تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 12 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهى است كه خداوند در آن حسنات را مى‏افزايد و گناهان را پا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836720124




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

چرا امام حسین(ع) در روز تاسوعا تقاضای مهلت کرد


واضح آرشیو وب فارسی:الف: چرا امام حسین(ع) در روز تاسوعا تقاضای مهلت کرد

تاریخ انتشار : جمعه ۱ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۳۰
راوی نقل می‌کند: عباس(ع) به پیشنهاد عمربن‌سعد‌، نزد حسین(ع) آمد. حضرت اباعبدالله(ع) به او فرمود: نزد آنها برگرد و اگر توانستی اقدام آنها را تا فردا به تأخیر بینداز و امشب را از ما دورشان کن.به گزارش فارس، در میان حوادث تاریخ اسلام، حادثه شهادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و اصحاب پاک ایشان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. نوشتاری که در ادامه می‌خوانید برگرفته از کتاب «معالم المدرستین» علامه سیدمرتضی عسکری؛ مورخ و صاحب‌نظر برجسته تاریخ اسلام است که از منابع دست اول و استنادات بی‌شمار به منابع اهل سنت به رشته تحریر درآمده است. عمربن‌سعد، عصر پنجشنبه، نهم محرم، فرمان حمله را صادر کرد و بانگ آورد: «ای سپاه خدا، سوار شوید و شادمان باشید.»آنگاه، به خیمه‌گاه حسین (ع) هجوم آورد. زینب (س) با شنیدن شیهه‌ اسبان، نزد برادر آمد و حسین (ع) را که در حالت نشسته به خوابی سبک رفته بود، بیدار کرد و گفت: «برادر! این سر و صداها را که هر لحظه نزدیک‌تر می‌شود، نمی‌شنوی؟‌» حسین (ع) سر برداشت و گفت: «من، رسول خدا را در خواب دیدم که به من فرمود: تو به سوی ما می‌آیی، زینب (س) که این را شنید، به صورت خود لطمه زد و گفت: «ای وای بر من!» حسین (ع) گفت: «وای بر تو مباد ای خواهر! آرام باش. رحمت خدای رحمان بر تو باد.» و عباس‌بن‌علی (ع) گفت: «برادر! سپاه دشمن سر رسیدند.» و امام (ع) برخاست و فرمود: «عباس برادر!‌ فدایت شوم، سوار شو و مقابلشان بایست و به آنها بگو: شما را چه شده؟ چه اتفاقی افتاده؟ چرا به حرکت در آمدید؟»عباس (ع) با حدود بیست نفر سوار، از جمله زهیربن‌قین و حبیب‌بن مظاهر آمد و مقابل آنها ایستاد و گفت: «چه حادثه‌ای پیش آمده؟ چه می‌‌خواهید؟» آنها گفتند: «فرمان امیر رسیده که به شما پیشنهاد کنیم یا تسلیم حکم او شوید یا تسلیمتان می‌کنیم.»عباس (ع) گفت:‌«عجله نکنید تا نزد ابی‌عبدالله بروم و پیام شما را به او برسانم» آنها ایستادند و گفتند: «برو و پیام را به او برسان و پاسخش را برای ما بیاور.» عباس (ع) رفت تا خبر را به حسین (ع) برساند و همراهان او ایستادند تا با آن قوم گفت‌وگو کنند.حبیب‌بن‌مظاهر به زهیر گفت: «اگر می‌‌خواهی با آنها حرف بزن وگرنه من شروع می‌کنم.» زهیر گفت: «چون تو شروع کردی، ادمه بده.» حبیب به آنها گفت: «آگاه باشید! به خدا قسم مردمی که ذریه و عترت و اهل بیت پیامبر خدا (ص) و بندگان صالح و کسانی که بسیار خدا ذکر می‌کنند و شب زنده‌داران این امت را بکشند، فردای قیامت که بر خدا وارد می‌شوند، نزد خدا خیلی بد مردمی خواهند بود.»عزرة‌بن‌قیس به او گفت: «تو تا می‌توانی، خودت را پاک جلوه می‌دهی.» زهیر در پاسخش گفت: «عزرة، خداوند او را پاک و هدایت کرده ای عزرة، از خدا بترس که من خیرخواه تو هستم ای عزرة، به خدا قسمت می‌دهم که مبادا از کسانی باشی که در کشتن جان‌های پاک، مددکار ضلال و گمراهی می‌شوند.» عزرة گفت: «زهیر، تو از نظر ما از شیعیان این خاندان نبودی، تو عثمانی بودی!» زهیر گفت: «آیا تو خود به اینکه من در این جایگاه از آنان (عثمانیان) بوده‌ام، استدلال نمی‌کنی؟ آگاه باش، به خدا قسم من هرگز نامه‌ای برای او ننوشتم و هرگز فرستاده‌ای نزد او نفرستادم و هرگز وعده‌ یاری به او ندادم؛ بلکه این راه، ما را به هم پیوند داد و چون او را دیدم.رسول خدا(ص) و جایگاه او در نزد آن حضرت را به یاد آوردم و برنامه‌ دشمن وی و حزب شما درباره‌ او را فهمیدم و کمر به یاری‌اش بستم و در حزبش جای گرفتم و بر آن شدم تا جانم را فدای جانش کنم، به آن امید که از حق خدا و حق رسول خدا که شما تباهش کرده‌اید، پاسداری کنم.»حسین (ع) مهلت می‌‌خواهدراوی نقل می‌کند، که عباس (ع) به پیشنهاد عمربن‌سعد‌، نزد حسین (ع) آمد و حسین (ع) به او فرمود: «نزد آنها برگرد و اگر توانستی اقدام آنها را تا فردا به تأخیر بینداز و امشب را از ما دورشان کن تا شاید (این‌ شب را) برای پروردگارمان نماز برپا داریم و او را بخوانیم و استغفارش کنیم که خود می‌داند من نماز خواندن برای او ، تلاوت قرآن، دعای بسیار و استغفارش را خیلی دوست دارم.»عباس (ع) بازگشت و به آنها گفت: «ای قوم، اباعبدالله از شما می‌خواهد که امشب را بازگردید تا درباره‌ این موضوع بحث و بررسی کنید؛ زیرا هیچگونه گفت‌وگوی از پیش تعیین شده‌ای، بین شما و او در این باره انجام نشده است. فردا که شد، انشاءالله با هم دیدار می‌کنیم و آنچه را که می‌خواهید و پیشنهاد می‌کنید یا می‌پسندیم و همان کاری را که می‌طلبید انجام می‌دهیم، یا نمی‌پسندیم و رد می‌کنیم.»هدف عباس (ع) آن بود که دشمن را در آن شب بازگرداند، تا امام (ع) به کارهای خود بپردازد و سفارش‌های لازم را به خانواده‌ خویش بفرماید.خلاصه، عباس (ع) خواسته‌ امام (ع) را بیان داشت و عمربن‌سعد گفت: «ای شمر، نظر تو چیست؟ شمر گفت: «هر چه تو بگویی، چون فرمانده تویی، و رأی، رأی توست.» عمر گفت: «تصمیم گرفته‌ام که (فرمانده) نباشم.» سپس رو به سوی مردم کرد و گفت: «نظر شما چیست؟» عمروبن‌حجاج گفت: «سبحان‌الله! به خدا قسم اگر آنها از اهل دیلم بودند و این خواسته را از تو داشتند، شایسته بود که خواسته‌شان را بپذیری.» و قیس‌بن‌اشعث گفت: «خواسته‌ آن‌ها را بپذیر که به جانم قسم، صبح با تو می‌جنگند.» عمر‌بن‌سعد گفت: «به خدا قسم اگر می‌دانستم که چنین کاری می‌کنند، همین امشب هم مهلتشان نمی‌دادم.»از علی‌بن‌الحسین (ع) روایت شده است که گفت فرستاده‌ای از سوی عمربن‌سعد نزد ما آمد و گفت: «ما تا فردا مهلتتان دادیم، اگر تسلیم شدید، شما را به نزد امیر عبیدالله‌بن‌زیاد می‌فرستیم، و اگر نپذیرفتید، رهایتان نمی‌کنیم.»







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن