محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826716273
در تلويزيون روزمرّگي غالب است
واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
در تلويزيون روزمرّگي غالب است
شناسهٔ خبر: 2883489 - شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۳
مجله مهر > دیگر رسانه ها
سيامك صفري اين روزها در گروه سينماي هنر و تجربه سه فيلم روي پرده دارد و در شبكه خانگي هم در مينيسريال دندون طلا بازي كرده است.«اعترافات ذهن خطرناك من» دليلي بود تا با او از سينما تا تئاتر گپي بزنيم. روزنامه اعتماد نوشت: سيامك صفري اين روزها در گروه سينماي هنر و تجربه سه فيلم روي پرده دارد و در شبكه خانگي هم در مينيسريال دندون طلا بازي كرده است. با اين تفاسير برخلاف كمكارياش در سينما ميتوان اين روزها او را بازيگر پركار در سينماي هنر و تجربه دانست؛ بازيگري كه در تئاتر از مهمترينها و بهترينهاست و نامش نياز به توصيف ندارد. «اعترافات ذهن خطرناك من» دليلي بود تا با او از سينما تا تئاتر گپي بزنيم.در فيلم اعترافات ذهن خطرناك من براي نخستين بار است شما در سينما نقش اول بازي كرديد؟هومن سيدي به من گفت كه ميخواهم اين نقش را تو بازي كني و من هم قبول كردم. (ميخندد)اگر كسي با شما و جنس بازيتان آشنا باشد، كاراكتري را كه بازي كرديد خيلي نزديك به خودتان و شيوه كارتان ميبيند، طوري كه انگار نقش براي شما نوشته شده.هومن من را از تئاتر ميشناخت و مطمئنا با خصلتهايي از من هم آشنايي داشت. اما شكل همكاري ما به همين شكلي كه گفتم اتفاق افتاد. البته من هميشه دوست داشتم با هومن كار كنم و خوشحالم كه اين اتفاق افتاد.ميخواهم بدانم آنجا كه سيامك صفري به داستان وارد شده كجاي پردازش اين پرسوناژ بوده. خط اصلي را سيدي نوشته و بر اساس فيلمنامه است اما بازيگر و كارگردان با يكديگر همفكري داشتهاند.ما حرف همديگر را خيلي خوب ميفهميديم و بحثي نداشتيم. حرفي كه هومن به من ميزد اين بود كه ما در اينجا فضاسازي و روايت خاصي داريم، بنابراين نوع بازي هم كاملا متفاوت خواهد بود. در حقيقت بحثمان خيلي طولاني نبود. نخستين پلاني كه از اين شخصيت گرفتيم در يك خشكشويي در نزديكي بلوار كشاورز بود؛ من از بخار اين خشكشويي وارد قاب شدم. بعد از ديدن خودم و فكرهايي كه درباره مدل رفتاري و شخصيت آن داشتيم، به نظرمان آمد كه همين است و همان را ادامه داديم و ديگر ميدانستيم چه چيزي را ميخواهيم و بر اساس همان هم كار را ادامه داديم. بر اساس فضا و لوكيشني كه در ذهن هومن وجود داشت كار را ادامه ميداديم. جالب اينكه به قدري كار و شخصيت را درك كرده بوديم كه خودمان ميديديم ميخواهيم چه كنيم و به كجا برسيم. قبل از اينكه پلاني را بگيريم خودمان ميدانستيم دنبال چه چيزي هستيم و حتي گاهي اتفاق ميافتاد كه وقتي تصويري را ميگرفتيم از چيزي كه در ذهن داشتيم هم بهتر ميشد.فيلم خاصيتهاي ويژهاي دارد؛ براي مثال لوكيشني كه در خانه سوخته و شبيه يك صحنه نمايش است با اينكه در سينما هستيم و با دكوپاژ و رفت و آمد بازيگرها و ميزانسنهاي روي صحنه طرفيم. در همين ميان باتلاقي ميان سينما و تئاتر انگار روبهرو هستيم و اين خاصيت به شكل ناخواسته ذهن مخاطب را به اين سمت ميبرد كه چقدر سيامك صفري براي اين نقش مناسب است.بله، اين نكتههايي كه ميگوييد هست. ضمن اينكه فضا خيلي اهميت دارد. فضا در تئاتر مولفه بسيار جدي و مهمي است و اهميتش را زماني نشان ميدهد كه بازيگر بتواند فضاي بازياش را با فضاي كلي نمايش، محل بازي و ديالوگها منطبق بكند. اگر همه اينها در كنار هم هماهنگ شوند اين احساس به آدم دست ميدهد كه همهچيز درست سرجاي خودش قرار گرفته است و همين چيزي ميشود كه شما از آن صحبت ميكنيد. همهچيز سرجاي خودش است و اضافهاي هم وجود ندارد. من فكر ميكنم در فيلم هومن اين اتفاق افتاده كه همهچيز همان چيزي بود كه بايد باشد و هومن ميخواست و هيچ اضافهاي نداشت. براي همين اضافه نداشتن آن بايد به هوش هومن آفرين گفت. هومن واقعا باهوش است و هوش سينمايي بالايي هم دارد.به زعم من «اعترافات يك ذهن خطرناك... » بلوغ سينمايي هومن سيدي در سينما ست.تصور من اين است كه هومن ميتواند كارهاي بزرگتري هم انجام دهد. فقط كمي نياز دارد كه اسباب و شرايطش مهيا باشد. به نظر من توان بيشتري براي انجام كارهاي بهتر دارد.موافقم. بازي در اين فيلم با اين روايت و لوكيشنها ولي كار سختي بود. اين طور نيست؟بله سخت بود خيلي هم سخت بود. اصلا كار سادهاي نبود!فضاي لوكيشنها خيلي عادي نبود، همجنس بازي و هم شخصيتي كه ميبينيم هم نامتعارف است در سينماي ايران و به نظرم همه اينها كار را خيلي سختتر هم ميكند.بله، ضمن اينكه شما يكدستي و هماهنگي و جهت مشخصي را در بازي ميبينيد. اين طور نيست كه كسي به در و ديوار بخورد و مخاطب در ذهنش به دنبال اصلاح و پاك كردن و مرتب كردن آن باشد. به نظر خود من همهچيز شسته رفته و يكدست از آب درآمده است و اتفاق افتاده؛ البته اين حرفها را من نبايد بزنم! (ميخندد).پرسوناژ بسيار سينمايي شده است!دقيقا، مساله خود من اين بود كه شخصيت كسي كه به جهت مصرف دارو دنياي خاصي دارد، در عين حالي كه قدرت و اقتداري هم در دست دارد، از طرفي ايست حافظه و فراموش كردن را تجربه ميكند، براي تماشاگر شكل صحيحي داشته باشد و پرسوناژ هم روي همين مضامين تاكيد كند.پس بايد به سيدي تبريك گفت به خاطر انتخاب هوشمندانه بازيگر و دوم هم به خاطر فيلمنامهاي كه نوشته.دقيقا! همش بايد به هومن تبريك و آفرين گفت. (ميخندد) كارگردان يك عنصر مهم در هر اثر است كه سرنوشت آن در دستانش وجود دارد. اگر توان و نبوغ لازم و كافي را نداشته باشد مطمئن باشيد كار سينمايي به زمين ميخورد. هومن خيلي باهوش است، تصوير را خيلي خوب ميشناسد و ميفهمد. ذهن بسيار سينمايي دارد و چيزي را كه ميبيند درستترين چيز است. فيلم در حقيقت زاييده ذهن خلاق كارگردان است.درباره سختيهاي اثر و بازي در آن هم صحبت كنيد.من خيلي واقعبين بودم و با شرايط كنار ميآمدم با اينكه كار سختي بود. فصل گرمي بود. لوكيشنها سخت و در فيلم هم هر جايي كه كار ميكرديم شرايط خاص و سختيهاي خودش را داشت ولي با همه اينها من كار را خيلي دوست داشتم.در سينما كم كاريد.بله، كارهاي سينماييام خيلي كم بوده. جالب اينكه همين امروز براي عضويت در صنف اهالي خانه سينما رفته بودم. در همان جا وقتي ميخواستم فرم را پركنم، خودم متوجه شدم كه در سينما حركتي نكردهام، اما در تئاتر خيلي پركار بودم. خيلي.البته با اين كمكاري اين روزها سه فيلم در هنر و تجربه اكران داريد كه از اين حيث پركارترين بازيگر اين گروه هستيد الان. «اعترافات. »، «گس» و «اشكان و انگشتر متبركه... ».البته دوتاي آنها براي هشت سال پيش است و تنها اعترافات براي سال قبل است و تصادفي است كه همهشان با هم اكران شدهاند. با همه اينها من خيلي در سينما كم كار كردهام. با اينكه سينما خيلي هنر جذابي است و اتفاقهاي خوبي در آن ميافتد و شيرين است. از طرفي هنر ماندگاري است و براي سالها بعد هم باقي ميماند. اما تئاتر اين طور نيست و با تمام شدن اجرا در شب آخر همهچيز تمام ميشود. نمايش مانند سفره غذايي است كه پهن ميشود و بعد كه تمام شد تمام ميشود و اگر خوب و خوشمزه باشد فقط در يادها باقي ميماند.و سينما؟سينما ميماند و دورهاي را ثبت ميكند. آرزوها، سليقهها، خواستهها و حتي ترسهاي دورهاي در آن ثبت ميشود. سينما يك هنر جادوگر است. اين جادويي بودن آن به دليل همين ثبت كردن لحظههاست.كارهاي شما را اگر بخواهيم به ترتيب قدرت اجرا دستهبندي كنيم به ترتيب بايد تئاتر، سينما و در آخر هم تلويزيون را بگوييم. بازيگري شما هيچوقت در تلويزيون به اندازه خودتان ديده نشده. كساني كه شما را ميشناسند و بازي شما را دوست دارند با ديدن شما در تلويزيون ميگويند: عه، سيامك صفري.تلويزيون توليد ميكند. ماشين توليدكننده است و محدوديتهايي دارد و همهچيز را خرد ميكند. من در تلويريون تلهفيلمي را با بهروز شعيبي داشتم كه در فستيوال تلويزيون هم جايزه گرفتم. اما احساس ميكنم در تلويزيون روزمرگي غالبي اتفاق ميافتد كه من آن را دوست ندارم. البته آثار خوب و پرخرج و شاهكاري هم ساخته ميشود ولي كارهايي كه خودم بودم روزمرّگي بر آنها غالب بوده است. متاسفانه تئاتر هنر بيپولي است و قرار است ما بيپول باشيم، ماشين نداشته باشيم، خانه نتوانيم بخريم و... حتي در جايي شنيده بودم يكي از نمايندههاي مجلس گفته بود تئاتر بايد مهجور بماند. به نظر من كسي كه چنين حرفي زده، هيچ شناخت و دركي از هنر و نمايش ندارد. در اين شرايط فكر كنيد افرادي هستند كه هيچ چيز نميدانند و براي اين هنر تصميمگيري هم ميكنند. در اين شرايط من هنرمند تئاتر بر ميگردم به عقب نگاه ميكنم ميبينم هيچ كدام از مسائل زندگي من را تئاتر حل نكرده است و مجبور ميشوم بروم در تلويزيون كاري را بازي كنم كه خيلي هم خوب نشود. چون نه در آن ايمان هست نه اعتماد. يك برنامهريزي سرعتي رسانه ملي است و من هم اصلا آن را دوست ندارم و ديگر هم نميروم. چون هربار هم كه رفتم اين اتفاق افتاد كه برخي گفتند: عه سيامك صفري؟!حالا در شبكه خانگي سريال «دندون طلا» را اما آماده پخش داريد.آن هم كه تلويزيوني نيست، سينماست چون رفتار ميرباقري كاملا سينمايي است.درست است، جنس سريالهاي ميرباقري هم سينمايي است. با اين تفاسير نميخواهيد ديگر با تلويزيون كار كنيد؟اگر خدا كمكم كند و زندگيام بچرخد دوست ندارم بازي كنم چون همان چندكاري كه انجام دادهام را دوست ندارم. نهايتا دو راننده تاكسي من را شناختهاند اما خود من را راضي نكردهاند.در زمينه فيلم كوتاه ولي واقعا كم كاريد و زياد حواستان به بچههاي فيلم كوتاه نيست.اتفاقا من فيلم كوتاههاي زيادي بازي كردهام. از طرفي هم بچههاي فيلم كوتاه متوجه اين نيستند كه آدم يك ظرفيتي دارد و من هم معمولا نميگويم نميآيم. اما خيلي وقتها برنامهام جور نميشود و نميتوانم. با اين حال خيلي بازي كردم. فيلم كوتاه روحيه خودش را دارد.البته بيبضاعتتر از بخشهاي ديگر است و حتي پول خودش را هم درنميآورد. بعضيها ميگويند چون فيلم كوتاه نميتواند دستمزد آقاي صفري را پرداخت كند، او هم نميآيد.جالبياش اين است كه دستمزد ما در حد همان بخور و نمير است و خيلي زياد نيست. (ميخندد) ولي شوخي ميكنم! در فيلم كوتاه بازي كردم. براي شهرام مكري بازي كردم. براي خانمي كه نخستين فيلمش بود بازي كردم كه جايزههايي را هم گرفت. كارهايم در اين زمينه كم نبودهاند؛ البته وقتي آدم درگير زندگي ميشود، هماهنگ كردن كارها سخت ميشود.بهطور همزمان در چند پروژه هم بازي ميكنيد؟بله اين كار را خيلي انجام دادهام. در تئاتر اينطور خيلي بازي كردهام. در دورهاي بوده كه صبح تمرين ميكردم و شب دو اجراي مختلف روي صحنه داشتم. حتي اگر سالنها دور از هم بودند با موتور خودم را سر صحنه ميرساندم ولي تمركز و آرامش ندارم كه يك كار انجام دهم و بقيه زمان خاليام را موزيك گوش كنم يا كتاب بخوانم!در سينما هم به همين شكل برخورد ميكنيد؟نه! من خيلي چيزهاي سينما را بلد نيستم و نميشناسم. براي همين آرزويم اين است كه اگر قرار است دوباره در سينما كار كنم با كارگرداني باشم كه كارش را بلد باشد و بداند چه ميخواهد. چون خيلي مهم است و بازيگر هم در قاب او قرار ميگيرد. بازيگر در قاب او خوب باشد لازم است كه قاب او هم خوب باشد. خوب بودن بازيگر را هم بفهمد و در اين صورت ميتواند بازي خوبي هم بگيرد، در غير اين صورت نميشود و همهچيز هم خراب ميشود. انشاءالله قسمت بشود من كار بعديام را با اسپيلبرگ انجام دهم! با اين توافقي كه انجام شده است هيچ چيزي بعيد نيست.اگر در سينما داشته باشيد ممكن است كه تئاتر را كنار بگذاريد؟نه! تئاتر را اصلا نميتوان كنار گذاشت. مشكل اينجاست، چون من به قدري به آدمها و شرايط تئاتر گره خوردم كه اصلا نميتوانم تصور كنم در اين حوزه كار نكنم. مطمئن هستم كه بخواهم هم نميشود. براي مثال امسال سعي داشتم هيچ كار تئاتري انجام ندهم. ديدم نميشود و تا همين حالا دو تا را تمام كردم و يكي ديگر را شروع كردم. همچنين ميخواهم امسال خودم يك نمايش را كارگرداني كنم. از آنجايي كه تئاتر مساله ذهنيام است نميتوانم كنار بگذارمش. تئاتر جا دارد و ميتواند خيليها را سر عقل بياورد اما هنوز نتوانسته.كار نكرده در تئاتر زياد است.دقيقا. خيلي كار در آن باقي مانده است. نميتوان رهايش كرد و رفت. حتي بروي سينما و دستمزد خوبي هم بگيري و ديده بشوي و فرصت كتاب خواندن و استراحت هم داشته باشي، اما ديگر روي صحنه نروي اصلا نميشود. تئاتر جايي است كه نگاهت متفاوت ميشود، كمك ميكند همهچيز را بهتر ببيني و جهانبيني خاصي ميدهد.به نوعي انگار تئاتر گرهخورده با درون انسان است.بله. واقعا تئاتر به همين شكل است. براي همين من فكر نميكنم بتوانم آن را رها كنم.سيامك صفري يك آن در بازيگري خودش دارد كه منحصرش ميكند، براي مثال در دژاوو كار آقاي دلخواه با اينكه كار جدي بود، اما وقتي صفري روي سن بود تماشاگر ميخنديد، البته نه خنده بد. يك طنز دروني كه فكر ميكنم بخشي از نوع بازي و جنس بازي شماست. همين موضوع را هم ميخواهم بهانه كنم و بگويم شرايط تئاتر طنز و كمدي به سمت كارهاي روحوضي ميرود. شما كه در اين حوزه كار كردهايد فكر ميكنيد تئاتر طنز براي اينكه به ذات هنري و گروتسك خودش برگردد و از اين فضايي كه امروز در آن قرار گرفته خارج شود چه بايد كرد؟ما در مسائل فرهنگي دچار بحران هستيم. هميشه جريانهاي عمومي را ميبينيم. حجم بزرگي از تئاتر كشور به دليل اينكه اقتصادش بچرخد دست به حماقتهايي ميزند كه آدم ميگويد چرا. البته در تئاتر ما اتفاقهاي خوبي هم افتاد و آدهايي پيدا ميشوند كه كار را ميشناسند و درست بودن نوع تئاتر را ميخواهند. چيزي كه هست تعدادشان كم است و جريان در دست آنها نيست اما تك و توك اتفاق ميافتد و گاهي نمايشهايي روي صحنه ميرود كه احساس ميكني درست كار ميكند. نوع خودش را درست ميبيند. اساس خنديدن وسعت زيادي دارد و اگر دنياي آن را بهتر بشناسند و ببينند كه چه مقدار تنوع دارد و شكلهاي متفاوتي دارد شايد بهتر بتوان با آن روبهرو شد. از همين رو وقتي شما ميگوييد كه موقعيتهاي جدي هم باعث خنده تماشاچي ميشود به اين دليل است كه گاهي درد و رنج كشيدن يك فرد ديگران را به خنده بيندازد. تو وقتي اين را بفهمي ميداني كه اين خنده رنگ ديگري دارد. رنگآميزي خنده را بشناسي بهتر ميتواني خودت را در موقعيت بازي حفظ كني و خطكشيهايت را رعايت كني و وارد خندهاي نشوي كه درست نيست و خندهاي را سبب بشوي كه در همان درد اتفاق افتاده است.خنده آگاهانهاي كه بعدا به ذهن سقلمهاي ميزند كه همذاتپنداري اتفاق بيفتد.در تئاتر ما اصولا اين نوع تئاتر ايجادكننده خنده داريم اما تعدادشان خيلي كم است.فكر نميكنيد شما و امثال شما كه اين آگاهي و شناخت را نسبت به خنده داريد اگر شما اين خنده را خلق كنيد و نقطه درست ماجرا را نشان دهيد ديگران نيز ميتوانند از كار شما گرتهبرداري كنند.فضاي كاري ما اين طور نيست...هست آقاي صفري. گاهي اتفاق ميافتد كه برخي تئاترها از روي دست يكديگر گرتهبرداريهاي عين به عين هم انجام ميدهند براساس مدها و شرايط. مخصوصا كارهايي كه در تماشاخانههاي خصوصي است كه وضع بسيار اسفباري دارند برخيشان.بهطور كل در كارهاي بعد از اتفلاب از اين نوع بودهاند اما تعدادشان كم بوده و در خاطرات هم ثبت شدهاند. اين اتفاق به تجربه گروهها، سوادي كه دارند، رويكري كه دنبال ميكنند، به خواستههايي كه ميخواهند و چطور خودشان را ساماندهي كنند. بخواهيم ريشهيابي كنيم به اين نكته ميرسيم كه ما در جامعهاي هستيم كه به ما ياد نميدهند مدرسه نداريم. بنابراين ما در مسير آزمون و خطا ياد ميگيريم و پيش ميرويم. در عين حال فرصت و ذهني هم نداريم كه بتوانيم اين تجربه را مدون كنيم. به صورت يك بسته حاضر كنيم. جامعه متمركزي نداريم در فرهنگ كه بتواند چنين كاري كند. بهطور اتوماتيك اتفاقي كه ميافتد اين است كه گروههايي كه درست كار كردهاند و مسير خوبي را رفتهاند و كارهايشان هم در خاطرهها باقي مانده است يا فيلمهايشان هست اينها منبعي باشند كه ديگران ميتوانند به آنها مراجعه كنند و ببينند چرا اين طور شده و ثمره آن را ببينند. سادهترين كار است. براي مثال ما كسي مانند كوروش نريماني را داريم كه در بيشتر كارهايش من همكاري داشتهام. حسين كياني در نوع خودش سبكي دارد و تماشاچي هم ارتباط گرفته است و نحوه نگاهشان به موضوعات را ميپسندند. اما كم هستند اين افراد. هنرجوهايمان هم ميخواهند زودتر وارد شوند و برسند به كار اصلي. همه ما فكر ميكنيم عمر پشه را داريم! در صورتي كه اين طور نيست قرار است ۵۰ سال عمر كنيم پس ۲۰ سال آن را هم خرج كنيم و دنبال ياد گرفتن باشيم.اين موضوع فقط در زمينه تئاتر نيست در همه زمينههاي فرهنگي اين مشكلات را داريم.من نميتوانم درباره آنها صحبت كنم. مثلا درباره سينما اصلا نميتوانم صحبت كنم چون واقعا درباره آن خيلي نميدانم.يكي از افراد اهل انديشه سياسي تعريف ميكرد در زمان آنها وقتي كسي ميخواست ۵۰۰ كلمه صحبت كند، ۱۰۰۰ كلمه ميخواند، اما امروز ميخواهند با ۲۰۰ كلمه ۱۰۰۰ كلمه صحبت كنند، فضا مينيماليستي شده و ديگر انديشمند واقعي نداريم.درست است. البته دليل هم دارد. يك بچهاي ميبيند كه بغلدستياش يك شبه سوار پورشه شده! در دنيا عجيب است اين موضوع كه كشوري در سال ۴۰۰ پورشه لازم داشته باشد! با اين شرايط هركسي ميخواهد زود به بالا برسد پس هركسي ميخواهد و بذار بشود!اما از دل اين مصرفگرايي، ابتذال فرهنگي هم ظاهر ميشود. درست كه خاصيت جامعه اين است كه همه به دنبال ظاهر هستند. اما در بطن ماجرا كه وارد ميشويم اين چيزي كه فرهنگ لازم دارد نيست و جامعه سطحينگر ميشود و بقاي فرهنگيهاي خودمان هم به آن سمت ميروند پس چه كسي قرار است در اين زمينه كاري انجام دهد؟سوال من هم همين است. خود من نميدانم بايد چه كنم. چون من كارهاي نيستم و وزير نيستم كه بدانم چه كاري بايد انجام دهم. من بازيگري هستم كه روي صحنه ميروم و سعي ميكنم كار خودم را انجام دهد. نهايتش هم ميتواند يقه كارگردان را بگيرم و بگويم قسط را بدهيد. نميتوانم در سطح بالاتر صحبت كنم و نظر بدهم. ما ميدانيم با اينكه كشور پولداري هستيم، در فرهنگ كاري انجام نميشود. در همه حوزهها مشكل داريم، بيشتر به اين دليل كه برخي نميدانند كار فرهنگي زحمت دارد و از حيثيت يك فرد در آن مايه گذاشته شده است.به هر حال ما در كشور بحث آموزش را خيلي نداريم و در عين حال بحث مصرفگرايي محض را هم بهطور جدي داريم.بايد براي كارها برنامهريزي انجام شود. مثل اين است كه نماينده يك ملتي را ميفرستند در مجلس و احمق باشد! اين همه جاي دنيا اتفاق ميافتد و فقط مختص ايران نيست، حالا فكر كنيد اين نماينده احمق ميخواهد براي مردم تصميمگيري كند. حالا ببينيد چه اتفاقي ميافتد. در اين شرايط فكر كنيد كه كسي مثل من برود و بگويد اين چه كاري است كه تو انجام ميدهي، حتما او هم به من ميگويد تو كي هستي كه اين حرفها را ميزني و به كار من كار داري. من بازيگر كه نميتوانم يقه او را بگيرم و بگويم اين چه حرفهايي است كه تو ميزني و اصلا خودت ميداني چه ميگويي! حالا كافي است پيگيري كنند و ببينند كه من كي هستم كه از آنها ايراد ميگيرم. در همين شرايط برخي گروهها و افراد هستند كه براي پر كردن صندليهايش و اينكه بتواند چرخ اقتصادي خودشان را بچرخانند، حاضر هستند دست به هر كاري بزنند.وقتي اين اقتصاد با فرهنگ گره ميخورد و افراد فرهنگي كه خود را پيامرسان جامعه ميدانند درگيرش هستند هم اوضاع پيچيدهتر ميشود.البته من اصلا قبول ندارم وقتي بعضيها ميگويند كه سطح تئاتريها بالاتر از مردم عادي است و همه اين افكار هم به اين دليل است كه تو هنوز مردم را نشناختهاي و نميداني قضيه از چه قرار است، اينها فكر ميكنند هرچقدر عجيب و غريبتر بنويسند، بهتر هستند و بيشتر ديده ميشوند، اينكه مردم حرف آنها را نفهمند را برداشتي از اينكه خودشان بيشتر ميفهمند ميدانند، در صورتيكه اينطور نيست و آنها مردم را نشناختهاند. دليل اين نيست كه شعور تو بالاست، اتفاقا پايين است و تو ميخواهي يك موضوع عجيب و غريب آسماني را به وجود بياوري كه همه به تو نگاه كنند. در اين حوزه (تئاتر) ابزار مشخصي وجود دارد كه بايد بلد باشي از آن براي ارتباط با مخاطب استفاده كني، وقتي بلد نيستي از اين ابزارها استفاده كني، حرفهاي عجيب هم ميخواهي بزني! در تئاتر و با كمي ترس و لرز ميگويم سينما اين نگاه نبايد وجود داشته باشد.در ادامه اين صحبت شما ياد جملهاي از سقراط در دفاعيهاش پيش از اعدام افتادم كه خطاب به مردم آتن ميگويد: تنها فرق من با شما اين است كه من ميدانم كه نميدانم و شما نميدانيد كه نميدانيد. اين ناآگاهي و البته روابط و شرايط رشد بيمار در سطوح فرهنگي ما سبب بسياري از موضوعات است در همه سطوح، از عام به فرهنگ و هنر تا مدير فرهنگي و قس عليهذا...بله دقيقا، از طرفي هم در تمام دنيا و همه دولتها سنگيني بار فرهنگي را كه اتفاقا خيلي هم زياد است، بر دوش خودشان نميگذارند، آنها به ايده هنرمند احترام ميگذارند و به او اعتماد دارند و ميدانند كه اگر اين افراد حرفي را ميزنند براي ملت خودشان ميزنند، حتما دردش آمده كه ميگويد و حتما موضوعي او را اذيت كرده است. فكر ميكنم بايد براي هنرمند شرايطي پيدا شود كه ياد بگيرد و آموزش ببيند و تبديل نشود به يك كارگردان يا نويسندهاي كه بلد نيست، البته به مدارج بالا ميرسد اما بلد نيست و خيلي نميداند. خيلي خوب است كه آدمهايي با پول و گاهي روابط بالا ميآيند و به نتيجههاي خوبي هم ميرسند، اصلا بد نيست، اما دست كم ياد هم بگيرند و فقط به همين روابط و شرايط اكتفا نكنند. كارگردان بشود و ياد بگيرد و بخواند، اما بعد از روابطش هم استفاده كند و جاهاي بزرگتر و بالاتر برسد. براي اينكه بازيگر شوند فقط از پول و رابطههايش براي اين كار استفاده نكنند، بازيگري را هم ياد بگيرند. هر كاري را كه فكر ميكنند باعث پيشرفت و رشدشان ميشود انجام دهند، اما از راه درست و صحيح آن را انجام دهند. بازيگر بايد سالم باشد، نميتواند ترياكي باشد و بخواهد از درد جامعهاش صحبت كند. ميهماني بدهد، ماشين بدهد، پول بدهد، اما كاري كه ميخواهد انجام دهد را ياد بگيرد، حتي اگر پول دارد، بگردد و در كشورهاي ديگر مدارس مختلف اين زمينه را پيدا كند و وقت و انرژي بگذارد و كار ياد بگيرد.