تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):پيامبر خدا هنگام نشستن، بيشتر رو به قبله مى نشست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815713155




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ردیف به‌ردیف خط زدن ناملایمات/نگاه خاموشت سوسوی زندگی است


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گزارش مهر؛
ردیف به‌ردیف خط زدن ناملایمات/نگاه خاموشت سوسوی زندگی است

کراپ‌شده - نابینا


شناسهٔ خبر: 2940315 - چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴ - ۰۸:۴۳
استانها > اردبیل

اردبیل – از پشت تیله‌های خاکستری نگاهش دنیا را طوری زیبا و وسیع ترسیم کرده تا ناملایمات بهانه‌ای نباشد که شکر خدا را فراموش کند. خبرگزاری مهر- گروه استانها: روسری گل‌دارش را مرتب و تارهای بیرون زده را پشت حجاب ابریشمی پنهان می‌کند. آماده است پاسخ بدهد. به برادرزاده‌اش اشاره می‌کند که میل بافتنی را از اتاق برایش بیاورد. حتی حالا که خیلی جدیت به صحبت‌هایش داده، دست‌هایش مشغول بافتن است. توده کاموا تکان می‌خورد و نخی از لای کلاف سردرگم در دستانش می‌لغزد. با نوک انگشتان نخ را بر روی خط جدیدی از بافته دستش می‌برد و با همین اراده‌اش نه یک شهر که یک استان و شاید بیشتر می‌شناسندش. می‌گوید مدت‌ها است می‌بافم. دقت و ظرافت و ریزبینی را ضمیمه هنری ساخته که به نظر می‌رسد اگر نبینی حتی یک ردیف کارت پیش نرود. گره‌های موزون کاموا پشت‌هم ردیف می‌شود و همه‌چیز در نظم و ترتیبی مثال‌زدنی فرورفته است. صحبت‌هایش را می‌شنوم و در مسیری که زیسته قدم می‌گذارم. به بالا پایین‌هایی که حتی فرصت جبران آن‌ها وجود ندارد. به ۱۲ سالگی‌اش که به‌یک‌باره دنیا در نور سیاه غلیظی فرورفت و به‌تنهایی تحمیل‌شده که با شادی کودکان خواهرها و بردارها می‌خواهد که جبران شود. رنگ‌ها در مقابلت به رقص درمی‌آیند دستان آرام راضیه ردیف گره‌ها را صاف می‌کند و بار دیگر کلاف سردرگم به رعشه درمی‌آید. در هنگام کارکردن اگر سؤالی نپرسم ساکت است و متمرکز در کارش. نمی‌داند از سر تجربه می‌بافد یا استعداد آن را دارد. هر چه هست این روزها شاگردان زیادی را دور خود جمع کرده و به دوست و آشنا و همسایه هم بافتن را یاد می‌دهد. می‌گوید: ناشکری نمی‌کنم شاید این مشکل رادارم اما در مقابل خدا به من هوش و استعداد داده و من هم تلاش کردم بیکار و سربار نباشم. ناشکری نمی‌کنم شاید این مشکل رادارم اما در مقابل خدا به من هوش و استعداد داده و من هم تلاش کردم بیکار و سربار نباشم.شکری که از آن حرف می‌زند خدا زندگی خیلی از ما است بااین‌حال راضیه آهی سر می‌دهد و می‌گوید: سرنوشت و خواست خدا را باید پذیرفت. تا اول ابتدایی درس‌خوانده و دیگر ادامه نداده است. آن اتفاق نا به هنگام تمام زندگی‌اش را متأثر ساخته و حالا وقتی می‌پرسم دوست دارد بخواند؛ پاسخ می‌دهد در ۵۰ سالگی خواندن دیگر به درد من نمی‌خورد. شاید اگر خواندن می‌دانست بریل ها می‌توانستند دنیای جدیدی پیش رویش بگشایند. کامواها تکان می‌خورند و نمونه کارهایش با همه تنوع رنگ و تناسبی که دارد برای لحظه‌ای جرئت سؤال را از من می‌گیرد.

هوای بیرون مه‌آلود و ابری است. صدای قدم‌های پاییز راضیه را به تکاپو انداخته تا برای بچه‌ها و نوه‌های خواهرها و برادرها لباس گرم ببافد. می‌پرسم چطور رنگ‌ها را تشخیص می‌دهید؟ مثلاً این پیراهن یک حاشیه قهوه‌ای منظم دارد و یا این جوراب که نقوش ریزی روی آن کارشده. راضیه با یک‌بار لمس یکرنگ می‌تواند آن را به یاد بسپارد. هرچند از اطرافیان کمک می‌گیرد اما در تمام‌کارهایی که رو به روی من چیده اثری از اشتباه در تشخیص رنگ‌ها نیست. رنگ‌ها یکدست و صاف هرکدام در جای خود می‌درخشند. وقتی قامت شهر برای ادراک تو کوچک است در شهر آبی بی گلو همه راضیه را به هنرهای بی‌نظیر دستش می‌شناسند. به‌خصوص که با چشمان بسته می‌تواند جدیدترین مدل‌های کاموا را ببافد و کافی است کاموا را به دستش بسپاری تا نرمی نگاهش را ضمیمه نرمی رشته‌های به‌هم‌بافته کند. دخترها و زنان شهر از هنر دستش متحیرند و تا راضیه فرصت بدهد سفارش خود را با خواهش و اصرار جلو می‌اندازند. راضیه ۵۰ سال دارد و ازدواج‌نکرده است. شاید این حساسیت شهر کوچک آبی بیگلو بوده که موجب شده تا به امروز در خانه برادر زندگی کند؛ اما حتی همین حساسیت‌ها نتوانسته آوازه راضیه را سد کند و برای ما مرکز نشنیدن‌ها هم شنیدن داستان راضیه موجب می‌شود عرق افسوس بریزیم از غرور کاذبی که نوع زندگی‌مان به ما داده است. از سال ۸۱ که بافتنی را شروع کرده در بین دوست و آشنا هنرش ورد زبان‌ها شده است. وقتی از تجربه ۱۲ سالگی می‌پرسم اخم نمی‌کند عادی و بدون عکس‌العمل خاصی شروع می‌کند از سیر تا پیاز ماجرایی تکان‌دهنده را برایم تعریف کردن. اینکه شاد بوده و مثل همه دخترهای سالم دیگر دنیا را بارنگ‌هایش می‌دیده است؛ اما به ناگاه یک روز بعد از بازی با خواهرهایش احساس کم سو شدن یک‌چشم او را نگران می‌سازد. شکر آنچه تقدیر پیشکش می‌کند راضیه می‌گوید: بچه بودم و نمی‌دانستم که مثلاً اگر یک‌چشمم را بگیرم و با دیگری چیزی نبینم عادی است یا نه. خواهر راضیه متوجه یک لکه کوچک روی چشم می‌شود و کم شدن بینایی خانواده را به تکاپو وامی‌دارد که برای درمان راضیه کاری صورت دهند.

از سه برادر و سه خواهر راضیه هیچ‌کدام مشکل او را ندارند چراکه مشکل راضیه نیز مادرزادی نبوده و با اشتباه فاحشی در تشخیص مشکل دخترک و درمان نادرست، دنیای دخترک به‌یک‌باره برای همیشه تاریک می‌شود. به یاد می‌آورد که بعد از مشاهده لکه‌ای بر روی چشم به پزشکی در اردبیل مراجعه می‌کند و پزشک بابیان اینکه قادر به درمان و تشخیص نیست توصیه می‌کند به بیمارستان فارابی تهران منتقل شود. آنجا بعد از معاینات در اتاق عمل به‌اشتباه چشم سالم راضیه تحت عمل جراحی قرار می‌گیرد و باوجوداینکه دخترک به پرستار بیهوشی تذکر می‌دهد که این چشم سالم اوست که دارد عمل می‌شود، پرستار به این تذکر توجه نمی‌کند. اشتباه این بیمارستان زمانی تأسف‌بار است که بعد از عمل جراحی ناموفق برای بار دوم چشم سالم عمل می‌شود و راضیه که با پای سالم وارد بیمارستان شده بود بعد از یک هفته بستری شدن با کمک گرفتن از خانواده‌اش از در بیمارستان پا به بیرون می‌گذارد. درمان‌های بعدی نیز افاقه نمی‌کند. راضیه در کمند اشتباه دیگران تمام سال‌های بعدازآن را با نابینایی شریک می‌شود. می‌گوید: آرزو داشتم هیچ‌وقت پایم را تهران نگذارم. حالا وقتی به پزشکان مراجعه می‌کنم می‌گویند اگر به وقتش اقدام می‌شد شاید قابل‌درمان بود؛ برخی پزشکان تشخیص داده‌اند که مشکل من در آن زمان آب‌مروارید بود اما بعدازاین همه مدت رگ‌های چشمم خشکیده و به‌سختی می‌توان آن را درمان کرد. پزشکی به‌تازگی دوره درمانی برای راضیه پیش‌بینی کرده که اگر با مصرف دارو بتوان هاله‌ای از نور را به چشم‌ها برگرداند شاید بتوان برای عمل جراحی و درمان قطعی نیز امیدوار بود. معلولان نیازمند حمایت و نه دلسوزی راضیه تمام امروز خود را مدیون عزم و اراده‌ای است که به‌ندرت این روزها مشاهده می‌شود. اگر کمی نگاه‌ها ملایم‌تر بود شاید ازدواج هم می‌کرد. مدیرکل بهزیستی استان اردبیل در خصوص حمایت از معلولان و روشندلان به خبرنگار مهر گفت: هدف ما دستگیری و آموزش و آماده‌سازی معلولان و توانمندسازی آن‌ها است. رؤیا احمدیان بابیان اینکه معلولان بیش از دلسوزی به حمایت معقول نیاز دارند، تصریح کرد: ما با اجرای برنامه‌های مختلف و حمایت‌های مادی و معنوی به دنبال این هستیم تا معلول را به شرایط زندگی خود وقف داده و کمک کنیم زندگی روزمره‌اش را خود اداره کند.

وی با اشاره به اجرای طرحی مبنی بر تأمین وسایل کمک توان‌بخشی معلولان استان تا پایان سال، افزود: ازجمله اعطای کمک‌هزینه تحصیل، درمان و وسایل کمک توان‌بخشی، هدایت برای پیدا کردن زمینه‌های شغلی و جلب مشارکت دستگاه‌ها به جد دنبال می‌شود. از تمامی دستگاه‌ها درخواست شده ساختمان‌های خود را متناسب با استانداردهای مناسب‌سازی بهسازی کنند و ساختمان‌های جدید نیز با توجه به این مؤلفه‌ها احداث شوند.مدیرکل بهزیستی استان با تأکید به اینکه بیکاری ازجمله دغدغه‌های جدی معلولان و روشندلان است متذکر شد: در این میان انتظار ما بر این است سهمیه سه درصد استخدامی معلولان در تمامی ادارات استان رعایت شود. احمدیان به‌ضرورت مناسب‌سازی فضاهای شهری برای روشندلان تأکید کرد و افزود: در این راستا از تمامی دستگاه‌ها درخواست شده ساختمان‌های خود را متناسب با استانداردهای مناسب‌سازی بهسازی کنند و ساختمان‌های جدید نیز با توجه به این مؤلفه‌ها احداث شوند. وی همچنین به حمایت از خانواده‌های با بیش از دو معلول اشاره کرد و افزود: این گروه از خانواده‌ها جهت تهیه مسکن مورد حمایت قرار می‌گیرند و با این وجود تجربه نشان می‌دهد اگر مشارکت دستگاه‌ها افزایش یابد حمایت‌ها به شکل مطلوب انجام می‌شود. بیکاری بلای جان است و بس راضیه معتقد است بیکاری آدم را خسته و تنبل می‌کند و به همین دلیل اگر معلولیتی هم باشد نباید مانع از این شود که روال عادی زندگی متوقف شود. این حرفش وقتی به من ثابت می‌شود که می‌گوید همه امورات روزمره زندگی را خودش انجام می‌دهد و حتی با این سن و سال و شرایط که دارد به کسی محتاج نیست. راضیه بافته‌های خود را به بازار نداده است. معلوم می‌شود روال ساده زندگی‌اش موجب شده به این موضوع فکر نکند و بااین‌وجود در خودش این توان را می‌بیند که تولیداتش را افزایش دهد. با خودم فکر می‌کنم بازارچه صنایع‌دستی شیخ صفی‌الدین که تعدادی از مغازه‌های آن خالی باقی‌مانده چه رنگی می‌گرفت اگر مدیران کمی عمیق‌تر به تأمین نیازها توجه داشتند و دستی از هنرمندانی چون راضیه می‌گرفتند. صحبت‌هایمان که تمام‌شده کلاف سردرگم از رعشه ایستاده راضیه خط دوم خود را تمام کرده و مابقی را نگه می‌دارد برای فردا. چشمانش هرچند به‌ظاهر بی‌فروغ اما سوسوی زندگی در آن جریان دارد. خبرنگار: ونوس بهنود









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن