واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: دوشنبه ۶ مهر ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۳
خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) شعر «مرگ میکنیم رام» سروده محمدعلی محمدی (م. ریحان) پیشکش به روح بلند سیدهدایتالله جهانآرا پدر معنوی مردم خرمشهر با یاد شهید سردار سیدمحمد جهانآرا ناگهان زبان زخمهای کهنه باز شد اشک مادران و خواهران جگرگداز شد با شهیدهایمان تو را به دوش میبریم کیست آن که مرگ او چنین حماسهساز شد *** مردم دلیر، این عمو هدایت شماست شاهد صبور درد بیشکایت شماست حاجب معانی سکوتهای تلختان راوی شکوه شهر پرحکایت شماست *** شط و شهر در وقار او خلاصه میشود در صدای زخمدار او خلاصه میشود پیری تمام بچههای جنگ و زندگی در نگاه بیقرار او خلاصه میشود *** در وجود ما هنوز این حضور، زنده است شهر مثل شعلههای کوه طور، زنده است ساحل شعور و شط اشک شور، زنده است سید غریب ساده صبور، زنده است *** مرز آخرت بگو کجاست سید غریب؟! خانهها و کوچههای ماست، سید غریب! گوش میکنند یا نمیکنند دیگران شهر با تو ، با تو همصداست ، سید غریب! *** از خودت بگو، برای مردم از خودت بگو از تمام شهر گفتی، از محمدت بگو ساکتت نکرد هیچ طفره و بهانهای زآنچه بغض روزهای واپسین شدت بگو *** ای نوای زخمهای گرم و سرد شهر من ای نماد اقتدار مرد، مرد شهر من ای خود نبرد ای خود صلابت و صفا ای صدای روزهای بینبرد شهر من *** روز بینبرد یاد روز روشن نبرد التیام درد بود، التیامبخش درد در حماسه نبرد، ملتی شریک بود هرچه کرد با من و تو روز بینبرد کرد *** روزها عوض شدند و ما هنوز مرد جنگ در غبار این همه درنگ تلخ، بیدرنگ سنگ شد نگاه دیگران و گوشها گرفت ما شدیم در نگاهها نماد خلق تنگ *** خلق ما زبان روشن تو را نیاز داشت آن زبان که شرم و نرمی جگرگداز داشت نرمی جگرگداز ، نرمی زبان شهر مرگ بیجگر، تو را ز شرح بازداشت *** ما شهیدهایمان تو را سلام میکنند مادران به احترام تو قیام میکنند سید غریب از تو ما جدا نمیشویم مرگ و دیگران خیالهای خام میکنند *** زندهایم و جاری است شط خاک و خون ما خاک شهر ماست آسمان واژگون ما باغ عقل و راغ عشق، ورطه جنون ما ضامن بقای شهر، صبر بیفسون ما *** ما عمو هدایتیم، نام و جان ما یکی هم خدای ما یکی و هم جهان ما یکی مرز آخرت حریم شهر بیزوال ما در میان سینه قلب مهربان ما یکی *** من که شاعر غم توام "بیان" استوار چون تو زخمخوردهام ز فتنههای روزگار پا نمیکشم هنوز پا نمیکشی هنوز در چنین مصاف گرمی آید از فلک چه کار؟ *** شعر پاک بیدروغ، شعر بینقاب: تو رود جاری وقار، آهن مذاب: تو دیولاخ و دیوسار برج وهم دیگران آبروی آفتاب، آبروی آب: تو *** سید غریب را تو اربعین به اربعین یاد کن به احترام ای زمان و ای زمین یاد او چگونه میرود ز خاطر شما؟ تیغ میزند به خویش هرکه میکند چنین *** تیغ میزند به خویش روزگار بیمرام قدر شهر خسته را اگر که میکند حرام شیرمرد و شیرشهر تن ز غم نمیزنند درد را پذیرهایم، مرگ میکنیم رام 1394.7.5 مرز آخرت: نامی که در دفاع مقدس به کارون داده شد و دارای سوابقی در تاریخ یونان باستان است. بیان: نام خرمشهر در عصر هخامنشی و اشکانی. انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7]