واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: نقدی بر فیلم «شانس،عشق، تصادف»
فیلمسازی شانسی در شمال
تاریخ انتشار : یکشنبه 1 شهریور 1394 ساعت 14:00 | شماره خبر : 2066596739963206995 تعداد بازدید: 1
پ پ
سالها پیش در دانشکده سینما تئاتر سوره وقتی آرش معیریان در کلاس اصول کارگردانی به ما درس فیلمسازی میداد تسلط بینظیرش بر دکوپاژ و حرکت دوربین و شیوههای فیلمسازی برایمان حیرتانگیز بود و این حیرت وقتی افزون شد که روند فیلمسازی ایشان را در این سالها دنبال کردیم و گویی این دو شخصیت متفاوت هستند.
شانس، عشق، تصادف که روی جلدش عنوان شادترین، موزیکالترین و خانوادگیترین فیلم سال را قید کرده است واجد هیچکدام از استانداردهای فیلمسازی و یک کار فرهنگی نیست و به همین دلیل با بررسی این عناوین میتوان آن را نقد کرد. یک: شوخیهای عمدتا تکراری و در برخی موارد خارج از عرف اجتماعی و ادب در این فیلم نهتنها مخاطب را نمیخنداند، بلکه لبخند تلخی برای چرخه تولید و ارائه این گونه فیلمها برچهره مینشاند. برای مثال در صحنهای، راننده بچهها در اردو که سعی شده بامزه نشان داده شود با خوردن یک ظرف بزرگ آب آلبالو دچار مشکل میشود و در ادامه صحنههایی به وجود میآید که قطعا نه مناسب کودکان و نه مخاطبان است. البته در همین سکانس آقای راننده که الگوی بچهها هم هست با زور و تهدید به کتک نمیخواهد پول فروشنده را بدهد! همین صحنه کوتاه شاید نگاه سازندگان را به مردم محلی نشان میدهد. دو: بیشک دوستان معنی و مفهوم فیلم موزیکال را اشتباه دریافت کردهاند. اینکه با صداگذاری و استفاده از آهنگهای قدیمی روی آوازخوانی بچهها تصور کنیم فیلم موزیکال ساختهایم، نادرست است. اینکه یک کودک در اردوی فرهنگی - تربیتی شمال لباس جاهلهای دهه 40 بپوشد و برقصد یا قدری موسیقی جنوبی قاطی فیلم کنیم یا یک خواننده پاپ که بشدت نابازیگر است برای بچهها آواز بخواند فیلم موزیکال تولید نخواهد شد. سه: عنوان خانوادگی، بیربطترین قسمت عناوین مورد ادعای پشت جلد به ماهیت فیلم است. شوخیهای رکیک، رفتارهای ناهنجار، نبود حتی یک خانواده به شکل کلاسیک و مرسوم به واقع فیلم را از این عنوان دور میکند. حتی در برخی صحنهها مثل دعای صبحگاهی بچهها یا شستوشوی قبور شهدا به دلیل نبود بستر مناسب در متن و درون اثر، کارکرد مناسبی ندارد و بشدت غیرواقعی مینماید. نکته مهم دیگر در این فیلم و آثار مشابه شبکه نمایش خانگی نبود نظارت بر متن و کنترل کیفی در مرحله تولید است. آثار صرفا با مقاصد تجاری تولید میشوند و نگاه فرهنگی اصولا در لایههای آخر اهداف سازندگان قرار دارد. بهراستی چگونه میتوان حضور بازیگران عمدتا با کارنامه درخشان سینمایی و تلویزیونی را در این آثار و در نقشهای نامانوس جز به دلیل منافع مالی متصور شد. سالهاست دوستان منتقد و نویسنده یا حتی سینمایی در نوشتهها و مصاحبههایشان به این شرایط اعتراض داشته، اما هرگز توسط متولیان جدی گرفته نشدهاند. تصمیمگیرندگان محترم حوزه فرهنگ باور کنند اینگونه فیلمها به اندازه برخی آثار وارداتی به سلیقه و دانش مخاطب آسیب وارد میکنند و به جای ذکر درجه کیفی که به یک شوخی شبیه است، نظارت مناسبی در این شبکه داشته باشند. اما نکته بسیار مهم بحث آموزشی و ضدآموزشی و مخرب این فیلم است. تعداد زیادی کودک بیسرپرست در فیلم حضور دارند که صرفا شاهد رفتارهای غیراخلاقی بزرگترها و روابط عاشقانه نیمبند آنها هستند و گاهی دور هم جمع میشوند تا خواننده پاپ برایشان آواز بخواند و گاهی وقتها هم برقصند! این تمام نقش کودکان این اثر است که به اردوی تربیتی آمدهاند. استفاده از فضای شمال هم که در حد آکسسوار صحنه است و هیچ خبری از فرهنگ و رسوم مختص این منطقه نیست. این فیلم نمونه خوبی است برای یادگیری فیلمسازی بدون فیلمنامه و فکر و ایده مشخص و صرفا به دلیل منافع تجاری با دوستان در سفری دورهمی به شمال که با تدوینی سردستی میتوان وارد شبکه توزیع کرد. آثار مخرب اینگونه فیلمها زمانی نمایان میشود که همان بچههای فیلم بزرگ شوند، بخواهند وارد حوزههای مختلف جامعه شوند و آموزههایشان را به کار گیرند؛ آموزههایی که به آنها شانس، عشق و تصادف میدهد. بهرنگ ملک محمدی - قاب کوچک (ضمیمه شنبه - روزنامه جاجم)
تاریخ انتشار :
یکشنبه 1 شهریور 1394
ساعت 14:00
|
شماره خبر :
2066596739963206995
تعداد بازدید:
1
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]