تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نشان منافق سه چیز است: 1 - سخن به دروغ بگوید . 2 - از وعده تخلف کند .3 - در اما...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821013970




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ماجرای درگیری سه شهید ایرانی با فرمانده سوری


واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
ماجرای درگیری سه شهید ایرانی با فرمانده سوری

Capture3.JPG


شناسهٔ خبر: 2915267 - دوشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۴
مجله مهر > دیگر رسانه ها

حمید داود آبادی یک خاطره از حضور حاج احمد متوسلیان و همرزمانش در سوریه منتشر کرده است. حمید داودآبای نویسنده دفاع مقدس در اینستاگرام خود نوشت: خرداد ۱۳۶۱ - ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح سوریه.قوای محمد رسول الله (ص) به فرماندهی حاج احمد متوسلیان، برای مقابله با حمله ارتش صهیونیستی به سوریه و لبنان، وارد دمشق شده بودند. احمد متوسلیان، سیدرضا دستواره و محمدابراهیم همت، با ژنرال "رفعت اسد" جلسه داشتند. رفعت، فرمانده وقت نیروهای مسلح و برادر کوچک حافظ اسد رئیس جمهور سوریه بود. (وی بعدا به جرم خیانت و کودتا به فرانسه تبعید شد).در میان جلسه، رفعت اسد از موضع بالا و متکبرانه، با صدای بلند خطاب به حاج احمد حرف می زد. سیدرضا دستواره که این صحنه را دید، خونش به جوش آمد. در گوش حاج همت گفت:- من یک بلایی سر این (...) میارم که دیگه غلط بکنه با حاج احمد این جوری حرف بزنه.ساعتی بعد جلسه تمام شد. حاج احمد که جلوی جمع درحال خروج از ستاد فرماندهی بود، متوجه شد حاج همت و دستواره در گوش هم پچ پچ می کنند و می خندند. برگشت طرفآنها و با غضب پرسید:- چه خبرتونه؟ چی شده که این جوری نیشتون تا بناگوش بازه؟!حاج همت با خنده گفت: چیزه حاجی ... این رضا ...خود دستواره آمد جلو، یک قبضه کلت کمری از جیبش درآورد و درحالی که آن را به حاج احمد می داد، گفت: این کلت، مال اون رفعت اسد فلان فلان شدش.حاجی با تعجب پرسید: پس دست تو چیکار می کنه؟دستواره با خنده گفت: وقتی دیدم اون طوری با داد و فریاد با شما حرف میزنه، گفتم حالش رو بگیرم و این کلت رو از کشوی میزش زدم!حاج احمد با عصبانیت گفت: کلت فرمانده کل نیروهای مسلح سوریه رو از کشوی کارش دزدیدی؟ - نه جاجی، ندزدیدم که، بلند کردم تا حالش رو بگیرم تا بفهمه جلوی ما صداش رو بالا نبره.حاج احمد گفت: مگه تو دزدی؟ستواره مظلومانه گفت: دزد که نه، ولی خب شد دیگه. حالا چیکار کنم؟ می خوای برگردم پیشش و بگم بفرمایید این کلت شما رو من از کشوی میزت بلند کردم!و هر سه زدند زیر خنده.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن