واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: صابر اله دادیان/ صحنه هایی که مجیدی تجربه بیشتری در ایجاد آن ها دارد و آن نمایشی از اخلاق و رفتار انسانی و کریمانه در فیلم هایش است، در برخی سکانس ها خوب درآمده است و ای کاش مجیدی بر آنچه تسلطش را داشت بیشتر تکیه و تأکید می کرد تا آنچه قرار است صرفأ توسط توانایی های عوامل هالیوودی و خارجی در فیلم به نمایش درآید.
«محمد رسول الله(ص)»پس از چندسال و با صرف هزینه بسیار در مدیوم سینمای جمهوری اسلامی سرانجام فیلم سینمایی«محمد رسول الله(ص)» که گفته می شود اپیزد اول از سه گانه عظیم «محمد رسول الله(ص)» است، به اکران عمومی درآمد و تقریبا در تمام سالن های سینمای کشور در سانس های متوالی و گاه موازی در حال پخش است. فیلمی حدودأ سه ساعته از روایت مجید مجیدی که به دوران کودکی پیامبر اکرم(ص) اختصاص دارد. این فیلم که قرار است نماینده تفکر و استراتژی جمهوری اسلامی ایران در باب اسلام و پیامبر اکرم در جهان اسلام و دیگر ممالک دنیا باشد، در مهمترین جزء خود در ساختار سینمایی اش یعنی فیلمنامه که پایه و اصل یک فیلم به حساب می آید از وجود چهره هایی نام آشنا همچون: مجید مجیدی، حمید امجد، کامبوزیا پرتو، رسول صدر عاملی و سید رضا میرکریمی بهره برده است. اما آیا پایان کار و نتیجه حاصله که بر حسب آن فیلمی عظیم با صرف بودجه ای شاید به حساب امروز چند برابر بودجه یک سال تولید سینمای کشور ساخته شده است، نتیجه مطلوبی را به همراه داشته است؟این مهم موضوعی است که قصد داریم با واکاوی بخش هایی از فیلمنامه فیلم «محمد رسول الله(ص)» به آن بپردازیم. برای این کار نیاز است تا خود را جای فیلمساز یا نویسندگان اثر قرار دهیم تا بدانیم تیم آن ها به دنبال القای چه مفهوم و تصویر استراتژیکی در فیلم بوده اند و پس از روایتی سه ساعته آیا در نیت خود موفق بوده اند یا نه؟ خصوصا در مواجهه با مخاطب بین الملل و غیر مسلمان که آشنایی چندانی نه با پیامبر اکرم دارد و نه با دین اسلام؛ دینی که به واسطه توطئه صهیونیزم جهانی تقریبأ تمام جنگ های امروز منطقه و یا حتی جهان پیرامون آن می چرخد و خبر از یک دین پر حاشیه برای مردم جهان دارد!فیلم قرار است تصویر دیگری را از تاریخ صدر اسلام و در پرتو آن اسلام و پیامبر به تصویر بکشد تا به گونه ای در تناقض اتفاقات امروز منطقه و جهان اسلام که تمام جنگ و خونریزی است، مفاهیمی همچون: مهر، دوستی، انسان دوستی و گذشت را به تصویر بکشد و در نهایت حقیقت مفهومی منجی را در ادیان ابراهیمی همچون مسیحیت و یهودیت معنا بخشد.فیلم در زمان محاصره بنی هاشم در شعب ابی طالب آغاز می شود و گفت و گویی که میان ابوسفیان و ابی طالب صورت می گیرد. ابی طالب که اینک بزرگ بنی هاشم است، با آمدن به کنار منزل پیامبر و شنیدن کلام خدا در سوره فیل از زبان پیامبر به گذشته می اندیشد و زمانی را به یاد می آورد که سپاه ابرهه قصد حمله به مکه را دارد.اما با بازگشت به گذشته از دید ابی طالب، این عبدالمطلب است که در محوریت داستان قرار دارد. طوری که ابی طالب حتی در سکانس ها و صحنه های مهم فیلم حضور ندارد. صحنه هایی که نگاه راوی به آن ها موجب این فلاش بک مهم در فیلم شده است، اما از حضور خود راوی در آن محروم است. سکانس آمدن پرندگان به گرد کعبه و معجزات در شب میلاد پیامبر، چون ریختن بت ها و شکسته شدن آن ها و... همه از صحنه های مهم فیلم است که راوی در آن ها حضور ندارد ولی در عین حال از نگاه او روایت می شوند!از زبان ساختاری بین المللی سینما اگر بخواهیم این شیوه روایت را مورد ارزیابی قرار دهیم نمی توانیم به سکانس های فلاش بک استناد کنیم؛ چراکه مخاطب نه راوی داستان و کلامش را که تنها جریان داستانی که در ذهن سیال او روایت می شود را می بیند. پس در نتیجه مخاطبی که از جریانات پیش از تولد پیامبر آگاه نیست و به سبب دیدن فیلم قرار است در جریان آن ها قرار گیرد و آن را باور کند چگونه ممکن است از شیوه روایتی، به باورپذیری داستان در سیر منطق دراماتیکی اثر برسد؛ در حالی که خود روایت، نقض این را می گوید و سندیتی در جهت تحقق روایتش در گذشته ارائه نمی دهد؟درست مانند روایت دروغی که در فیلم تحسین شده«رخ دیوانه» ابوالحسن داودی ارائه شده است و هم مخاطب ناآگاه و هم داوران جشنواره فجر را مجذوب خود کرد. فیلمی که سراسر دروغ است و مخاطب تا انتهای فیلم اسیر دروغگویی می شود که تمام سیر فیلم را از زبان یک راوی به دروغ بیان می کند تا مخاطب خود را جذب داستانی کند که آن هم در نهایت دروغ است!حال این همان الگو و شیوه روایتی است که متأسفانه فیلم «محمد رسول الله(ص)» ، در ابعاد بین المللی به آن تکیه زده و قرار است حقیقتی از زندگی پیامبر اکرم را در دوران کودکی به مخاطب غیر مسلمان خود به گونه ای باور پذیر القا کند!اما دیگر تکیه گاهی که فیلمساز و گروهش بر آن تأکید دارند تا هرچه بیشتر احساسات باورپذیری را در مخاطب خود به وجود بیاورند استفاده از جلوه های ویژه بصری است. که توسط بهترین های جهان و کشور خودمان به وجود آمده است؛ اما آیا این مورد هم می تواند در مواجهه با مخاطبی که هر ساله چندین فیلم عظیم و بیگ پروداکشن را بر پرده های عریض جهان می بیند که سراسر پر شده اند از جلوه های ویژه کامپیوتری را راضی و اغنا سازد!؟ مخاطبانی که جلوه های ویژه ارباب حلقه ها، کینگ کونگ، تلقین، بین ستاره ای و دیگر فیلم های عظیم هالییود را با گذشت یک سال، دیگر از لحاظ قدرت بصری و خلق تصاویر ویژه و جذاب دارای تازگی و جاذبه نمی دانند و در انتظار بهترین های سال هستند.پس تأکید بر روی جلوه های ویژه بصری نیز حداقل برای مخاطب چشم سیر بین المللی نمی تواند گزینه ای خوب برای جذب و باورپذیری و القای مفاهیم ارزشمند فیلم باشد، مگر آنکه حقیقتا جلوه های بصری فیلم در حد و اندازه های بهترین های جهان آن هم در سال ۲۰۱۵ باشد، که آشکارا نیست؛ صحنه هایی از قبیل جمع شدن پرندگان به گرد کعبه، حمله آنها به سپاه ابرهه، نور باران شدن آسمان شب در شب میلاد نبی اکرم و دیگر سکانس های فیلم هیچ کدام نتوانسته اند در حد و اندازه بهترین های جهان باشند و تنها حداقل ها را حفظ کرده اند که البته برای سینمای کشورمان جایگاه بزرگ و ستودنی است.اما مهمترین بحث فیلم که در حقیقت ایمان و اعتقاد نمایندگان دو دین بزرگ جهان یعنی مسیحیت و یهودیت به آمدن منجی شان در فیلم است، نتوانسته نه از لحاظ بار دراماتیک جای خود را در داستان پیدا کند و نه آنکه از لحاظ معنایی و مفهومی، هدف مورد نظر را به یک تصویر موثر در ذهن بیننده تبدیل کند؛ چراکه باورپذیری به صورت منطق داستانی در شخصیت های مورد نظر که ساموئل یهودی و کشیش اعظم مسیحی است به وجود نمی آید. صرفأ با مواجهه روحانی آنها با کودکی پیامبر و غرق نور شدنشان، نمی توان استدلال کرد که مخاطب نیز با آن ها همذات پنداری کرده و تحت تأثیر ایمان ظاهری این شخصیت ها قرار گیرد. مانند صحنه ایمان آوردن یا متأثر شدن ساموئل یهودی در برابر معجزه الهی که در آن پیامبر به اذن خداوند به گرسنگان جاهل بت پرستی که قصد قربانی کردن انسان ها را دارند، از دریا ماهیان بسیار می آورد.صحنه های مربوط به ساموئل یهودی در عین حال که زیاد است و دقایق زیادی از فیلم صرف آن شده است اما وحدت و بار دراماتیک پیدا نمی کند و به همین خاطر بی تأثیر است. اما در مقابل صحنه هایی که مجیدی تجربه بیشتری در ایجاد آن ها دارد و آن نمایشی از اخلاق و رفتار انسانی و کریمانه در فیلم هایش است، در برخی سکانس ها خوب درآمده است و ای کاش مجیدی بر آنچه تسلطش را داشت بیشتر تکیه و تأکید می کرد تا آنچه قرار است صرفأ توسط توانایی های عوامل هالیوودی و خارجی در فیلم به نمایش درآید. چرا که نه آهنگساز و نه مدیر جلوه های ویژه و نه فیلمبردار اسکاری یک فیلم را فیلم خوب و موثر نمی کنند و قدرت هیچ کدام از آن ها در حد قدرت کارگردان و نویسنده در القای مفاهیم در بیننده نیست.صحنه هایی مانند برخورد اول حلیمه با پیامبر و آمنه، پیامبر با بردگان و دیگر صحنه هایی که تم آن ها بر مبنای رفتار انسانی و کریمانه پیامبر گذاشته شده است، بدون آنکه نیاز به جلوه های عظیم بصری داشته باشد تا حد زیادی اثرگذار است و با مخاطب ارتباط برقرار می کند.اما نمایش ایمان در فیلم در کنار حس و حال روحانی و معنوی که در فیلم جاری است، نتوانسته در مدیوم استاندارد سینما و درام، خود را به صورت تصویری و نمایشی نشان دهد. تنها نمایش نورهای درخشان و زیبا و تلآلو آن در آسمان و صورت اشخاص از کافر تا مؤمن، نمی تواند نمایشی از ایمان در فیلم باشد و بیش از این، نیاز به معنا شدن ایمان در متن فیلمنامه و در رویارویی شخصیت ها با هم دیگر دارد. نمایشی که جایش در سرتاسر فیلم خالی است و تنها با رقیق کردن احساسات مخاطب از طریق نمایش رنگ هایی گرم و دلپذیر و فیلمبرداری سیال و آزاد و همچنین موسیقی شرقی با تم هایی به یادماندنی و زیبا سعی در پذیرش معنای ایمان دارد. معنایی که جاری کردنش در متن فیلم و شخصیت ها آنطور که باید خوب از آب در نیامده است. سینماپرساخبار مرتبط :محسن تنابنده در فیلم «محمد رسول الله (ص)»+ تصاویرعکس های بازیگران فیلم محمد رسول الله در شهرک سینمایی نورتصمیم جالب مجیدی برای تبلیغات محیطی «محمد رسولالله(ص)»+ تصاویر
یکشنبه 22 شهریور 1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]