واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری پانا: چلانی: خرس سیاه بلوچی پولی ندارد که مانند یوز آسیایی مدافع داشته باشد خبرگزاری پانا: فیلم مستند «مم؛ خرس سیاه بلوچی» در خانه هنرمندان ایران به روی پرده رفت.
۱۳۹۴ چهارشنبه ۲۵ شهريور ساعت 13:30
به گزارش سرویس فرهنگی پانا، برنامه این هفته انجمن تهیهکنندگان سینمای مستند که سهشنبه 24 شهریور در تالار استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد، به نمایش فیلم مستند «مم؛ خرس سیاه بلوچی» ساخته مهدی چلانی اختصاص داشت. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور مهدی چلانی و پدرام اکبری برگزار شد.
در ابتدای این نشست چلانی در پاسخ به سوال اکبری در خصوص اسم فیلم گفت: از آنجایی که بیشترین پراکندگی این خرس در بلوچستان است، به خرس سیاه بلوچی معروف شده است. «مم» نیز در گویش محلی به معنای مادر است. دلیل انتخاب این نام برای خرس این است که جغرافیای بلوچستان کاملا خشک است. این خرس از مواد غذایی گیاهی مانند خرما، کنار و... تغذیه میکند و در ادامه و در حال جابهجا شدن، از طریق مدفوع خود هستههای این گیاهان را در نقاط مختلف برجای میگذارد. این امر موجب ایجاد پوشش گیاهی در این سرزمین خشک میشود و مهمترین نتیجه آن ممانعت از ایجاد سیلاب و بنابراین جذب آب به درون خاک است. این آب به سفرههای زیرزمینی راه مییابد و بعد به شکل چشمه از زمین سر بر میآورد. در واقع این زایندگی سبب میشود لقب «مم» به این خرس داده شود.
وی ادامه داد: فیلمی که امروز مشاهده کردیم، قسمت دوم از یک مجموعه سهقسمتی در مورد این خرس محسوب میشود. در قسمت نخست که ترکیبی از نریشن و تصویر است، به این موضوع پرداخته شده که این خرس چگونه از جنوب شرق آسیا به این منطقه راه پیدا کرده و ویژگیهای زیستی او نیز مورد توجه قرار گرفته است. در قسمت دوم این مجموعه به دنبال پاسخ به این سوال بودم که آیا این موجود آنقدر خطرناک است که اینگونه بهدست مردم کشته میشود؟ چرا که در منطقه بلوچستان بهطور سنتی خرس سیاه را موجودی کشنده میدانند و چنین نگاهی بر روی نحوه برخورد آنها با این جانور تاثیر منفی دارد. در واقع این مجموعه سه قسمتی، در راستای حفاظت از این گونه در حال انقراض ساخته شده است.
چلانی سپس به مشکلات ساخت چنین فیلمی اشاره کرد و گفت: برای ایجاد تغییر در رفتار مردم منطقه، چارهای جز نزدیک شدن به خرس و نشان دادن بیخطر بودن این جانور وجود ندارد. سازمان محیطزیست عملا به دلیل کمبود بودجه، کار خاصی در زمینه آموزش مردم منطقه انجام نمیدهد و من به عنوان یک کارشناس محیطزیست با دغدغه شخصی دست به ساخت این مستند زدم. آموزش و پرورش نیز به درخواست کمک ما توجهی نکرد و در نتیجه با هزینه شخصی فیلم را ساختم. در ادامه نیز با هزینه شخصی فیلم را در حدود 30 مدرسه و دیگر اماکن نیکشهر و ایرانشهر پخش کردم تا گامی در راستای آموزش مردم بومی منطقه و بهویژه کودکان و نوجوانان برداشته شده باشد.
وی افزود: این خرس بهعنوان مثال به نخلستانهای منطقه حمله کرده و موجب تخریب تعدادی از درختان میشود. مردم بومی از دولت و سازمان محیطزیست انتظار دارند که خسارات وارد شده را جبران کنند، اما عملا این اتفاق نمیافتد. مردم بومی خرس را متعلق به دولت و سازمان محیطزیست میدانند و وقتی خسارتی به آنها پرداخت نمیشود، خود اقدام به کشتن خرس و جلوگیری از وارد شدن خسارت به نخلستانها میکنند. در این فیلم تلاش کردم به مردم منطقه نشان دهم که این خرس به خود آنها تعلق دارد و باید مثل حیوانات اهلی آنرا بخشی از دارایی خود بدانند. متاسفانه بسیاری از فعالان محیطزیست و انجیاوهای زیستمحیطی بیش از آنکه به محیطزیست عِرق داشته باشند، به جیب خود فکر میکنند.
در ادامه یکی از حاضران به طرح سوالی پرداخت مبنی بر اینکه فیلم هواداری از خرس در مقابل مردم بومی منطقه را القا میکند و این در حالیست که مردم زحمتکش و فرودست منطقه که هر روز با این مشکلات دست و پنجه نرم میکنند و امرار معاششان به خطر میافتد، نمیتوانند همچون پایتختنشینان نگاهی لوکس به این موضوع داشته باشند. چلانی پاسخ داد: چه در قسمت نخست فیلم و چه در قسمت دوم تلاش کردهام موضوع را از جنبههای مختلف و بعضا متضاد به تصویر بکشم و در نهایت قضاوت را به عهده مخاطب بگذارم. در حالیکه گفته میشود یوز آسیایی دارای بدترین وضعیت در میان گونههای در حال انقراض است، اما وضعیت خرس سیاه از یوز هم وخیمتر است. اما از خرس سخنی به میان نمیآید چون برای آن بودجهای بینالمللی وجود ندارد و پولی نصیب کسی نمیشود. یوز نیز تا پیش از آغاز پروژه حفاظت از یوز آسیایی چندان مورد توجه نبود اما پس از در نظر گرفته شدن بودجه، بسیاری خود را مدافع آن معرفی کردند. بهرغم تمام سختیهایی که در مسیر ساخت فیلم تحمل کردم، بودن در کنار مردم بومی منطقه به غایت لذتبخش بود. آنها مردمی فقیر و کپرنشین هستند که از امکانات اولیه بهداشتی، آموزشی و.. بیبهرهاند. اما انسانهایی بیریا و میهماننوازند و در آنجا چنان احساس آرامش و امنیتی داشتم که هیچگاه در تهران آن را تجربه نکردهام. زمانی که یک ماه در ارتفاعات منطقه چادر زده و مشغول رصد خرس بودم، همین مردم با پای پیاده کیلومترها مسیر را طی میکردند تا غذایی به من برسانند و از سلامت من اطمینان پیدا کنند. به قطع این قسمت از خاک ایران، یک استثنا بهشمار میرود و بسیار خوشحالم از اینکه بخشی از زندگی خود را در آنجا و در کنار این مردم سپری کردهام.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری پانا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 64]