واضح آرشیو وب فارسی:فارس: سینمای ترور در ایران و جهان/ بخش سوم
مرثیهای بر مرگ سینمای حادثهای و سینمای «ترور»
ایران تنها کشوری در دنیاست که 17000 شهید ترور دارد و این یعنی هزاران داستان آماده برای تولید صدها فیلم. اما کعبه آمال ریل گذاران سینمای پس از انقلاب رسیدن به فیلمهای ظاهراً متفکر، اما بیمخاطبِ جشنواره پسند اروپایی بود.
به گزارش خبرگزاری فارس، شاید بد نباشد بحث را به شیوهی جلسات مباحثهی طلبهها در حوزههای علمیه از «تحریر محل نزاع» آغاز کنیم. از توضیح این که اساساً «مسأله چیست؟» و دغدغهی این پرونده و در نهایت این متن، گفتن چه حرفی و مطرح کردن چه موضوعی است؟ سوال اصلی و محوری بحث ساده است و روشن: چرا هر سال در بین فیلمهای پرمخاطب روز دنیا، تعداد زیادی از آثار با محوریت ترور-چه ترور افراد مشهور سیاسی و غیرسیاسی و چه تروریسم بهصورت کلی- ساخته میشود اما در تمام این سالها سبد سینمای ایران از این تولیدات خالی بوده است؟ سوال البته تکملهای هم دارد که شاید به روشنتر شدن عمق مسأله کمک کند؛ چرا در کشوری مثل ایران که بیشترین ماجرا و داستان واقعی از ترور افراد سیاسی و علمی و ترور کور مردم عادی را در جهان داراست، هیچ فیلم مطرح و مهمی با محوریت ترور وجود ندارد و در کشوری مثل آمریکا سالانه دهها فیلم و سریال با داستانهای تخیلی دربارهی ترور مردم و سیاستمداران- به ویژه رئیسجمهور ایالات متحده- ساخته میشود؟ البته باید سوال را از سوی دیگر ماجرا ببینید تا اصل قضیه بهتر و بیشتر معلوم و مشخص شود. بیاید به جای اینکه سوال را محتوایی و از منظر «سینمای استراتژیک» و «لزوم نمایش جنایات غرب علیه ایران» نگاه کنیم آن را کمی سینماییتر یعنی از منظر اقتصاد سینما و لزوم جذب مخاطب بررسی کنیم. مسأله این است؛ سینمای ترور در سراسر دنیا یکی از پرمخاطبترین گونهها و زیر ژانرهای سینمایی است و در سینمای بیمخاطب و نحیف ایران میتواند باعث جذب بیشتر مخاطب عام باشد، در این شرایط چرا از دههی شصت به این سو بهتدریج این فیلمها از سینمای ایران حذف شدند؟ پاسخ این پرسشها را باید در دو امر جستجو کرد. اول مدیریت دههی شصت سینمای ایران -که در شمارهی قبل به شکل مبسوطی به آن پرداختهایم- و دیگری ذات سینمای روشنفکری اروپا و کپی نازل آنها یعنی شبهروشنفکران غربزدهی ایرانی. ابتدا باید بازگردیم به مدیریت دههی شصت و سیاستهای آن دوران، به این دلیل که اساساً ریشهی هر نوع سرکوب سینمای عامهپسند پرمخاطب را باید در آن دوران جستجو کرد. دورانی که با سینمای مردمی پرمخاطب و هر شمایلی از آن به هر نحو ممکن مبارزه شد تا سینمای گلخانهای بیمخاطب شبهروشنفکری رونق پیدا کند و طبعاً در چنین شرایطی بدیهی است زیرمجموعهی کوچکی از سینمای عامهپسند پرمخاطب یعنی سینمای ترور رو به افول خواهد گذاشت و به مرور از صحنه سینمای ایران حذف خواهد شد. دلیل ارجاع به سمت و سوی ساختاری و فرمی ماجرا و سؤال در مورد کمک به جذب مخاطب عام هم دقیقاً از همینجا ناشی میشود. این درست که بحث در مورد سینمای حادثهای مبتنی بر ترور، اول به دلیل اهمیت استراتژیکی است که این موضوع در ایران دارد. اما باید یکی از مهمترین دلایل افول این نوع سینما را در ایران، در سد کردن راه کلیت سینمای عامهپسند غیرروشنفکرانه در ابتدای مدیریت سینماییِ پس از انقلاب جستجو کرد. مبارزهای همهجانبه که به نام مقابله با رواج دوبارهی «فیلمفارسی» صورت گرفت و در نهایت باعث نزول هر نوع سینمای عامهپسندی شد. مسأله این است که ایران تنها کشوری در دنیاست که 17000 شهید ترور دارد و این یعنی هزاران داستان آماده برای تولید صدها فیلم. اما کعبهی آمال ریل گذاران سینمای پس از انقلاب رسیدن به فیلمهای ظاهراً متفکر، اما بیمخاطبِ جشنوارهپسند اروپایی بود و اصلاً به همین دلیل هم مراکزی مانند «مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی» ذیل معاونت سینمایی وزرات ارشاد تأسیس شدند و همین اهمیت به سینمای «هنری» و «تجربی» باعث به حاشیه رفتن سینمایی شد که طبعاً از دل سینمای «صنعتی» و «مخاطبمحور» بیرون میآمد چراکه در سینمای مبتنی بر مخاطب، فیلمساز حتی به دلیل جذب مخاطب بیشتر نیز نمیتواند چشم بر اینهمه داستان جذاب و پرکشش آمادهی ساخت ببندد و قصهی عملیات ترور این تعداد از بزرگترین سیاستمداران کشور و ... طبعاً دست نخورده باقی نمیماند. بنابراین به حاشیه رفتن اساس سینمای حادثهای و زیرمجموعههایش، از جمله سینما ترور، طبعاً یکی از نتایج چنین سیاستی بود. سیاستی که حالا پس از سه دهه شاید بتوان ماحصلش را بهصورت محسوس و عینی دید. سینمای بیمخاطبی که به هیچیک از مسائل مهم کشور واکنش نشان نمیدهد و در فکر دلبری از جشنوارههاست. جز این اما، برای درک چرایی عدم وجود هیچ فیلمی با محوریت «ترور» در سینمای سالهای اخیر ایران باید به ذات روشنفکری و همچنین شبهروشنفکران وطنی هم بپردازیم. چراکه اساساً این گونه از سینما در مرکز اصلی روشنفکران یعنی اروپا (فرانسه) هم -درست برعکس آمریکا- جایگاهی ندارد و سینمای درجه چندم به حساب میآید. پس دیدن اینکه شبهروشنفکران غربزدهی ایرانی نیز مانند اسلاف اروپاییشان درگیر عالم انتزاعی خود هستند و در هپروت سیر میکنند خیلی تعجبی ندارد. این تفاوت اصلی سینمای عامهپسند و مخاطبمحور آمریکا با سینمای جشنوارهای و محفلی اروپا هم هست و حالا به دلیل حضور گستردهی مقلدان درجه چندم سینمای اروپا در سینمای ایران به یکی از معضلات جدی سینمای مملکت تبدیل شده است. مسأله این است که برای شبهروشنفکران ایرانی، بحث «تنهایی انسان معاصر» مسألهی جدیتریست تا ترور شدن 17000 ایرانی توسط گروههای تروریستی و این به دلیل دچار بودن شبهروشنفکران ایرانی به سوبژکتیویتهی مزمنی است که ظاهراً راه بهبودی هم از آن نیست. مسأله، مسألهی امروز هم نیست. چیزی است که همواره در سینمای شبهروشنفکران وجود داشته و تا انتها نیز با آنها خواهد بود: «سینمای ایران و سیاستگذاریها و برنامهریزیهای آن در خلاء یک بیهویتی مزمن گم شدهاند و معیار موفقیت در کار سینما، برنده شدن در جشنوارههای اروپایی است و البته برنده شدن چیز بدی نیست، منوط بر آنکه این حضور جشنوارهای به مثابهی یک ضرورتِ محوری و اصلی مورد توجه قرار نگیرد... . سینمای ما یک سینمای جهانی نیست؛ جشنوارهای است. میان این دو تعبیر فرق بسیار است. فیلمهای «کوروساوا» بهشدت ژاپنی است و حتی آنجا که «مکبث» و «شاه لیر» را میسازد، هرگز مرعوب فرهنگ انگلیسی نیست بلکه صورت مثالی مکبث و شاه لیر را اقتباس میکند و به آن هویتی ژاپنی میبخشد. شما چنین فیلمسازی را در داخل ایران و با هویت ایرانی به من نشان دهید؛ حتی «مصطفی عقاد» هویتی اسلامی دارد. سینمای ما یک سینمای محلی کوچک با ذائقهی اروپایی است و کارگردانان آن، در فضای سوبژکتیویتهی هنر مدرن و پست مدرن، فرصت رشد و بزرگ شدن حتی در حد مصطفی عقاد را ندارند...»(سید مرتضی آوینی، فصلنامهی سوره، بهار 1371) پس تا مدیریت سینما دنبال بهدست آوردن دل شبهروشنفکران است، نباید منتظر تقویت سینمای جذابِ داستانگویی شد که ذیلش گونههایی مانند سینما ترور هم پیشرفت خواهند کرد. سینمای ایران زمانی به واقعیات ایران روی خوش نشان خواهد داد که سینماگران انقلاب سکان آن را به دست گیرند. نویسنده: امیر ابیلی منبع: مجله نقد سینما، شماره شصت و هشت انتهای پیام/ج
94/06/08 - 14:50
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]