محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826798824
ناگفته های سریال جذاب «خانه پوشالی»
واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
ناگفته های سریال جذاب «خانه پوشالی»
كشتن آن سگ در اولين اپيزود فصل يك، حالا كه به گذشته نگاه ميكنم، به نوعي مايه غرور و افتخار است اما در همان لحظه زياد درباره آن فكر نكردم.
وبسایت 7 فاز: بو ويليمون به سوالات امپاير درباره غافلگيركننده ترين لحظات دو فصل گذشته به علاوه اپيزود اول فصل جديد پاسخ داده است. بهتر است سه فصل اين سريال را كامل تماشا كرده باشيد، چراكه خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
1. "هنگامي كه درباره يك لحظه غافلگيركننده صحبت ميكنيم ذهن من دچار يك حس خوشحالي بچگانه ميشود و با خودم ميگويم كه "آه، قرارست به آن نقطه برسيم...". معمولا اگر در هر اپيزود حداقل يك كار نگرانكننده وجود نداشته نداشته باشد به نظرم كارمان را به درستي انجام ندادهايم و اين غفلت باعث ميشود كه در ادامه مسير سكندري بخوريم.
فكر ميكنم كه خانه پوشالي هم مانند هر سريال ديگري نقصهاي خود را دارد، اما من ترجيح ميدهم اشتباه كنم و با دنبال كردن احتمالات در مسيرهاي جديدي وارد شوم تا اينكه همهچيز هميشه در موقعيت امني به سر ببرد."
2. "صحنه تريچام - تريسام با حضور ميچام- يكي از اين لحظات بود. كاش ايده ساخت كلمه تريچام مال من بود. اما فكر كنم كه اولين بار با هشتگ تريچام به طور اتفاقي رو به رو شدم و به نظرم عالي بود.
برخلاف اتفاقي كه در اپيزود كتابخانه افتاد نميتوانم بگويم كه براي اين تريسام در فصل اول از پيش آماده بوديم، فقط كندوكاو در تمايلات جنسي اين آدمها و اميال آنها تنها چيزي بود كه از همان ابتداي كار درباره آن صحبت مي كرديم."
3. "هنگامي كه زويي جلوي قطار مي افتد؛ آن لحظه بسيار بسيار بزرگي بود. در ورژن اصلي سريال (شبكه بيبيسي) ماتي استورين (همتاي انگليسي كاراكتر زويي) در فصل اول سريال كه تنها چهار اپيزود است از بالاي ساختمان پارلمان به پايين هل داده ميشود، آن سريال كاملا چيز متفاوتي بود كه در زماني متفاوت و با حال و هوايي متفاوت پخش شد.
و البته نگرانيهايي هم وجود داشت كه شايد چنين صحنهاي خيلي به قد و قواره سريال نيايد، شما هميشه در رابطه با سرنوشت يك كاراكتر خوب مردد خواهيد شد، كه آيا بگذاريد از صحنه خارج شود يا نه. و بعد درست چنين صحنهاي را در آغاز يك فصل قرار ميدهيد...
تماشاگران زيادي آن را دوست داشتند، اما شما كه چنين چيزي را از قبل نميدانيد. بسياري هم ممكنست بگويند: "گور پدرش! ديگه كاري با اين سريال ندارم!" بنابراين شما بايد ريسكپذير باشيد."
4. "فصل سوم مثال خوبيست، چراكه سي دقيقه آغازين با حضور داگ استمپر مي گذرد و اين يك انتخاب جديست. به اندازه پرت شدن زويي جلوي قطار دلخراش نيست اما ما داستان فرانك و كلر آندروود را به مدت دو سال دنبال ميكرديم و حالا ادامه اين مسير از نگاه كاراكتري ديگر و درحالي كه فرانك و كلر پس از اين رئيس جمهور و بانوي اول آمريكا هستند نقطه عزيمت بزرگي براي ما بود.
مطمئن هستم كه مردم زيادي از خودشان پرسيدند كه "كلر و فرانك كجا هستند؟ من به خاطر آنها سريال را تماشا ميكردم." اما هدف اصلي چيست اگر بخواهيم چنين چيزهايي را امتحان نكنيم؟ در آن صورت سريال در ورطه تكرار ميافتد."
5. "كشتن آن سگ در اولين اپيزود فصل يك، حالا كه به گذشته نگاه ميكنم، به نوعي مايه غرور و افتخار است اما در همان لحظه زياد درباره آن فكر نكردم. نمي دانستم كه آيا قرار است به ميله برقگير فصل تبديل شود يا نه.
فقط ميخواستم كه كوين اسپيسي ورودي جذاب داشته باشد. از آن در دولنگه عبور ميكند و درحالي كه لباس رسمياش را بر تن كرده از پلهها پايين ميآيد. همچنين ميخواستم كه چيزي تاريك و غيرقابلانتظار خلق كنم. چيزي كه در ورژن بيبيسي سريال اتفاق نيافتاده باشد.
سگ آنجا روي زمين دراز كشيده بود و ناله ميكرد ـ واضح است كه يك سگ واقعي نبود - و فرانك به شيوه خودش مرگي آسان را به سگ هديه كرد. چنين كاري از فرانك آندروود برميآيد.
كساني هم در تيم تهيه فكر ميكردند چنين كاري يك اشتباه بزرگ است و باعث از دست رفتن نيمي از تماشاگران ميشود. اما آيا اين يك قانون است؟ حق كشتن سگ را نداريد؟ من مشكلي در اين قضيه نميديدم. آن سگ بالاخره قرار بود بميرد، مگر انسان است؟ شما هر آدمي را كه اراده كنيد ميكشيد و هيچ مشكلي هم در آن نيست، اما كشتن يك سگ ممنوع است؟
من با فينچر صحبت كردم و به او گفتم كه "ميگويند با نمايش اين صحنه نيمي از تماشاگرانمان را از دست خواهيم داد" او لحظهاي فكر كرد و بعد گفت: "دوزار برايم مهم نيست." جواب دادم كه "من هم همينطور. نگه اش خواهيم داشت."
البته بياهميت هم نبود، ما فقط با خودمان فكر كرديم كه "اگر از اين صحنه استقبال نمي كنيد پس خانه پوشالي هم سريال مناسبي براي شما نيست." حداقل بهترست كه اين موضوع را در سي ثانيه اول سريال متوجه شويد..."
6. "و مرگ پيتر روسو، آن هم محدوده خطرناكي بود. فرانك اين موضوع را به اين شكل براي خودش توجيه كرده بود كه "روزهاي خود ويرانگري اين مرد در هرصورت شروع شده بودند." از جهاتي به همان سگ شباهت دارد؛ بخشش يك مرگ آسان.
او خلاص شود ما هم خلاص خواهيم شد... شما شاهد درد او بوديد. فرانك يك جامعه ستيز نيست، او به پيتر علاقه داشت، و ترجيح ميداد كه مجبور به انجام چنين كاري نباشد، اما ضرورت آن را هم حس ميكرد. تاريكي اين تصميم با مرگي كه در فصل دوم داشتيم كاملا در تضاد است، آنجا ما با يك برنامه از پيش تعيين شده و تصميمي عاري از هرگونه احساس روبه رو هستيم.
من فكر نميكنم كه فرانك جامعه ستيز باشد. حتي درحال حاضر هم چنين ادعايي درمورد او درست نيست. هر قاتلي لزوما يك جامعه ستيز نيست. فرد جامعه ستيز توانايي همدردي كردن با اطرافيانش را ندارد. من فكر كنم كه در عشق فرانك به همسرش همدردي وجود دارد، در روابط دوستانهاش هم همينطور...
او به آن نقطه از ذهناش كه اجازه ارتباط با مردم را ميدهد دسترسي دارد. تنها بعضي اوقات بايد آن را سركوب كند. همه سياستمداران اين گونه عمل ميكنند، تا حدودي، اما در هر صورت فكر نميكنم كه او يك جامعه ستيز باشد. ما چنين نگاهي به او نداريم. ما نگاهي انساندوستانه به او داريم. تماشاي تقابل انسانيت و بيدادگري در او چيز جذابيست.
مردم زيادي به پيدا كردن شباهتها علاقهمندند: فرانك شبيه به فلانيست، كلر شبيه به فلانيست. من اين كاراكترها را گرفتار در جريان ثابتي از گداختگي و ريزش ميبينم. كلر در لحظاتي قابل انعطاف و جذاب است و در لحظاتي ديگر فرانك چنين حالتي پيدا ميكند. او مرد آسيب پذيريست، كلر كسيست كه بيشتر خونسرد است و اين توازن مدام در حال بالا و پايين شدن است."
7. "يكي از چيزهايي كه در نظر داشتيم در فصل دوم به آن برسيم، دركنار كاري كه فرنك با زويي ميكند، وارد عمل كردن كلر بود، چيزي كه مناسب شرارت نهفته در او باشد. كلر رو به يك زن باردار ميگويد كه "حاضرم بچه تو درون شكمات بميرد و بپوسد، اگر اين من را به چيزي كه ميخواهم برساند." و شما در آن لحظه كاملا فكر ميكنيد كه او مايل است اين كار را انجام دهد، بنابراين اين چيزيست كه در وجود كلر پيدا ميشود.
ما كاري را كه كلر با باديگارد قبلياش در بيمارستان انجام داد "هندجاب در بيمارستان" ميناميم. وقتي كه در اتاق نويسندگان بخواهيم به اين صحنه اشاره كنيم مثلا ميگوييم كه "يادتان هست در آن صحنه هندجاب در بيمارستان...؟" سرطان لوزالمعده؟
فكر كنم كه اين ايده من بود. چنين ايدههايي از همان ابتدا با ظاهري كامل سراغ شما نميآيند. يادم نيست كه دقيقا با وصل كردن چه نقاطي به هم به آن ايده رسيدم.
تا آن لحظه ما رفتاري مهارشده با كلر داشتيم، لحظات برونگرايانه در قبرستان، اخراج كردن كاركناناش... اما ميخواستيم كه او به وضوح درباره واقعيت خود صحبت كند، درباره اينكه ازدواجاش با فرانك چه معنايي براي او دارد.
يكي از ورژنهاي بد اين صحنه وقتي است كه او با دوستش نشسته باشد و درحال نوشيدن شراب از روزي كه فرانك از او خواستگاري كرد صحبت كند.
اما ما به اين فكر ميكنيم كه غيرعاديترين و غيرمحتملترين شرايط براي صحبت كردن از اين موضوعات چه زماني است و ميگذاريم كه كاراكترها دقيقا آن زمان به حرف بيايند.
در 99 درصد موارد اين ايده بديست. اين مكالمه هنگام پرش آزاد از ارتفاع بدترين چيز ممكن خواهد شد... اين يك مثال از يك ايده بد است. اما ما براي نيم ثانيه از اين ايده لذت ميبريم، تنها براي اينكه بفهميم ما را به كجا خواهد برد. چنين چيزي با اين مكالمه چه خواهد كرد؟
هنگامي كه با سرعت يك گلوله شليك شده در حال سقوط هستيد؟ اما سپس با نگاه به كاراكترها و با نگاه به اپيزود متعجب خواهيد شد، عجيب نيست اگر كه او با باديگارد رو به موتاش درباره اين چيزها حرف بزند؟ اين كاري نيست كه شما بطور خودكار انجام دهيد.
شما فكر ميكنيد كه او با مرگ فاصله زيادي ندارد، بنابراين مرگ و زندگي را وارد مكالمه خود ميكنيد، و اينجاست كه اتفاقات زيادي رخ ميدهند. آنوقت يك قدم جلو ميرويد و ميگوييد "اگر اين مرد اعتراف كند كه زن را دوست دارد چطور؟
اين اتفاق غيرمحتمل نيست"، بنابراين اينجا ديگر يك صحنه واقعي خواهيد داشت. حالا همين صحنه را چگونه ميتوان بار ديگر يك قدم جلوتر برد؟
اگر زن چيزي را كه مرد ميخواهد به او بدهد چطور؟ نه به دليل احساساتي شدن، كه مثلا بخواهد با خود بگويد "من به يك مرد رو به موت ميگويم كه هميشه به او علاقهمند بودم..."
بلكه با گفتن حقيقتي بيرحمانه كارش را انجام ميدهد، اين چيزيست كه درخواست كردي و حالا من هم اينگونه آن را به تو ميدهم. با چنين حركتي همه چيز واقعي و زنده خواهد شد. اين هدفيست كه ما تمام مدت در سر داريم. البته معمولا كوتاه ميآييم اما من واقعا به آن صحنه افتخار ميكنم."
8. "لحظات زيادي وجود دارند كه دوست دارم به گذشته بازگردم و تغييراتي در صحنههاي مختلف سريال ايجاد كنم. گاهي اوقات فكر ميكنم كه در نوشتن يك صحنه همه قدرت و خلاقيتام را به كار نگرفتم.
گاهي اوقات هم فكر ميكنم كه فرصتهايي را از دست دادم، يا چيزهايي را ميتوانستم اضافه كنم كه كاملا آنها را كنار گذاشتم. اين موضوع ميتواند مربوط به اجراها باشد، جايي كه آرزو ميكنم كاش به بازيگر چيز ديگري داده بودم يا اينكه از كارگردان چيز ديگري ميخواستم. ميليونها مورد اين چنيني وجود دارد."
9. "در فصل اول صحنهاي وجود دارد كه من به شكلي عجيبي هم به آن ميبالم و هم احساس شرمندگي ميكنم. بين اين دو حالت در حال نوسان هستم. درباره اين موضوع هم در اتاق نويسندگان شوخي ميكنيم و هم با ديويد فينچر...
اين پرنده اوريگامي لعنتي! چه معنياي ميدهد؟ چرا وجود دارد؟ آيا به شكلي غيرعامدانه كميك نيست؟ براي هيچكدام جوابي ندارم. به اين افتخار ميكنم كه تنها يك چيز عجيب است.
چيزي كه ما در اين صحنهها يا آن صحنه قبرستان به دنبال آن هستيم اين است كه درواقع چيزهايي را جستجو كنيم كه ارتباطي مشخص با هيچ نقطه از داستان ندارند. چيزهايي اتفاقي و تصادفي، چيزهايي كه فقط محض خاطر اتفاق افتادنشان اتفاق ميكنند.
شايد چيزهايي كه كلر به آنها توجه ميكند و فرانك نه. فكر كرديم كه اين نكتهها بتوانند نوعي تفاوت نيمه خودآگاهانه در اين كاراكترها ايجاد كنند. و در برخي موارد همين هم شد، درباره آن اوريگامي اما...
واقعا نميدانم، بعضيها آن را دوست داشتند و بعضيها هم از خودشان پرسيدند كه اين اوريگامي لعنتي چه كارهست؟ فكر كنم كه من جزء هر دو دسته حساب ميشوم."
