان سوال کردند: «خیلی به شما سخت گذشت.» ایشان در پاسخ گفتند: « کاری که برای اسلام باشد مشکل نیست.» عضویت فعال شهید و همسرش در جمعیت موتلفه اسلامی از جمله فعالیت های سیاسی و مبارزاتی ایشان بود. شهید سلیمانی فرد علاوه بر مبارزات سیاسی، برای رفع فقر فرهنگی و تبعیض در جامعه آن روز اقدامات موثری از برگزاری کلاس قران و احکام برای جوانان در روستای ازنی اقدام به تاسیس کتابخانه در جوار مسجد زادگاهش انجام داد. این کتابخانه به ظاهر کوچک ملجا و پناهگاه جویندگان علم و حقیقت علی الخصوص جوانان شد. به علاوه ایشان با تهیه جزوات مذهبی و تنظیم و تکثیر نوارهایی با صدای دلنشین، که مشتمل بر زندگی ائمه بود به ارشاد و هدایت جوانان می پرداخت. شهید سلیمانی با پیروزی انقلاب، سنگر مبارزه علیه طاغوت را به سنگر سازندگی مناطق محروم تبدیل کرد. پیگیری مستمر ایشان در زمینه عمران روستایی منجر به تاسیس حمام عمومی توسط جهاد سازندگی در روستای ازنی شد. رایزنی شهید برای تاسیس و بهسازی مدرسه نمونه ای دیگر از خدمات وی بود. با آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق برگ زرین دیگری از کتاب عشق و حماسه این روحانی فداکار ورق خورد و مبارزاتش رنگ خون گرفت. علاقه وافر این روحانی به اعتلای پرچم اسلام و وطن به حدی بود که با داشتن طفلی چند ماهه و فرزندی که چشم انتظار به دنیا آمدنش بود و علاقه به همسر فداکارش مانع از رفتن به جهاد در راه خدا نشد و به خاطر خدا از تمامی علایق دنیوی دست شست. در همان روز های ابتدایی جنگ به عنوان اولین گروه رزمی تبلیغی روحانیون در معیت حضرت ایه الله العظمی نوری همدانی عازم جبهه های حق علیه باطل شد و مدال پر افتخار شهادت زینت بخش وجودش شد. شهید سلیمانی فرد در مدت حضورش در منطقه عملیاتی سر پل ذهاب در جبهه های غرب کشور به انجام رسالت تبلیغی و جهادی خود پرداخت. سر انجام این روحانی وارسته و مبارز خستگی ناپذیر در بیست و دوم مهر 135۹ در سر پل ذهاب به خیل شهدای اسلام پیوست و خاکیان را رها نموده و با جسم و روحش به افلاک پر کشید و همانند مادرش زهرا سلام الله علیها مدفنش مخفی ماند و عزیزانش را چشم به راه گذاشت. مادر شهید می گوید: « پس از شهادت فرزندم ولی الله و مفقود الاثر (جاوید اثر) شدن او، خیلی گریه و بی تابی نمودم تا اینکه شبی در عالم خواب فرزندم را دیدم که پرچمی به دست داشت و بربالای بلندی ایستاده بود. رو به من کرد و گفت: مادر چرا ناراحتی؟ من طلبه امام زمان بودم و در راه یاری امام زمان به شهادت رسیدم، دیگر گریه و زاری جایی ندارد.»
دوشنبه ، ۴آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رادکانا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]