واضح آرشیو وب فارسی:خدمت: شاید دم دستی ترین چیزی که به ذهن تان خطور کند، مخصوصاً به ذهن نسل جوان، بازی جمعه شب پرسپولیس و صبا در ورزشگاه آزادی است اما برای قدیمی ها، برای آنها که سال هاست با فوتبال زندگی می کنند «برانکو- دایی» همه را به جام جهانی ۲۰۰۶ می برد، به ۹ سال قبل.به گزارش خدمت به نقل از افکار؛ در سال هایی که دایی همچنان در نوک حمله تیم ملی بازی می کرد و فشار بود که جوان ها پشتش هدر رفته اند. حرف از این بود که دایی نباید بازی کند. شماره ۱۰ و کاپیتان اما می ایستاد و مبارزه می کرد. اتفاقاً او همیشه در سخت ترین شرایط بهترین بود و تازه بعد از رفتنش همه فهمیدند چه گوهری در خط حمله تیم ملی بازی می کرد. دایی و برانکو مهم ترین بخش همکاری خود را در جام جهانی ۲۰۰۶ سپری می کردند ؛ فصلی که با اختلاف دایی با تعدادی از ملی پوش ها به یادماندنی تر شد. بعد از جام جهانی ۲۰۰۶ بود که دایی در مصاحبه ای جنجالی گفت: «تو چشم من نگاه می کردند و پاس نمی دادند.» شاید همین اتفاقات بود که بعد از بازی ایران و مکزیک، دایی را نیمکت نشین کرد. تیم ملی در اولین بازی جام جهانی به مصاف مکزیک رفت. یک نیمه فوق العاده اما نیمه دوم پراشتباه. تیم ملی در نهایت ۳ بر یک باخت و دایی که اصلاً به چشم نیامد. با توجه به انتقاداتی که از او بود و همین طور باور عده ای به این موضوع که «دایی در هر صورتی باید فیکس تیم ملی باشد و برانکو از او می ترسد» باعث شد تا پس از بازی با مکزیک، کاپیتان به ناگهان سیبل اصلی شود. در آن بازی بازیکنان دیگری اشتباه کردند و به طور کلی مجموعه ای از اشتباهات ایران را بازنده کرد اما به ناگهان دایی شد مقصر شماره یک. مردی که فقط در جریان بازی نبود اما مقصر اصلی خوانده شد. پس از آن مسابقه سخت ترین لحظات دایی شروع شد، این قدر سخت که مجبور شد برای کم کردن این فشار، برای فردوسی پور پیام و اولتیماتوم بفرستد! دایی حرف هایی درباره واقعیت های تیم گفته بود اما شبکه سوم نتوانسته بود این حرف ها را پخش کند. این قضیه هم شد دلیلی دیگر برای دلخوری دایی که از گزارش عادل حسابی عصبانی بود... بعد از شکست مقابل مکزیک، پیامک ها علیه دایی دست به دست شد. جوک هایی ساختند و بحث هایی به راه افتاد. آن موقع فضای مجازی به این اندازه در زندگی مردم رخنه نکرده بود با این حال، آنجا هم برای دایی داستان هایی ساختند. مجموع این اتفاقات در آن روزها مردم را به این باور رساند که برانکو او را به همین دلایل در بازی با پرتغال نیمکت نشین کرد؛ دیداری که ایران دو بر صفر باخت و علی دایی یک دقیقه هم به میدان نرفت. شاید برانکو تصور می کرد به نفع دایی بود که بازی نکند. شاید او هزار و یک فکر دیگر هم کرد و شاید اصلاً قصه این نبود. تقابل دایی و برانکو در جمعه شب گذشته باعث شد تا یک بار دیگر با برانکو به مرور این خاطرات بپردازیم، اینکه واقعاً در آن روزها چه اتفاقی افتاد. آقای برانکو جمعه شب رودرروی دایی قرار گرفتید، سوگلی شاگردهایتان... این حرف شما اشتباه است. همه بچه های تیم برای من عزیز و سوگلی بودند، دایی هم مثل تمام آنها عزیز بود. ولی در یکی، دو سال آخر به خاطر کار با دایی تحت فشار قرار گرفتید البته بعدها خیلی ها حسرت همین دایی را خوردند. حرف هایی که می زنید درست نیست. دایی کاپیتان من بود، وزنه تیم من بود؛ چه مشکلی پیش آمد؟ منظورمان بازی با مکزیک است. ما در آن بازی تلاش کردیم، دایی هم به اندازه خودش زحمت کشید. اما اتفاقات بعد از آن بازی و فشاری که بود، باعث شد دایی را بیرون بگذارید. اصلاً این طور نبود که من زیر فشار علی دایی را از ترکیب بیرون بگذارم. خودم تصمیم گرفتم جلوی پرتغال از علی استفاده نکنم و این یک تصمیم فنی بود. ولی فشار افکار عمومی وجود داشت. جوی که در پیامک ها ایجاد شده بود... بگذارید چیزی به شما بگویم. من در آن مسابقه تصمیم گرفتم تیمم را سرعتی تر کنم. به جای علی هم از یک بازیکن سرعتی استفاده کردم. به او بازی ندادم چون نیاز داشتم تیم را طور دیگری بچینم و اصلاً این طور نبود که به خاطر فشارها و پیامک ها علی را بیرون بگذارم. جو داخل تیم یا بیرون تیم هم تأثیر نداشت. من یک تصمیم کاملاً فنی گرفتم. بعد بازی با آنگولا پیش آمد. همان طور که دیدید در آن بازی علی بازی کرد و اتفاقاً من از کارش خیلی راضی بودم. بعد از مدت ها هم جمعه روبه روی او قرار گرفتم. خوشحالم برای دایی که الان مربی است و انصافاً هم تیم خوبی ساخته است.
یکشنبه ، ۲۶مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خدمت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]