واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
بمب انرژی آبادان «خندوانه» را لرزاند
تاریخ انتشار : جمعه 30 مرداد 1394 ساعت 14:44 | شماره خبر : 2064180272496210943 تعداد بازدید: 4
پ پ
«خندوانه» دیشب بعد از مدتی با حضور جناب خان که پس از یک غیبت طولانی آمده بود و نادر سلیمانی بازیگر پرانرژی، به مسیر خود برگشت.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، «خندوانه» بالاخره بعد از مدتی شب گذشته دوباره پر از انرژیی ناب و خنده هایی از ته دل شد، این بار جوان ابتدای برنامه در حالی که پشت در نیمه بسته ورودی گیر کرده بود، برنامه را آغاز کرد و در همان وضعیت شادی برنامه را به همه تعمیرکارها و کسانی که پشت درهای کشویی و داخل آسانسور گیر کرده اند،تقدیم کرد. پس از خنده ابتدایی، جناب خان عزیز بعد از چند روز غیبت حاضر شد و کاشف به عمل آمد که مشکل در به خاطر دستکاری او برای تمیز کردن قطعات آن مثل چرخ دنده ها و... بوده است، همچنین با نجات یافتن رامبد، جناب خان قطعه ای را که در دست داشت به او داد و گفت: بیا کا کا، مو اهل حلال و حروموم،ایم اضافه آمده بود. بعد در قسمتی دیگر از سخنانش بازهم به سراغ مزیت های گردوغبار شدید که در جنوب وجود دارد رفت و خود را پدر گردوغبار ایران معرفی کرد و افزود: از خوبی های این اتفاق فراهم کردن موجبات صله ارحام است، چون از آن جایی که این غبار نمی گذارند ما تا بیشتر از یک متریمان را ببینیم، یکبار من به جای رفتن به خانه خاله ام،به منزل عمه ام رفتم ف او خیلی خوشحال شد و برای گرد و غبار آن قدر دعا کرد که حد ندارد! «لِبو لِبووووو» این لبوی کشدار که با صدای جنابخان خوانده شد یکی از شعرهای محبوب رامبد است که دیشب به درخواست او خوانده شد و بعد که جناب خان با تلفنش صحبت کرد معلوم شد که «وِی» به جرم سرقت ادبی از او شکایت کرده است، کسی که نام پدرش همان «وِی خاطرنشان کرد» معروف است. جوان با شنیدن این قضیه به او اعلام کرد که دوستت سرکارت گذاشته و بعد هم مقدمه ای اینچنینی گفت: وقتی آلبوم خانوادگیمان را ورق می زنیم، یک حال عجیب در ما ایجاد می شود، مثلا خودمان را در 5 سالگی می بینیم و غش غش می خندیم، ورق میز نیم پدر در 30سالگی با کلاه بوقی، صفحه بعد مادر در چهل سالگی وقتی که حواسش به دوربین نیست، هرچه جلوتر می رویم این بزرگ شدن را بیشتر حس می کنیم. در دوران زندگی عده ای آدم برایمان یادگاری هایی را گذاشته اند و خاطراتی که با آن ها می خندیم را ایجاد کرده اند، من هم می خواهم از دکتری دعوت کنم که خیلی بلد است تا حرف هایی برای خنده بزند، دکتر نادر سلیمانی. بعد از این دعوت سلیمانی با گریمی متفاوت از طرف جناب خان وارد شد و پس از مدتی که نقش یک جنوبی پولدار را ایفا می کرد به جوان گفت توکه سوال نمی پرسی خوب من مجبورم حرف بزنم دیگه! در همین راستا جوان پرسید که خوب بگویید اسمتون چیه؟ و پاسخ نادر سلیمانی که شنیده شد او آن گری ها را کند و گفتگو آغاز شد. نادری بیان کرد: به این جا آمدم تا بهتون تبریک بگویم و از اینکه لحظه به لحظه لبخند روی لبها می آورید هم تشکر می کنم. جوان سپس اعلام کرد که چند روز دیگر در استودیو مسابقه ای بین 16 کمدین برنامه برگزار می شود که با قرعه کشی به هشت گروه 2 نفره تقیسم می شوند و هر هفته دوتا دوتا استندآپ می کنند، بعد هم با رأی شما این گروه ها در جدول بالا و پایین می روند تا گروه برگزیده را پیدا کنیم و خلاصه قرار است بترکانیم. آنها درادامه درباره غلو هایی که در جنوب می زنند، معنای خوشبختی و ... حرف زدند و این هنرمند خاطره ای هم از کودکیش تعریف کرد. او گفت: یکی از بازی های زیبا و مهم ما گوله بازی یا همان تیله بازی شما بود و پدر من هم که در نیروی دریایی کار می کرد به شدت از آن بدش می آمد، یکبار که خواست به سفر کاری برود بلافاصله بعد از رفتن من در کوچه مشغول بازی شدم که ناگهان در کمال ناباوری پدرم پشت سرمن ظاهر شد و از آن موقع من دیگر صبر می کردم تا لااقل یک هفته از رفتن او بگذرد و بعد مشغول بازی می شدم. جناب خان که از آمدن نادر سلیمانی که فزند سوم خانواده بعد از دو خواهرش است خوشحال شده بود هدیه ای را با خجالت به او داد و بعد از آن نادر شعری جنوبی که به گفته خودش به زمان جنگ برمی گردد را با لهجه خواند و پس از باز کردن آن که داخلش یک شال با اسم برزیل بود به جناب خان گفت: دستت درد نکنه، یکی از اون دکل های نفتی رو این بار برات میارم و جناب خان هم پاسخ داد که باشه اتفاقأ آن را گل سرسبد دکل های دیگر قرار می دم. در بخشی دیگر که صحبت ها به سمت جانبازان کشیده شد جوان اظهار داشت که الان نسل دیگری هم جانباز شده اند و آن ها همسران این عزیزان هستند که طی این مدت مراقبت دچار آسیب های فیزیکی و جسمی شده اندو ما تنها می توانیم از آن ها تشکر کنیم و بگوییم که همیشه به یادشان هستیم. نادری در ادامه از برخورد پدرانه و جدیش با پسرش که الان 14 ساله است و از رفتار ملاطفت آمیزش با دخترش که الان هنوز خیلی کوچک است را تعریف کرد، بعد هم قرار شد برای شادکردن دل چند نفر یکی از آثار نمایشگاه عکاسیش که قرار است برگزار شود را برای فروش به نفع نیازمندان بگذارد. خلاصه بعد از تقدیم لوح یاد بود خندوانه از این هنرمند خداحافظی کردند، البته گفتنی است که همه تعاریف و رخدادهای برنامه در یک نوشته قابل گنجاندن نیستند یا اگرهم باشد قطعا جذابیت های بصری را پوشش نمی دهد. در پایان جوان درخواست کرد که در کنار یکدیگر از محیط زیست، مصرف آب، یکدیگر و چیز های خوب دیگر مراقبت کنیم و این برگ از دفتر خندوانه نیز با شور و نشاطی جذاب ورق خورد.
تاریخ انتشار :
جمعه 30 مرداد 1394
ساعت 14:44
|
شماره خبر :
2064180272496210943
تعداد بازدید:
4
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 86]