تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):همان گونه كه قوام جسم، تنها به جانِ زنده است، قوام ديندارى هم تنها به نيّت پ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819714015




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

رشته ادبیات فارسی و بلبشوی گرایش ها


واضح آرشیو وب فارسی:اعتماد: رشته زبان و ادبیات فارسی یکی از قدیمی ترین رشته های دانشگاهی ایران است که در سال های آغازین تاسیس دانشگاه تهران در دهه 1310 شکل گرفت . این رشته بر مبنای نظام بندی واحدی و ترمی مرسوم در نظام های دانشگاهی غرب ولی به دست ادیبان سنت گرای آن عصر پی ریزی شد. در آغاز دانشجویان در انتخاب یا عدم انتخاب برخی واحدهای درسی تا حدودی آزادی عمل داشتند و می توانستند با این کار گرایش ها و دغدغه های ذوقی خود را البته در چارچوب واحدهای اصلی و فرعی (کِهاد و مهاد) عرضه شده دنبال کنند. بعدها این حق انتخاب ها کمتر شد و در سال های اخیر از «انتخاب واحد» فقط نامی باقی ماند و در واقع جای خود را به «ثبت واحد» داد. با این حال ، شاکله درس ها و سرفصل ها جز در موارد معدود همان بود که از قدیم تعیین شده بود. طبعا این برنامه قدیمی نیاز به بازنگری داشت و از حدود 15 سال پیش در دانشگاه های مختلف و بنا بر تشخیص استادان و نظرخواهی از دانشجویان ، اصلاحات و تغییرات جزیی و غالبا سودمندی در این برنامه صورت گرفت . مثلا دروس ادبیات معاصر از دو واحد به هشت واحد افزایش یافت یا متون تفسیری و کشف الاسرار درهم ادغام شد و به واحدهای مربوط به نگارش و ویرایش افزوده شد. اگر همین روند با توجه به بازخوردها و نتایج هر تغییر دنبال می شد نتایجی سودمندتر به بار می آورد. اما از چند سال پیش کمیته ای برای بازنگری کلی برنامه رشته ادبیات فارسی و ایجاد گرایش های تازه در وزارت علوم تشکیل شد و اعضای این کمیته به اصطلاح «در پشت درهای بسته » جلساتی را برگزار کردند و «نشستند و گفتند و برخاستند» و طرحی کاملا نو اما شتابزده و ناکارآمد درانداختند که مصداق «حفظت شیئاً و غابتْ عنک اشیاء» است . بدتر اینکه همه دانشگاه ها به زور و ضرب بخشنامه و حکم وزارتی «موظف» به اجرای آن شده اند. در برنامه جدید از واحدهای عربی کاسته شده و بسیاری از درس ها به گونه ای مبهم با هم ادغام شده اند و... اما مهم ترین مشکل آن ایجاد گرایش هایی است که با روح ادبیات فارسی و تحولات تاریخی آن پیوندی ندارند. شاید این میل مفرط به ایجاد گرایش های تازه تحت تاثیر مدیرانی شکل گرفته باشد که فارغ التحصیل رشته های فنی اند. ایجاد گرایش های نو در رشته های علوم پایه و فنی یقینا با ماهیت آن رشته ها سازگار است که تحولات بی سابقه در فناوری و... را از سر می گذرانند اما در رشته ادبیات فارسی اولاً چنین ضرورتی وجود ندارد و اگر هم لازم باشد گرایش های تازه ای ایجاد شود باید این گرایش ها برآمده از سیر تحولات تاریخی ادبیات فارسی باشد نه بر اساس طرحی انتزاعی و نامربوط . مثلا در مقطع دکترا چند گرایش از جمله: غنایی ، عرفانی و حماسی ایجاد شده است . چنان که می دانیم ، این تقسیم بندی را ارسطو با توجه به ادبیات کهن یونان ارایه کرده و امروزه حتی در کشورهای غربی نیز که ادبیات شان پیوندی عمیق با فرهنگ کلاسیک یونان دارد مبنای تقسیم بندی ادبیات قرار نمی گیرد. گرایش سازی براساس این تقسیم بندی درست شبیه به آن است که بخواهیم به زور لباس یک کودک را به تن فردی بزرگسال کنیم . چگونه می توان آثار غنایی و عرفانی ادبیات فارسی را از یکدیگر جدا کرد؟ اشعار حافظ و سعدی غنایی اند یا عرفانی ؟ آثار ادبی عصر مشروطه و دوره معاصر چطور؟ و اصولاً چرا دانشجویان رشته ادبیات فارسی باید ادبیات ما را تحت چنین عنوان های نامناسبی مطالعه کنند و این کار چه دردی را از ما دوا خواهد کرد و چه دستاوردی خواهد داشت ؟ اگر بدبینانه نگاه کنیم ، به نظر می آید که هدف اصلی این طرح افزایش تعداد دانشجویان در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا بوده است زیرا دانشگاهی که مثلا پیش از این پنج دانشجوی دکترا می گرفته اکنون می تواند با این گرایش ها 15 دانشجو بگیرد. خود این افزایش بی رویه فاجعه ای است که نتیجه آن افت تحصیلی بیشتر و بی ارزش شدن آموزش عالی خواهد بود. آیا دغدغه طراحان این برنامه همین بوده است ؟ و اگر خوشبینانه نگاه کنیم ، طراحان یا مبدعان اصلی این برنامه تحت تاثیر روش های مرسوم در رشته های علوم پایه خواسته اند ادبیات فارسی را تخصصی تر کنند و چون در خود این رشته تامل نکرده اند به بیراهه رفته اند و انواع ادبی ارسطو را مبنا قرار داده اند. نمونه دیگری از این گرایش های غیرلازم و ناسودمند گرایشی است که با عنوان ادبیات تطبیقی فارسی و عربی در مقطع کارشناسی ارشد ایجاد شده است . مبنای ایجاد این گرایش سوءتفاهمی است که در جامعه فرهنگی و ادبی ما درباره اصطلاح «ادبیات تطبیقی » وجود دارد. از یک سو، به دلایل گوناگون ، اصطلاحِ ادبیات تطبیقی در میان ما هاله معنایی بسیار جذابی دارد و به اصطلاح ، عنوانی «شیک » و جوان پسند است و از سوی دیگر درک بسیاری از اهل فرهنگ از این اصطلاح به معنای لغوی این کلمه محدود شده است . ما به غلط تصور می کنیم که اگر شاعر یا نویسنده ای را با شاعر یا نویسنده ای دیگر مقایسه کنیم و تفاوت ها و شباهت های خیالی آثارشان را نشان دهیم یا دو اثر ادبی را با هم مقایسه کنیم ، حاصل کار ما ادبیات تطبیقی خواهد بود. امروزه مقالات پژوهشی و حتی کتاب ها و پایان نامه هایی بر همین مبنا نوشته می شوند که اغلب آنها فاقد ارزش علمی اند. اگر این تلقی را مبنا قرار دهیم می توان رمان بینوایان ویکتور هوگو را هم با غزلیات حافظ مقایسه کرد چون حافظ هم از کلمه «بی نوا» استفاده کرده و در یکی از شعرهایش گفته «از ازل تا به ابد فرصت درویشان است » و درویشان همان بینوایان هستند و شخصیت ژان والژان شبیه به رند حافظ است و... . اکنون بسیاری از استادان و دانشجویان رشته تطبیقی عربی و فارسی در تدریس و تحصیل با مشکلات گوناگونی مواجه شده اند که از نظر طراحان آن دور مانده است . در واقع ، طراحان این رشته با افزودن واژه «تطبیقی » بر سر هر واحد درسی برنامه ای فراهم آورده اند که در عمل با مشکل روبه رو است . طراحان این رشته نه تنها به مفهوم ادبیات تطبیقی در دنیای امروز توجه نداشته اند، حتی این زحمت را به خود نداده اند که رشته ادبیات تطبیقی موجود در دوران قبل از انقلاب را که در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران دایر بوده بررسی و ضعف ها و اشکالات آن را برطرف کنند. اگر این گرایش ها صرفا در یک یا دو دانشگاه به صورت آزمایشی تاسیس می شد تا در عمل نتایج آن دیده شود و اشکالات آن برطرف شود چندان مشکلی پیش نمی آمد، اما این گرایش های جدید در همه دانشگاه ها برقرار خواهد شد و یقینا اجرای این برنامه شتابزده ضربه دیگری بر پیکر نحیف تحقیقات ادبی و رشته دانشگاهی ادبیات فارسی خواهد زد. نکته دیگر آن است که اعضای کمیته ای که این برنامه ها را تدوین کرده اند سعی دارند وانمود کنند که حاصل کارشان نتیجه مشورت با گروه های آموزشی در دانشگاه هاست و حتی در گفت وگوهای غیررسمی نام برخی استادان بزرگ ادبیات فارسی را به عنوان حامی و حتی طرح کننده این برنامه ذکر می کنند. از همین رو، نگارنده این سطور در گفت وگو با چند تن از این استادان نظر آنها را در این باب جویا شد و همگی آنان از جمله استاد شفیعی کدکنی و استاد پورنامداریان هرگونه دخالت خود در تدوین این برنامه یا اطلاع از جزییات آن را تکذیب کردند و اجرای آن را به صلاح ندانستند. اما راه حل چیست ؟ به نظر می آید در درجه نخست باید تب ایجاد گرایش ها را از میان برد و اجرای گرایش های جدید را به یک یا دو دانشگاه محدود کرد. به جای ایجاد گرایش ها باید به همان سمتی رفت که در همه جای دنیا در رشته های مشابه رشته ادبیات فارسی مرسوم است یعنی باید کرسی های تخصصی شکل بگیرد. در آن صورت دانشجویی که پایان نامه خود را در زمینه ای خاص با استادی صاحبنظر می گذراند عملا گرایش خود را تعیین کرده است . اگر هم باید گرایشی تازه ایجاد شود صرفا باید برآمده از نیازها و مقتضیات تاریخی و فرهنگی ما باشد و نه از روی کلیشه های ناکارآمد. در نوشته ای دیگر به چند نمونه از این گرایش های ضروری اشاره خواهیم کرد. ٭ استاد دانشگاه در رشته ادبیات فارسی روزنامه اعتماد آمادگی دارد نظرات کارشناسان و استادان ادبیات فارسی را در این زمینه انتشار دهد تا درباره آن گفت وگو درگیرد و به پیشبرد بهتر تدریس این رشته در دانشگاه ها کمک شود.


شنبه ، ۱۱مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اعتماد]
[مشاهده در: www.etemadnewspaper.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن