واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: شنبه ۴ مهر ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۷
عبدالجبار کاکایی در نشست رونمایی و نقد مجموعه ترانه «سیسالگی» سروده سیدمهدی موسوی میرکلائی گفت: بیشتر ترانهسرایان به شاعرانگی توجهی ندارند. به گزارش ایسنا، بر اساس گزارش رسیده، عبدالجبار کاکایی ترانهسرا و شاعر در این نشست که در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد اظهار کرد: صحبت روی آثار موسوی دشوار است زیرا خود پژوهشگر است و به ضعف و قوت آثار واقف؛ اما در این نشست بر آنم تعارفات را کنار بگذارم. او سپس مقدمهای در رابطه با خاستگاه ترانهسرایی گفت: ترانه در گذشته عمدتاً فهلویات بود که مردم عادی برای پادشاهان میسرودند یا علیه آنان و یا سرودههای عاشقانه بود. نوع دیگری از ترانه به قول معروف بود که در مقابل غزل که شعر رسمی بود سروده میشد. سنایی را میتوان اولین شاعری دانست که شعر را وارد حوزه عوام کرد. عارف و شیدا نیز در تکامل ترانهسرایی تاثیر بسیاری داشتند. این روند تا امروز ادامه داشت که ترانه شکل محاوره به خود گرفت. در این دوره شکلی از ترانه که تحت عنوان ترانه نوین مطرح میشود فرم ترانه را دگرگون ساخت و به این شکل که ما امروز میبینیم درآمد. کاکایی در ادامه اظهار کرد: امروزه اما گروهی ترانه را به سمت شعر میبرند و گروهی به سمت مردم. بیشتر ترانهسرایان به شاعرانگی توجهی ندارند. در این میان اندک شاعرانی هستند که میخواهند شعر بگویند و مهدی موسوی از آن دسته است که به حوزه تخیل و تصویرسازی پی برده اما یک مشکل دارد و آن ضعف در انتقال دریافتهای شاعرانه از حرفهایی است که میخواهد بیان کند. او بخش عروض را کنار میگذارد و بر مبنای هجا ترانهسرایی میکند. اگر مکتوب بخوانیم شاید در بخشی از ترانهها به مشکل برخورد کنیم. این دفتر با ضوابط ترانه و هم و غم اجرایی و موسیقایی جمعآوری شده گرچه از ظرفیتهای شعر هم استفاده کرده است. حسن علیشیری دومین منتقدی بود که به این کتاب پرداخت و گفت: موسوی فعالیتهای چشمگیری در این عرصه داشته و این پیشینه پژوهشی باعث میشود که ما با دقت بیشتری با آثارش روبهرو شویم. وقتی ما کتاب ترانهای را نقد میکنیم یعنی این قالب یک شاخه مستقل و دارای ارزش هنری و ادبی است. مشخص نبودن رویکردهای نقد ادبی مشکل اساسی در نقد منتقدان است. من با مشخص کردن رویکردم در نقد با نگاه متفاوتی با مجموعه «سیسالگی» روبهرو میشوم. اما این رویکرد مبتنی بر چهار محور است که بر اساس آن میتوان کلیت ترانه معاصر را مورد نقد قرار داد: ١. فرم و ساختار ٢.زبان و نوع تالیف ٣.اندیشه ٤.خلاقیت. او افزود: از حیث فرم و ساختار باید بگویم قالب «سیسالگی» به وضعیتی دچار است که اکثر ترانههای امروز دچارند و آن قالب چهارپاره است. این وضعیت در ترانه ما حکمفرماست. حتی ذهن آهنگسازها هم چهارپاره محور است و ملودیهایی که میسازند عملا بر پایه چهارپاره ساخته میشود. اما ملودیهایی که این قالب را شکستهاند دست کم در آثار امروز موفقتر بودهاند که نیاز به بررسی در جلسهای دیگر دارد. اما ترانههای مجموعه «سیسالگی» به عقیده من وزن عروضی دارد ولی ذات زبان محاوره و ترانه حکم میکند که کلمات اینگونه ادا شود. از نظر فرم با نوآوری روبهرو نیستیم اما ساختار و فرم استاندارد است. علیشیری با اشاره به گفته موسوی در کتاب «تاریخ تحلیلی ترانه فارسی» گفت: مولف در این کتاب در صفحه ١٥٢ ترانه امروز را مردمیتر و صمیمیتر و ارتباطپذیرتر عنوان کرده است که میبینیم اعتقاد شخصی او در این کتاب هم رعایت شده است. البته با آقای کاکایی در مواردی که اشاره کردند موافقم که ضعف تالیف وجود دارد. بخشی از ترانههای موسوی تصویرگراست مثل ترانه میز و برخی نیز حرفی. هرکجا سراغ تصویر رفته موفقتر بوده است. در ترانههای عاشقانه جنون شاعرانه وجود ندارد و وی کنترلشده شعر گفته است. او در ادامه بیان کرد: اما در مورد مبحث اندیشه، بخش مهمی است که در ترانه معاصر مغفول مانده و ترانه بیشتر درگیر فرم و ساختار شده است چه از نظر ترانهسرا و چه منتقد؛ همه به شکل میاندیشند و عنصر اندیشه نادیده گرفته میشود. موسوی در ترانههای غیرعاشقانه و اجتماعی خود به اندیشه توجه داشته است اما در ترانههای عاشقانه توجه نکرده و بیشتر حرف شخصی است. هر چند تفکر عاشقانهاش سالم است و به زن با نگاهی متعالی مینگرد، اصطلاحاً زنستیز و مریض نیست و این یک قدم به جلوست. یک ذهن سالم پشت این ترانههاست که ژست روشنفکرانه نمیگیرد. در مورد خلاقیت هم باید بگویم اگر سه محور قبل رعایت شود در این محور هم استاندارد خواهد شد؛ اتفاقی که در شاعر موشمرده و یک نفس افتاده است و نوآوری در انتخاب موضوع باعث شده این ترانهها متفاوت باشد. امیر ارجینی که مجری جلسه بود با بیان اینکه من هم به دلیل علاقه به مولف کتاب را به دقت خواندم، به تعدد استفاده مولف از علامت جمع "ها" که در زبان محوره کمتر استفاده میشود، اشاره کرد. در این بخش از نشست نقد و بررسی کتاب «سیسالگی»، نویسنده کتاب با اشاره به اینکه وارد جزییات و مثالهای ذکرشده در نقدها نمیشود گفت: نقد را دوباره نقد کردن درست نیست چرا که منتقد مخاطب اثر است و شاعر قرار نیست اثرش را توضیح دهد و توجیه کند. اما قصد دارم درباره مفاهیم کلی کمی صحبت کنم. ابتدا در رابطه با صحبتهای آقای کاکایی درباره خاستگاه ترانه باید یک سوال مطرح کنم. چرا در آمریکای لاتین شعرهای نرودا را با موسیقی نمیخوانند اما در خاورمیانه سرودههای نزار قبانی، حافظ یا سعدی ترانه میشود؟ دلیلش تنها و تنها یک چیز است و آن علایق خطهای مخاطبان است. مخاطب آمریکای لاتین در پی لذت از مفهوم است و تلذذ مخاطب کشور ما و منطقه شاعرانگی است. از این جهت است که ما وزن را رعایت میکنیم، در ترانههایمان خیالانگیز و شاعرانه رفتار میکنیم و زنگ قافیه را به صدا درمیآوریم. مخاطب ما از اینها لذت میبرد و این مسئله موضوعیت دارد. از این جهت من به ترانهای اعتقاد دارم که از این لوازم بهره بگیرد ولی در خدمت اینها نباشد. او افزود: در دورهای (دهه ٦٠) شعر سعدی و حافظ و مولوی ترانه مردمپسند و پاپ ما بود و با موسیقی اجرا میشد؛ اما چرا آن سبک باقی نماند؟ دلیلش فقط و فقط مبتنی بودن این ترانهها بر قواعد خطکشیشده موسیقی است. آهنگساز فرصت خودنمایی نداشت و موسیقیها مونوتن و یکنواخت میشد. این شد که چهارپارههای دهه ٧٠ شورشی شد بر آن سرودهها. از این جهت بیدلیل نیست که چهارپاره قالب رایج میشود؛ آهنگساز میتواند در این قالب آزادتر باشد، قوافی زنگ بیشتری دارند، ابیات استقلال دارند و میشود در فواصلش موسیقی گذاشت بدون اینکه مفهوم از دست برود. در مورد وزن هم باید یک اصل را مطرح کنم: چیزی که همه انجام میدهند بیقانونی نیست. ترانههای معاصر و گذشته را که تقطیع میکنم کمتر ترانهای است که آن هم اتفاقی بر ورزن عروضی سالم مبتنی است. این یعنی قواعد حاکم بر قوافی و وزن در ترانه، قواعد شنیداری و هجایی است و اتفاقاً همین وزن هجایی موسیقی را به حرکت درمیآورد. در مورد ضعف در انتقال معنی هم باید بگویم بخشی از آن بر آمده از تفاوت نگاه نسل من با نسل آقای کاکایی است. به ترانههای عروسکهای زخمی و اشک اشاره دارم. موسوی همچنین اظهار کرد: در مورد صحبتهای آقای علیشیری هم باید بگویم، گمان کنم اعتقادمان در مورد مفاهیم با هم فرق میکند چرا که ایشان فرم را به معنی قالب گرفتهاند که درست نیست. مثلا دو غزل از حافظ و سعدی قالب غزل دارند اما در فرمهای متفاوت و قالب به معنی فرم نیست. اما در مورد انتخاب قالب چهارپاره هم باید بگویم در کتاب پیشینم (طاقت بیار رفیق) قالبهای گوناگون و حتی نیمایی را امتحان کردم، اما هنوز بسترش فراهم نیست وگرنه علاقه خودم همیشه این است که قالبها را به هم بریزم. این ترانهسرا گفت: در مورد صحبتهای آقای ارجینی هم باید بگویم، ابتدا شاعران حرکت میکنند، آزمون و خطا میکنند و بعد منتقدان برای این اتفاقات اسمهایی میگذارند؛ مثلاً تشبیه، استعاره و ... . من فکر میکنم این شیوه از نگارش هم در حرف محاوره قانون نیست و التزامی به رعایت این قواعد ندارم که به طور مثال از "الف" جمع به جای "ها"ی جمع استفاده کنم. شاید در آینده مردم به شیوهای که ما مینویسیم حرف زدند. انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]