واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۴ - ۲۰:۴۱
مراسم رونمایی از مجموعه شعر آذر اسدی کرم و افتتاحیه نمایشگاه نقاشیهای بهنام ولدوند برگزار شد. به گزارش ایسنا، همزمانی افتتاحیه نمایشگاه نقاشیهای بهنام ولدوند با عنوان «مترسکهای نقاش خیابان چهل و چندم» و رونمایی مجموعه شعر کوتاه «بیصورت و رگ» اثر آذر اسدی کرم افراد مختلفی را از طیفهای مختف راهی گالری «ساربان» کرد. در این مراسم بزرگمهر حسینپور، داود فرشباف رواسانی، سیدعبدالجواد موسوی، علیرضا روشن، مرجان فولادوند، پرستو دوکوهکی، همایون سلیمی، مهرالزمان فخار منفرد، حسین کریمزاده، هدی حدادی، اقبال معتضد، بهنام جلالی، عبدالله محرمی، کمالالدین طباطبایی، آزاده میرشکاک، پژمان رحیمیزاده، رضا افسری و ... حضور داشتند. این مراسم با صحبتهای حسینپور شروع شد. او که با زبان طنز دربارهی شعرهای مجموعه «بیصورت و رگ» صحبت میکرد، گفت: چند روز پیش که این کتاب به دست من رسید، با توجه به حال و هوای عاشقانه شعرها میخواستم چند شعر برای همسرم بخوانم. در اولین شعر نوشته شده بود، «موهایم» خب من چون مو ندارم ادامه ندادم. در دومین شعر نوشته شده که «موهایم را بین دستهایت نقاشی کن» خب همان مشکل مو نداشتن من باعث شد این شعر را هم نتوانم بخوانم؛ خانوم وقتی شعر میگویید به کچلها هم فکر کنید. او درباره نقاشیهای بهنام ولدوند نیز گفت: کارهای بهنام خیلی ایرانی است و خیلی به انسان آرامش میدهد. اینقدر که من دلم میخواهد بهنام در رودربایستی، یکی از کارهایش را بدهد من ببرم خانه. ولدوند یکی از ایرانیترین نقاشهای ایران است. او در حالی که آبستره و رنگ و نقاشی مدرن را میشناسد، از همه دانشش استفاده میکند و فضایی را خلق میکند که به فضای ایران هم بسیار نزدیک است. مرجان فولادوند، نویسنده و پژوهشگر ادبی، سخنران بعدی این مراسم بود. فولادوند با اشاره به سابقه روزنامهنگاری آذر اسدی گفت: در تمام سالهایی که من آذر را بهعنوان کسی که دغدغه کار اجتماعی برای همه مردم ایران داشته، با توجه به نثر و دیدگاهش توقع داشتم که داستان بنویسد. با خواندن شعرهای آذر میتوانم بگویم که جان شعرهای آذر، قصهگو است. وقتی میگوید «قفسم، پرندهام، پروازم، من را از نمیشود جدا کرد.» جایی است که روح خبرنگاری آذر حضور دارد. آذر فقط از تجربه خودش نمیگوید، او حال انسان خاورمیانه در دنیای معاصر را میگوید. وقتی میگوید «شخم میزنی/ ذره ذرهام را/ در من دانه میکاری/ و نمیباری» تنها حرف آذر نیست. بیان ناامیدی همه زنانی است که آذر دربارهشان خبر و گزارش نوشته. وقتی در شعری کوتاه مینویسد «.../ یعنی تو هم میمیری!» شعری تاویلپذیر سروده، شعری که پایان یک قصه نگفته است. گیرم که هیچوقت دانشکدههای ادبیات آن را بهعنوان شعر قبول نکنند. سیدعبدالجواد موسوی، روزنامهنگار و شاعر نیز با اشاره به نقاشیهای ولدوند گفت: من بهعنوان مخاطب ذوقی نقاشی بهشدت از این نمایشگاه لذت بردم. از دوستان نقاش دیگر هم شنیدم که از کارها بسیار لذت برده بودند. موسوی درباره مجموعه شعر «بیصورت و رگ» و شعرهای آذر اسدی نیز اظهار کرد: ما آذر اسدی را بهعنوان روزنامهنگار میشناسیم و این یک بلا دارد. آفتش این است که کارهای ادبی روزنامهنگارها کمتر دیده میشود. شعرهای این مجموعه کوتاه است. در این روزگار اغلب افراد از سر ناتوانی شعر کوتاه میگویند، اما تأمل در کارهای خانم اسدی نشان میدهد که شاعر با آگاهی این قالب را انتخاب کرده است. شعرهایی که به لحاظ مفهومی با ادبیات کلاسیک پیوند دارد. وقتی میگوید «شاید روزی دلش خواست ببارد این ابر / شاید.../ دلم روشن است/ به تیرگیاش» زبان جدیدی است برای بیان مفهوم پایان شب سیه سپید است. امیدوارم این مجموعه خوانده و نقد شود تا ویژگیهایش شناخته شود. در بخش بعدی مراسم، داوود فرشباف رواسانی، خوشنویس، با اشاره به کارهای ولدوند گفت: برداشت من این است که تمام این تاشهای قلم برگرفته از باطن زیبای آقای ولدوند است. کارهایی که من دیدم از نظر هنری و تکنیک نقاشی بینظیر است. او نشان داد که اگر بخواهد کار رئال هم بکند، اثر بینظیری خلق میکند. این کارها یک هنجارشکنی بسیار زیباست. از نظر هنری کارهایی که دیدم به او تبریک میگویم. نکته جالب این نمایشگاه پیوندی بود که بین شعرهای خانم اسدی و نقاشیهای آقای ولدوند احساس کردم. این استاد خوشنویسی در بخش دیگری از سخنانش اضافه کرد: شاید خیلیها از شبزندهداریهای بسیاری نقاشان دیگر خبر نداشته باشند، اما من خبر دارم که ایشان هیچ اوقات فراغتی ندارد و این تابلوها محصول شبزندهداریها و روزهای تعطیل ایشان است. نمایشگاه نقاشیهای بهنام ولدوند تا 27 مهرماه در گالری ساربان از ساعت 16 تا 20 میزبان علاقهمندان است. انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]