واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزارشی از تمرین نمایش «قلعه انسانات»
از مغول تا داعش؛ نگاهی به سیر خشونتهای تاریخی در «قلعه انسانات»
علی شمس کارگردان جوان تئاتر این روزها با گروهش مشغول تمرین نمایشی خلاقانه در مورد خشونت انسانها است که در دل خود حرفهای بسیاری برای مخاطبانش دارد.
خبرگزاری فارس- احسان سالمی: چند روز پیش بود که در محوطه تئاتر شهر تبلیغات نمایشی توجهام را به خود جلب کرد؛ نمایشی که اسم آن مرا به یاد داستانی معروف میانداخت، «قلعه انسانات». اما فکر نمیکردم به فاصله چند روز برای تهیه گزارش از آخرین روزهای تمرین همین نمایش به تئاتر شهر فرستاده شوم. هماهنگی با علی شمس کارگردان نمایش کار سختی نبود. جوانی که تئاتر را در ایتالیا آموخته است و آثار مختلفی را در آنجا به روی صحنه برده است و حالا برای اینکه بتواند در کشور خود نیز بدرخشد، «قلعه انسانات» را که اثر برگزیده جشنواره تئاتر فجر سال گذشته بوده است، برای اجرای عمومی به تئاترشهر آورده است. ساعت چهار به نیمه نرسیده بود که وارد پلاتو یک مجموعه تئاترشهر شدم. علی شمس با دو نفر از دوستانش مشغول صحبت است که احوال پرسی گرمی با من میکند و صحبتش را ادامه میدهد: اسم نمایش را به این دلیل «قلعه انسانات» گذاشتم که یک اشاره فرامتنی به رمان «قلعه حیوانات» جرج اورول دارد و از طرف دیگر «قلعه انسانات» یک اشتباه زبانی است که خوشآهنگ و جذاب است، به همین خاطر تصمیم گرفتم این اسم را انتخاب کنم. شمس مشغول توضیح تفاوت تئاتر در ایران و ایتالیا و تیزهوشی مخاطبان ایرانی بود که صحنهای توجهام را جلب کرد؛ «کلودیو کوتونیو» یکی از بازیگران ایتالیایی نمایش، اسلحهای اسباببازی را در دهان گذاشت و تمرین کرد که چگونه در دهان خود شلیک کند! و «پیرو کاردانو» دیگر بازیگر ایتالیایی نمایش نیز با دست به او میگفت که باید اسلحه را اینگونه بگیری. هنوز در بُهت دیدن این صحنه بودم که متوجه توضیحات شمس برای دوستانش شدم: نمایشنامه این اثر را بر اساس خشونتهای صورت گرفته در حق بسیاری از انسانها از دوره مغول تا زمان ظهور داعش نوشتهام. البته انگیزه اصلیم نشان دادن توحش همین داعشیهاست، هرچند که در نمایش به طور مستقیم اسمی از داعش نمیبریم. میخواستم با این نمایش رابطه ظالم و مظلوم و رفتارهای متناقص بشر در عصر مدرنیته را نشان دهم.
صحبت که به اینجا رسید، پریسا نظری تنها بازیگر فارسی زبان نمایش وارد سالن میشود و به جمع دو بازیگر ایتالیایی ملحق میشود که همراه آنها برای اجرا آماده شود. نظری به محض ملحق شدن به گروه، با پیرو کاردانو بازیگر ایتالیایی تمرین خود را آغاز میکند. وی که در واقع مترجم اصلی متن این نمایشنامه است در نمایش هم در نقش یک مترجم ظاهر میشود که وظیفه ترجمه افکار و تک جملههای یکی از شخصیتهای داستان را برعهده دارد که فردی لال است. تیم اجرایی نمایش نیز مشغول کار است، یکی نردبان میآورد که بلندگوهای سالن را تنظیم کند و دیگری در حال تنظیم میاننویسهای نمایش است و دستیار کارگردان هم مشغول تنظیم کردن برخی از اشیای لازم بر روی صحنه است. کارگردان همچنان در حال صحبت با دوستانش است که فرصت را غنیمت میشمارم و سراغ پریسا نظری مترجم و بازیگر نمایش میروم. نظری که همانند شمس سابقه فعالیت فرهنگی در ایتالیا را دارد، در مورد ترجمه این نمایشنامه به ایتالیایی میگوید: ما در این نمایش از دو زبان استفاده کردیم و گاهی موارد دیالوگها به ایتالیایی و گاهی به فارسی بیان میشوند که جهت تسهیل این موضوع برای مخاطب ایرانی از میاننویس فارسی استفاده میکنیم.
نظری که خود ساکن ایتالیا است، در مورد تفاوت دیدگاه مردم اروپا و ایران نسبت به مسئله خشونت میگوید: به طور کلی نگاه مردم ما با ایتالیاییها متفاوت است ولی من معتقدم که این نمایش یک زبان جهانی دارد و در واقع به بررسی ریشه خشونت میپردازد و نه نمایش صرف خشونت. شمس کارگردان جوان نمایش که پس از صحبت با دوستانش، تصمیم گرفته تمرین را آغاز کند، بعد از اطمینان حاصل کردن از آماده بودن بازیگران و تجهیزات، دستور آغاز تمرین را میدهد. چراغها خاموش میشود و صحنه اول با روشن خاموش شدن چراغقوهای سبز رنگ که به روی صورت پریسا نظری افتاده است، آغاز میشود. نظری با توضیح این موضوع به مخاطبان فرضی که برای فهمیدن متن نمایش باید در برخی از موارد به میاننویس رجوع کنند و در گاهی موارد به ترجمههایی که وی از دیالوگهای ایتالیایی میخواند، جای خود را به شخصیت اصلی داستان میدهد که پیرو کاردانو ایفاگر آن است. صحنه اول با معرفی شخصیت اصلی قصه که یک فرد لال است، ادامه مییابد و او در همین صحنه در حالی که طرف مقابلش او را مورد خطاب قرار میدهد، با فرمان نقش روبروی خود اسلحه را برمیدارد و به سمت چند نقطه از بدن او شلیک میکند. کارگردان کار را متوقف میکند و توضیحاتی به زبان ایتالیایی به هر دو بازیگر میدهد و آنها نیز با لبخند اشاره میکنند که متوجه منظور او شدهاند. بعد در حالی که بلخند تلخی داشت، رو به من میگوید: متاسفانه یکی از مشکلات کار ما این است که باید با بلیط 15 هزارتومانی نمایش را به روی صحنه ببریم ولی دستمزد بازیگران را به یورو پرداخت کنیم؛ آنهم در شرایطی که هرروز قیمت آن تغییر میکند!
ادامه صحنه با عروسکهای پلاستیکی ادامه مییابد که به طور مجازی نشاندهنده گروه زیادی از مردم هستند که در دوره مغول قرار گرفتهاند و راوی داستان را از قتل عام شدن این افراد در حملات مغولها صحبت میکند. در مسیر اجرا چند بار دیگری کار متوقف میشود که اکثر آنها برای تذکراتی است که کارگردان جوان به تیم خود میدهد. معلوم است که شمس از جمله کارگردانهای خوشآتیه اما سختگیر است که برروی تمامی لحظات نمایش خود حساس است. اجرا به جایی میرسد که این دو بازیگر در نقش دو داعشی ظاهر میشوند که تصمیم دارند چند نفر را آتش بزنند و در اینجا با استفاده از ایده مناسب کارگردان در استفاده از عروسکهای پلاستیکی کوچک نمای بسیار قابل درکی از خشونت به سبک سربازان داعش به تصویر کشیده میشود. ابتکارهای به کار گرفته شده توسط علی شمس و گروهش در این نمایش آنقدر زیاد و قابل توجه هست که تا ساعتها بعد از خروج از سالن نتوان از فکر آن بیرون آمد. انتهای پیام/
94/06/10 - 14:48
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]