واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
یادداشت نویسندهایرانی در روزنامهی گاردین / انتشار کتاب سیدآبادی در لندن فرهنگ > ادبیات - روزنامه گاردین لندن روز چهارشنبه گذشته از انتشار کتابی از علی اصغر سیدآبادی با نام ؛رنگین کمان در جیب من؛ به زبان انگلیسی توسط تاینی آول در انگلستان خبر داده است.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، این روزنامه که یاداشتی از سیدآبادی را درباره آرامگاه خیام منتشر کرده ، در معرفی او نوشته است:«نویسنده ای با بیش از ۴۰ کتاب برای کودکان و نوجوانان که کتابی از او در ماه جولای سال ۲۰۱۶ در انگلستان منتشر خواهد شد.» علی اصغرسیدآبادی نویسنده، شاعر و پژوهشگر ادبیات کودکان و نوجوانان در این باره به خبرنگار ما گفت: روزنامه گاردین ستونی دارد که در آن از نویسندگان و هنرمندان سراسر جهان می خواهد درباره بهترین فضایی را که می شناسند، یاداشتی بنویسند. این این دعوت از طرف ناشر کتاب من در لندن به من رسید و من درباره باغ آرامگاه خیام نوشتم که روز چهارشنبه گذشته منتشر شد. او هم چنین افزود: پیش از این درباره مکان های زیادی از ایران در آن ستون مطلب نوشته شده است. علی اصغر سیدآبادی درباره کتاب ؛رنگین کمان در جیب من؛ و در پاسخ به این سوال که آیا این کتاب قبلا در ایران منتشر شده است، گفت: بخش هایی از این کتاب در ایران منتشر شده است. من کتابی داشتم با نام ؛ بادکنک به شرط چاقو که انتشرات افق منتشر کرده بود و مجموعه ای از شعر سپید برای کودکان بود. اول قرار بود این کتاب ترجمه و منتشر شود. هنگام ترجمه و ویرایش به زبان انگلیسی به این نتیجه رسیدیم که مشکلات زیادی وجود دارد و برای خواننده انگلیسی زبان بخشی از شعرها قابل فهم نیست. لذا از خبر انتشار آن گزشتیم. وی افزود: یک سال بعد من با مبنا قرار دادن همان مجموعه شخصیتی محوری برای شعرها تعریف کردم و چند شعر از آن کاسته و چند شعر تازه به آن افزودم و مجموعه ای متناسب با فضای خوانندگان انگلیسی زبان فراهم آمد. این مجموعه با تصویرگری هدای حدادی منتشر خواهد شد. متن یادداشت سیدآبادی در روزنامهی گاردین بدین شرح است: باغی با زیباترین صبحها و غروبهای جهان در دوازده سالگی به مدرسه شبانه روزی رفتم که دیوار به دیوار باغ آرامگاه خیام بود در نیشابور. از پنجره کلاس ما بخشی از باغ پیدا بود و صدای شرشر آب که از منبع آبی پایین می ریخت و لابلای گل و گیاه جاری می شد موسیقی متن کلاس بود. هر معلم که می آمد با انگشت بیرون پنجره را نشانمان می داد و از اهمیت خیام می گفت و می گفت که راه خیام شدن از درس خواندن می گذرد. معلم ریاضیات از خیام ریاضی دان می گفت، معلم علوم از خیام ستاره شناس می گفت، حتی معلم دینی هم از خیام محدث و فقیه سخن می گفت، اما خیام در آن روزگار به تمامی پذیرفته نمی شد و هر معلمی ناگزیر می شد در عین ستایش خیام از بخشی از شخصیت او نیز انتقاد کند و پرهیزمان دهد. آن روز خیام های زیادی شناختم، اما خیام واقعی را بعد از ظهر شناختم، بعد از مدرسه به افتخار همسایگی خیام بدون پرداخت بهای بلیت وارد باغ آرامگاه خیام شدیم. پاییز بود و راهروهای میان درختان را برگ های زرد و نارنجی پوشانده بود. مقبره خبام فضای باغ را به دو قسمت تقسیم می کرد، قسمتی هم سطح مقبره و قسمتی در سطحی بالاتر. مقبره پوشیده از برگ های زرد و نارنجی و گلبرگ های گل های پاییزی بود، منظره ای زیبا و فراموش نشدنی. پیرمردی برای همراهش از متنی قدیمی می گفت که از قول خیام آورده بود، مزارش پوشیده از برگ گل و درخت خواهد شد و می کفت که سازنده مقبره خیام به این نکته توجه کرده و آن را چنان ساخته است که پوشیده از برگ گل و درخت باشد. این باغ که یکی از قدیمی ترین باغ های نیشابور قدیم و جدید است، یکی از پرانرژی ترین فضاهایی است که دیده ام. زیباترین صبح ها و غروب های جهان را در این باغ تجربه کرده ام. درست همان جایی که پنجره کلاسم باز می شد، چند سالی است چایخانه ای باز شده است و خوشمزه ترین چای جهان را دارد و کنارش فروشگاهی کوچک که فیروزه خوش تراش نیشابور می فروشد و توضیح می دهد که میادا مشتریانش فیروزه چینی و آمریکایی را با فیروزه نیشابور که رگه هایی از سنگ دارد، اشتباه بگیرند. من فقط چند سالی از نوجوانی ام را در نیشابور بوده ام اما هر قت گذرم به شرق ایران می افتد، مسیرم را جوری کج می کنم که توقفی کوتاه در باغ آرامگاه خیام داشته باشم و استکانی چای در این باغ بنوشم و اگر فرصتی دست داد قدمی در محوطه های باستانی نزدیک آن باغ بزنم . آن سال ها که در همسایگی خیام بودم، این شاعر ، ریاضی دان بزرگ در نظام رسمی آموزش و پرورش چندان محبوب نبود و جذابیتش در باغ و آرامگاهش بود و در کتابخانه ای خلوت و دوست داشتنی که بعدها موزه شد و دوست تر داشتم کتابخانه می ماند. سال ها بعد بود که خود خیام جذابیتش را بر من آشکار کرد و شیفته شعرهایش شدم. شخصیت و آثار او نمونه ای عالی از پیچیدگی های انسان ایرانی است، تلفیقی از ناسازه ها در عین انسجام . او در عین حال که انسان و جهان را ناپایدار می داند ، زندگی را ستایش می کند و همه را دعوت به شادمانی می کند، شادمانی در حال. او اگرچه ستاره شناس است وتدوین کننده نخستین تقویم ایرانی و پیش بینی کننده ، اما اهل حال است. و این همه در آن باغ ، آن فضای مسحور کننده و آن صبح ها و غروب های بی نظیر خود را بر ما آشکار می کند. 5757
کلید واژه ها: ادبیات ایران - ادبیات کودک و نوجوان - ادبیات -
یکشنبه 5 مهر 1394 - 18:07:44
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]