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۹۴ - ۰۸:۰۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 363]
صفحات پیشنهادی
ناگفته های بازیگران درباره سریال «آمین»
سریال پلیسی آمین به مناسبت هفته نیروی انتظامی از شنبه - 11 مهر ماه - هر شب از شبکه اول سیما پخش خواهد شد آنچه در زیر می خوانید بخش هایی از صحبت های کارگردان و برخی از بازیگران این مجموعه از جمله داریوش فرهنگ و شاهرخ استخری است دیگر بازیگران اصلی این مجموعه تلویزیونی که توسط بهمهدی سلطانی: تماشای سریال شهرزاد برای تمام ملیت ها جذابیت دارد
مهدی سلطانی در حاشیه مراسم فرش قرمز سریال شهرزاد گفت سریال شهرزاد با استانداردهایی که دارد برای تمام شهروندان ایرانی و غیرایرانی جذابیت دارد و موجب شناساندن بخشی از فرهنگ فراموش شده به ایرانی های خارج از کشور می شود او دستاوردهای فرش قرمز سریال شهرزاد را مثبت ارزیابی و بیان کرنبود جذابیت در کتابخانه های عمومی استان
رنجبر-کتابخانه های عمومی استان از جذابیت کافی برای جذب مخاطب کودک برخوردار نیستند مدیر کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خراسان جنوبی روز گذشته در جمع متخصصان و صاحب نظران حوزه کودک و نوجوان در بخش کتاب و کتابخوانی با بیان این که جذابیت برای کودک و نوجوان درکتابخانه های عمومی36 خانه ریاضیات در سراسر کشور راه اندازی شده است
36 خانه ریاضیات در سراسر کشور راه اندازی شده است دزفول - ایرنا -رییس شورای خانه ریاضیات کشور گفت 36 خانه ریاضیات در سراسر کشور راه اندازی شده است به گزارش ایرنا سید مجید شریفی روز پنجشنبه در آیین افتتاح نخستین خانه ریاضیات استان خوزستان در دزفول با بیان اینکه 15 سال از فعالیت شوحال خراب خانه های اشرافی +عکس
حال خراب خانه های اشرافی عکس بخشی از قسمتهای خانه فخرالدوله که تا پنج ماه پیش سالم بود خراب شده و به نظر میرسد مالک آن همین رویه را پیش گرفته تا بهانه خوبی برای خراب کردنش داشته باشد خبرگزاری ایسنا بخشی از قسمتهای خانه فخرالدوله که تا پنج ماه پیش سالم بود خراب شده و به520 میلیون ریال به مرمت خانه امیرکبیر در هزاوه اراک اختصاص یافت
اختصاصی ایرنا 520 میلیون ریال به مرمت خانه امیرکبیر در هزاوه اراک اختصاص یافت اراک - ایرنا - مدیر بخش فرهنگی کمیسیون ملی سازمان علمی فرهنگی و تربیتی ملل متحد یونسکو گفت 520 میلیون ریال به مرمت خانه تاریخی میرزا تقی خان امیرکبیر در روستای هزاوه اراک اختصاص یافت عبدالمهدی مستککتابخانه مهدکودکها تجهیز میشوند
کتابخانه مهدکودکها تجهیز میشوند فرهنگ > کتاب - با انعقاد تفاهمنامهای میان معاونت فرهنگی وزارت ارشاد و سازمان بهزیستی کتابخانه مهدکودکهای کشور تجهیز میشوند تفاهمنامه همکاری بین معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان بهزیستی کشور با حضورارسال 350 اثر دانشجویی به دبیرخانه چهارمین جشنواره نقش تن پوش
ارسال 350 اثر دانشجویی به دبیرخانه چهارمین جشنواره نقش تن پوشدانشجویان رشته های مختلف هنری با ارسال بیش از 350 اثر به دبیرخانه چهارمین جشنواره نقش تن پوش به استقبال این جشنواره آمدند به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس الهام زایجانی معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد هنر«روانی آمريكايی» خانه نمايش پيدا كرد
روانی آمريكايی خانه نمايش پيدا كرد شناسهٔ خبر 2932533 - دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۴ - ۱۲ ۴۸ هنر > تئاتر در حالی كه پيش از اين اعلام شده بود اجرايی موزيكال از رواني آمريكايي قرار است ارايه شود اكنون اعلام شده اين نمايش خانهای برای اجرا پيدا كرده است به گزارش خبرگزاری مهر به نقلجذابیتهای نقش یک ملکه دلیل انتخابم بود
جذابیتهای نقش یک ملکه دلیل انتخابم بود با وجود سختی بسیار برای ایفای نقش یک شخصیت معاصر آن را نپذیرفتم ساغر عزیزی بازیگر سریال معمای شاه در خصوص نقش خود و ویژگیهایی این مجموعه در گفتگو با خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوا-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها