واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
چرا تنهایی لیلا سریال ماندگاری نمی شود؟
اولین فاکتوری که درباره سریال تنهایی لیلا به ذهن می رسد، شیوه روایت فیلم نامه است. حامد عنقا به عنوان نویسنده این سریال، روایت غیرخطی را که پیش از این در سریال های جنایی و معمایی مثل «قلب یخی» و «انقلاب زیبا» تجربه کرده بود، این بار در یک درام عاشقانه تکرار کرده است.
هفته نامه تماشاگران امروز - نرگس قوی زری:
1- اولین فاکتوری که درباره سریال تنهایی لیلا به ذهن می رسد، شیوه روایت فیلم نامه است. حامد عنقا به عنوان نویسنده این سریال، روایت غیرخطی را که پیش از این در سریال های جنایی و معمایی مثل «قلب یخی» و «انقلاب زیبا» تجربه کرده بود، این بار در یک درام عاشقانه تکرار کرده است.
طرح اصلی این فیلم نامه همان ماجرای عشق و شیدایی شیخ صنعان و دختر ترسا است که پیش از این دستمایه داستان ها و فیلم نامه های عاشقانه زیادی شده است؛ اما عنقا با این شیوه روایت سعی کرده اتفاق تازه ای را رقم بزند و داستان را از زاویه جدیدی روایت کند. در اولین قسمت از سریال، مخاطب، با عاقبت این عشق رو به رو می شود و آنچه در رفت و برگشت ها اتفاق می افتد، نمایش اتفاقاتی است که در گذشته و در مسیر وصال و هجران شخصیت های اصلی رخ داده و اتفاقاتی که در آینده این عشق رخ می دهد.
درواقع داستان از زمان حال شروع می شود و ضمن پیشرفت با زمان و گره افکنی، گره گشایی های در گذشته انجام می دهد. هرچند این شیوه روایت برای مخاطب تلویزیون جدید است و پیش از این تماشایش را در سریال های عاشقانه تجربه نکرده است اما مخاطب بعد از قسمت های اولیه که دست سازندگان در به هم ریختگی زمانی برایش رو می شود، چرا باید مدام بین این دو زمان حرکت کند و هم چنان هیجان داشته باشد؟ صحنه های عاشقانه (وقتی فرجام عشق را می دانیم) ارزش شان را از دست می دهند و «تنهایی لیلا» در یاد نمی ماند؛ حتی اگر به آوازهای عاشقانه وصله باشد.
2- کارگردانی این سریال اما حکایت متفاوتی با نویسندگی «تنهایی لیلا» دارد. محمدحسین لطیفی که بعد از سریال «صاحبدلان» نتوانست توقع ها را برآورده کند و روی مسیر موفقیت آن سریال قدم بردارد (مثالش می شود «پاریس تا پاریس» در سینما و «دودکش» و «زمانی برای عاشقی» در تلویزیون و «ساخت ایران» در شبکه نمایش خانگی)، باز هم در این سریال اثر چشمگیری خلق نکرده است؛ سریال او در بهترین حالت، یک اثر معمولی است که ایده درخشانی در فرم اولیه روایت دارد.
در حالی که فیلم ها و سریال های عاشقانه با سکانس های کلیدی و شاهکارشان در ذهن مخاطب می مانند و این سریال هم پر است از موقعیت های حسی و کلیدی که خمیرمایه بدل شدن به سکانس هایی شاهکار را دارند؛ خروجی کار لطیفی اما نتوانسته از این فرصت ها بهره گیرد و سکانس های ماندگاری برای مخاطب علاقه مند بیافریند. چه آن زمان که لیلا نوزادش را روی خاک مزار محمد می گذارد و چه زمانی که محمد از اعتماد بی نهایتش به لیلا می گوید و صدای علیرضا قربانی تلاش دارد تا حس درنیامده صحنه را جبران کند! حتی در قسمت اول و سکانس دفن جنازه محمد هم با وجود تلاش کارگردان برای تاثیرگذاری (بخوانید درآوردن اشک مخاطب)، باز هم همه چیز الکن است.
اگر بخواهیم علت این امر را در جزئیات کارگردانی جست و جو کنیم به دکوپاژ خنثی و میزانسن های پیش پا افتاده ای می رسیم که حتی تدوین هم نتوانسته ضرباهنگ، احساسات و هیجان سکانس ها را از حالت یکنواخت نجات دهد و برای همین ضعف عظیم است که «تنهایی لیلا» در یاد نمی ماند و همچون «وفا، شب دهم، میوه ممنوعه و مدار صفر درجه» به ستاره های تاریخ تلویزیون بدل نخواهدشد.
3- حضور «مینا ساداتی» به عنوان نقش اصلی سریال که برای مخاطب تلویزیون چهره ای جدید محسوب می شود، برگ برنده ای برای این سریال است. مخاطب برای این چهره هیچ قالب از پیش تعیین شده ای در ذهن خود ندارد و این بازیگر را در نقش لیلا می پذیرد (به خصوص که اکثر مخاطبان تلویزیون ساداتی را در «زخم شانه حوا»- دقیقا با همین گریم و پوشش- ندیده اند) اما بازی او در کنار بازی بهروز شعیبی که نقش رضای «طلا و مس» را دوباره بازی می کند و «حسن پورشیرازی» که جنس بازی اش یادآور شوکت در سریال نرگس است، نتوانسته سریال را از دام کلیشه در بازی ها نجات دهد.
به خصوص که بدمن های سریال (پورشیرازی به علاوه سام قریبیان شیطان صفت!)، همان کاراکترهای آشنای تخت و سیاهی هستند که هیچ نقطه سفیدی در پیشانی شان پیدا نمی شود و وقتی بازیگران نقش های گذشته شان را تکرار کنند، می شود کلیشه و طبیعی است که «تنهایی لیلا» در یاد نماند.
4- هرچند موسیقی در این سریال نخستین تجربه کارن همایونفر در ساخت موسیقی ملی است، ولی پختگی ترانه پایانی و آوازهایی که در جای جای سریال استفاده شده، تنها نقطه مثبت «تنهایی لیلا» است؛ البته اگر اصرار در استفاده از موسیقی در بیشتر سکانس ها و حضور نی را کنار بگذاریم! ترانه ماندگار یکی از مهم ترین عوامل موفقیت در سریال های ایرانی است و کدام تلویزیون بین است که ترانه شب دهم یا میوه ممنوعه را به یاد نیاورد؟ شاید سال ها بعد، از سریال معمولی «تنهایی لیلا» همین شعر شاهکار حسین منزوی و صدای علیرضا قربانی در یادمان بماند که: «بی تو به سامان نرسم، ای سروسامان همه تو...»
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۴:۲۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]