واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴ - ۱۶:۴۳

احمد طالبینژاد گفت: از جسارت فیلم «روغن مار» بسیار خوشم آمد، چون یک فضای مستندگونه را میتوان در آن شاهد بود، فضایی با واقعیتهای زنده که قطعا برای اجرایش تمرین شده است. به گزارش گروه دریافت خبر ایسنا، جلسه نقد و بررسی فیلم «روغن مار» به کارگردانی علیرضا داوودنژاد عصر دیروز (۱۹ مهر ۱۳۹۴) با حضور علیرضا داوودنژاد (کارگردان)، احمد طالبینژاد (منتقد) و حسامالدین مقامیکیا (مجری) در خانه هنرمندان برگزار شد. در ابتدای مراسم بعد از نمایش فیلم «روغن مار»، مقامیکیا به عنوان مجری ضمن خوشامدگویی به حاضرین، از کارگردان و منتقد این فیلم دعوت کرد روی صحنه آمده و جلسه نقد و بررسی آخرین ساخته داوودنژاد را آغاز کنند. در این نشست طالبینژاد در پاسخ به اولین سوال مجری مراسم که فیلم «روغن مار» برای توصیه به سینما دوستان چه نشانههایی دارد،توضیح داد:« چند نکته وجود دارد که میتوان از آنها نام برد.در سکانس آخر فیلم، زمانی که آن مرد درباره حضور خانواده داوودنژاد در اکثر فیلمهایش میگوید و حضار تشویق میکنند، گویا دقیقا حرف دل مخاطبین را زده است اما باید بدانیم داوودنژاد برای ارائه همه کارهایش که کمی خارج از فرم سینمای کلاسیک است، مسیری طولانی را طی کرده است. اگر به خاطر داشته باشید آقای داوودنژاد از اوایل دهه ۵۰ در سینما فعالیت میکند و با اکثر فیلمسازان هم کار کرده است. در حقیقت اگر بخواهیم کارنامه ایشان را در بخش فیلمنامه مورد بررسی قرار دهیم، از دل فیلمفارسی خارج شده اما الان به جایی رسیده است که فیلمسازان تجربهگرا حسرت رسیدن به چنین جایگاهی را دارند و این جایگاه محصول چهل سال کار مستمر در سینمای ایران است. داوودنژاد در یک جایی از تجربهگرایی، بر این مساله واقف شد که اجرا از قصه مهمتر است و گویی از داستانگویی به شکل متعارف و عامهگویی برای مردم خسته شده بود، به همین علت به سمت یک سینمای متفاوت رفت و «نیاز» را ساخت و اولین سابقه تجربهگرایی خود را انجام داد. در مجموع من از جسارت روغن مار بسیار خوشم آمد چون یک فضای مستندگونه را میتوان در آن شاهد بود، فضایی با واقعیتهای زنده که قطعا برای اجرایش تمرین شده است. » داوودنژاد در ادامه راجع به فیلمبرداری خاص فیلم خود گفت:« من همه صحنههای فیلم را با دوربین تلفن همراهم گرفتم، ابتدا به ساکن با موبایل خیلی کار کردم و از جنبههای مختلف بررسیاش کردم تا مطمئن شوم که این کار امکانپذیر است و بعدش تصمیم گرفتم فیلم را اینگونه بسازم.» او در ادامه درباره دلیل انتخاب تلفن همراه برای فیلمسازی یادآور شد:« من بعد از ساخت فیلم اولم، «شاهرگ» متوجه شدم که سینمای ما چقدر از زندگی و واقعیت ما دور و شعارگونه است و اینطور شد که تصمیم گرفتم فیلمی بسازم تا به زندگی نزدیکتر باشد و آرزویم این بود که زندگی را در قالب سینمای حرفهای به تصویر بکشم و این کار را هم کردم. ما میبینیم که در حال حاضر ابزار و تکنولوژی بر سینمای ایران سایه انداخته است. من بعد از فیلم «مرهم» تصمیم گرفتم به خانه سالمندان کهریزک بروم و هفتهها آنجا بمانم، در طول حضورم در آنجا با اچ.وی.اچ.اس از زندگی روزانه و فضای حاکم بر کهریزک فیلم گرفتم، البته آن هم دوربین بزرگی بود اما نورپردازی نداشت. من از همان صحنهها یک فیلم صد دقیقهای برای کهریزک ساختم و مابقی راشها را هم نگه داشتهام. » بحث ابزار و تکنولوژی صحبتهایی بود که طالبینژاد در تکمیل حرفهای داوودنژاد مطرح کرد:« برخی از سینماگران گفتهاند که سینما یعنی دروغ و کارگردانی موفق است که این دروغ را برای مخاطب باورپذیر کند. به نظر من عامل موفقیت آقای داوودنژاد سماجت در کار و همراهی خانوادگی است که ابزار کار ایشان شده و اگر در چنین موقعیتی قرار نمیگرفت، نمیتوانست چنین جسارتی به خرج دهد. زیرا به نظر من این فیلم جسورانهتر از کارهای قبلی ایشان است و همه این تجربهگراییها و تلاشهایش برای این است که سینما را به واقعیت تبدیل کند اما خیلیها معتقدند که اگر ما جادو و رویا را از سینما بگیریم به جایی نخواهیم رسید.» کارگردان «نیاز» در پاسخ به این سوال که آیا نگران نیستید رسیدن به واقعیت زندگی و حذف رویا در فیلمهایتان راه مخاطب را در ورود به فیلمهای اکنون و آیندهتان ببندد، پاسخ داد:« به هرحال این فیلم تجربی است و قصد من هم این نیست که بخواهم به سینما حرفهای لطمه بزنم زیرا ممکن است باز هم برای آن فیلم داستانی بسازم. در کار تجربی شاید کمی بشود فارغ از دغدغه یک کار حرفهای فیلم ساخت اما چیزی که مدنظر من است، این است که میتوان در کار حرفهای هم از المانهای سینمای تجربی استفاده کرد. به نظر من یکی از علتهایی که شاید سینمای حرفهای کم مخاطبتر شده است، وجود تصنع و تکلف در فیلمها است و برگشتن زندگی به سینما به طور قطع میتواند یک فضای جدید و ارتباط بین مخاطب و فیلمساز ایجاد کند. » طالبینژاد در ادامه بحث به فیلمهای تجربهگرای داوودنژاد چون «کلاس هنرپیشگی» و تفاوت آن با «روغن مار» اشاره کرد و گفت:« کلاس هنرپیشگی یک فیلم با لایههای متفاوت است، فیلمی که یک دعوای خانوادگی تا مرز بیرون از خانه هم کشیده میشود اما به جرات میتوان گفت روغن مار از همه فیلمهای تجربهگرا که تا به حال ساخته شده، ساختارشکنتر است؛برای مثال همین نوع از فیلمبرداری دارای یک نگاه نو است. آن داستان مادر و پسر را هم در میانه فیلم گنجانده تا آن را تفسیرپذیرتر بکند و از سادگی خارج کند. هرچند به خود ایشان هم گفتهام که سکانس اول فیلم خیلی طولانی است و میتوانست کوتاهتر شود اما چون دقیقا زندگی هم یک معرکه است، ما هم با یک معرکه وارد قصه فیلم میشویم و بعد در بازار با یک پیرزن و پیرمردی همراه میشویم که گویا یکدیگر را گم کردهاند و نمیشناسند، درست مانند مادر و پسر قصه فیلم! اینها همه حدیث گمکردگی است و زندگی جایی است که همه یکدیگر را گم میکنیم. » داوودنژاد در پاسخ به سوال مجری برنامه درباره انتخاب شخصیتهای از پیش تعیین شده در صحنه بازار توضیح داد:« در اینجا واقعا اجرا مهمتر از قصه بود و این تصوری است که سینما در ما ایجاد کرده و نمیدانم سینما چطور میخواهد این اتفاق را جبران کند. درهرحال مجموعه ابزار، وسایل و تخصصات پیچیده چیزی بود که هر فیلمسازی در دسترس نداشت و عدهای باید در اختیار سینما میگذاشتند که شامل صاحبان سرمایه و کسانی میشدکه مقام سیاسی قدرتمندی داشتند. بنابراین درست از زمانی که سینما شکل گرفت به خیالپردازی و قصهگویی روی آورد و سنگینی سایه ابزار به روی فیلمها افتاد که همه اجزا فیلم از قبیل ریتم، مونتاژ، میزانسن و… را دربر گرفت. از طرفی میتوان گفت سینما سفارشی بوده که پشت تامین کننده سرمایه آن فیلم وجود داشته و ناگزیر تحت تاثیر سایه ابزار بوده است اما با آمدن دوربین دیجیتال هم سایه ابزار سبک شد و هم آن سفارش الزاما دیگر کار نمیکند و وقتی همه اجزا سینما در حال تغییر است، دیگر نمیتوان انتظار داشت که زبان و بیان سینما تغییر نکند. وقتی آن ابزاری که من با آن فیلم ساختهام الان در جیب ۲۰ نفر از حضار است، یعنی وسیله غریبهای نیست و همه هم از آن استفاده میکنند. به همین دلیل در آن بازارچه کسی متوجه نشد که در حال ساخت یک فیلم هستم و من هرگز قبل و بعد صحنه بازارچه نه آن پیرزن و پیرمرد را دیده بودم و نه با آنها حرف زدم! » طالبینژاد در ادامه روغن مار را حاصل تفکر کارگردان دانست و گفت:«در این فیلم میتوان به طور کامل متوجه پختگی و تفکر کارگردان شد که از هیچ، یک قصه بیافریند. » در بخش دیگری از این جلسه داوودنژاد درباره تجربه همکاری با نابازیگران کارهایش که اغلب خانوادهاش هستند، توضیح داد:« همکاری ما با آنها حاصل یک زندگی شبانهروزی است که واقعا توضیح دادنش برایم کار آسانی نیست و صحنهها را شاید ۷ تا ۸ راش گرفتیم. » درادامه فرصتی پیش آمد تا حاضرین هم سوالات خود را مطرح کنند، در این بین علیرضا داوودنژاد هم با تلفن همراه خود مشغول فیلم گرفتن از گفت و شنودها بود و به طنز گفته شد، شاید او مشغول فیلمبرداری صحنههایی از فیلم جدیدش است. یکی از حضار درباره نحوه صداگذاری فیلم پرسید و داوودنژاد در پاسخ گفت:« همه جوانب را سنجیده بودم و قبل از آن در محیطهای مختلف گوشی را امتحان کرده بودم اما خب مسلما در صحنههایی صداگذاری صورت گرفته است. » یکی دیگر از حضار، سکانس آخر فیلم را خارج از جهان فیلم به یکباره دانست و طالبینژاد در پاسخ توضیح داد:« شاید این یکجور ماجرا فاصله گذاری در تئاتر است و در واقع به مخاطب گفته میشود، این یک تصویر از زندگی است که باورش به عهده خودت است.» داوودنژاد هم در تکمیل حرفهای طالبینژاد اضافه کرد:« اگر دقت کرده باشید در تمام صحنههای فیلم کسی وجود دارد که با یک نفر که پشت دوربین قرار گرفته،صحبت میکند. بالاخره یک نفر پای من را هم به میان فیلم کشید تا فیلم اینگونه به پایان برسد.» داوودنژاد در پاسخ به یکی دیگر از حضار که به عوامل فیلم اشاره کرده بود، تاکید کرد:« این فیلمسازی، یک فیلمسازی تکنفره است، مانند یک نقاش که فقط با قلم خود است. » انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 272]