از فرهنگ بگذريم و بهسراغ درآمد بياييم، تا به حال به اين فكر كردهايد كه به جز كار فرهنگي، مشغول فعاليتهاي ديگر هم بشويد تا از آن طريق ارتزاق كنيد؟اتفاقا سالهاست كه خيلي زياد به اين موضوع فكر ميكنم. دوست داشتم درآمدي داشتم كه فقط به اين كار وابسته نباشم و درآمد ديگري و از جاي ديگري داشته باشم.چرا نشده تا به حال؟بيشتر به اين خاطر كه خيلي دنبال آن نرفتهام و فرصت نداشتم. خودم خيلي دنبال اين بودم كه بتوانم كافه بزنم.حتما جواب هم ميدهد و خيلي شلوغ ميشود.(ميخندد) نه بابا.پس كي بياييم كافهتان چايي تلخ بخوريم؟من كافه دوست دارم بزنم ولي فكر ميكنم حالا نتوانم چون اين كار پول ميخواهد. دوست دارم رستوران بزنم، هتل داشته باشم ولي رسيدن به آنها كار سختي است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]
صفحات پیشنهادی
پخش یک برنامهی تلویزیونی متوقف شد
پخش یک برنامهی تلویزیونی متوقف شد فرهنگ > تلویزیون - ایسنا نوشت برنامه موسیقیمحور «دستان» که پس از رفع توقف یک نوبت فرصت پخش پیدا کرده بود بار دیگر در شبکه آموزش متوقف شد برنامه «دستان» که با اجرای سید عباس سجادی و تهیهکپربیننده ترین برنامه های تلویزیونی دنیا
پربیننده ترین برنامه های تلویزیونی دنیا جمال مالک هجده ساله مانند همه ی مردم دنیا رویای یک شبه پولدارشدن داشت زاغه نشین اهل بمبئی روز و شب را در چنین خیالی سر می کرد تا این که به آن اتفاق بزرگ رسید شرکت در مسابقه ای که او را زیر و رو کرد پسرک یک شبه 10 میلیون روپیه برد مجلکلیسا از پس این شبکه تلویزیونی برنیامد / پخش مستند بحث برانگیز بدون حذف و ویرایش
کلیسا از پس این شبکه تلویزیونی برنیامد پخش مستند بحث برانگیز بدون حذف و ویرایش فرهنگ > تلویزیون - علیرغم فشارهای وارد شده از سوی کلیسای ساینتولوژی شبکه اسکای آتلانتیک مستند بحثبرانگیزی را درباره ساینتولوژی پخش میکند به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین الکس گیبنی  گوشهنشینی زیزیگولو پس از 20 سال دوری از تلویزیون
گوشهنشینی زیزیگولو پس از 20 سال دوری از تلویزیون عادل بزدوده کارگردان و عروسکساز با اعلام بیدارباش و هشدارباشی به مسئولان از دغدغهاش برای کارهای عروسکی و حال این روزهای زیزی گولو گفت عادل بزدوده کارگردان کارشناس نمایشی عروسکی و عروسکساز در گفتگو با خبرنگار حوزهفیلمهای آخر هفته تلویزیون+جدول
فیلمهای آخر هفته تلویزیون جدول در دل طوفان روز شیطان و فیلمهایی هستند که آخر هفته از تلویزیون پخش میشوند آفتاب صدا و سیما برای آخر هفته خود آثاری از کارگردانان سینمای ایران و جهان انتخاب کرده است نام فیلمکارگردانزمان پخششبکهدر دل طوفاناستیون کوئالپنجشنبه 15 مآخر هفته با فیلم های تلویزیون سرگرم باشید/ کارتون برای بچه ها
آخر هفته با فیلم های تلویزیون سرگرم باشید کارتون برای بچه ها شناسهٔ خبر 2876439 - پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۰ ