واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: مطالب دیگران - حالا توی این اوضاع و احوال و مابین همه فکر و خیال و نگرانی، باید به فکر «رومن پولانسکی» هم باشیم و مدام اخبار را دنبال کنیم که چه به سر این کارگردان بزرگ میآید حالا توی این اوضاع و احوال و مابین همه فکر و خیال و نگرانی، باید به فکر «رومن پولانسکی» هم باشیم و مدام اخبار را دنبال کنیم که چه به سر این کارگردان بزرگ میآید. راستی چه بر سر این کارگردان بزرگ میآید؟ آیا ما هواداران ایرانی هم باید کاغذ FREE به دست بگیریم و تظاهرات کنیم و از نظام قضاییه آمریکا بخواهیم که اینبار زیر سبیلی در کند و گناه این یهودی سرگشته را ندیده بگیرد؟چرا؟ آیا اگر به جای رومن پولانسکی، یک کارگر ساده بارانداز، یک دختر سیزدهساله را بیسیرت کرده بود و گریخته بود، آیا حالا کسی بود که خواهان آزادیاش باشد؟ نه؛ زود قضاوت نکنید. من هم در زمره طرفداران سینمای پولانسکی - و حتی در بعضی مواقع خود او - هستم و به هیچ وجه نمیتوانم ببینم که دارند او را محاکمه میکنند و بعد هم به مجازات اعمال ننگینش میرسانند، اما سؤال اساسی اینجاست که آیا دلیل عقلپسند - و در واقع محکمهپسندی - داریم که از قاضی پرونده بخواهیم که بیخیال ماجرا شود؟ آیا اصولاً هنرمندان باید آزادی عمل بیشتری داشته باشند و بعضی کارها برای آنها «جرم» محسوب نشود؟ سؤالم را بهتر مطرح کنم. اصولاً چه فرقی بین پولانسکی با یک معلم یا یک کارگر و یا یک دولتمرد وجود دارد که ما اصرار داریم که او را از قوانین قضایی استثنا کنیم؟ این روزها برای یکی از هنرپیشههای سینمای ایران هم یک مسئله قضایی پیش آمده و ظاهراً به زندان افتاده. تقریباً در تمام محافل کتبی و شفاهی ندیدهام کسی بالاخواه او بلند شود و از دستگاه قضایی درخواست آزادی او را بکند. چرا؟ آیا توی ایران هنرمندان اینقدر عزیز نیستند که توی جهان رومن پولانسکی؟رومن پولانسکی موجود عجیبی است. هیچ وقت آدم نمیتواند تکلیفش را با او روشن کند. مثل جرج لوکاس یا اسپیلبرگ نیست که به حسن اخلاق مشهور باشد و آدم موقع ستایشش عذاب وجدان نکشد. فیلمساز درجه یکی است. حتی متفکران. حتی تمایلات شیطان پرستیاش را - خاصه در روزگار جوانی - میتوانیم به یک نحوی توجیه کنیم، اما درباره این جرم سیساله چه باید بگوییم؟ آیا برایش پاپوش دوختهاند؟ آیا این همه بگیر و ببند صرفاً یک بازی ژورنالیستی نیست که در این چیزی هم گیر رسانهها بیاید؟ نمیدانم، اما میدانم که هرچه هست نباید او را در زندان نگه داشت. پس چه باید کرد؟ آیا عدالت نباید اجرا شود؟ آیا فقط رومن پولانسکی یک استثنا است یا این که، نه، یک سری آدمها هستند که به دلیل خاص بودنشان و به دلیل ارزش و اهمیتشان حق دارند دست به یک کارهای خاص بزنند؟ حقیقتاً گیج شدهایم. کاش واقعاً دام زوریخ گسترده نمیشد و پولانسکی هیچ وقت پا در خاک سوئیس نمیگذاشت و این ماجرا ده پانزده سال دیگر هم در یک وضعیت مبهم میماند. اما گویی آخرین فصل رمان آغاز شده و حالا نوبت آن است که ماه از پشت ابر بیرون بیاید و حق به حقدار برسد و مجرم به کیفر اعمالش برسد...یک حرف دیگر هم میشود زد. قطعاً پولانسکی تنها مجرمی نبوده که تا به حال از چنگال عدالت گریخته. خیلیها هنوز دارند راست راست توی شهرشان راه میروند و از قاضی میگریزند. خب چه عیبی دارد؟ این هم یکی مثل بقیه، با این تفاوت که لااقل این یکی سرش به تنش میارزد و بیرون از زندان بودنش بهتر از داخل زندان بودنش است... اما خودمانیم، اینها توجیه است بالاخره هنرمند بودن مصونیت نمیآورد و حالا این ثابت شد اگر نشر به خمر کند، باید که تعزیر نشود و به جسابش رسیدگی شود. با این حال خوبیها و ارزشهای او از بین نمیرود. خوبیها به جای خود، بدیها هم به جای خود. علاوه بر همه اینها یک قضیه امیدوارکننده هم در این قصه وجود دارد و آن این که عدالت برای همه یکسان است... واقعاً یکسان است؟ نمیدانم، اما خدا کند که باشد. آمریکا و ایرانش زیاد مهم نیست. مهم این است فرشته عدالت چشمش بسته است و کارگردان را از کارگر تمییز نمیدهد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 555]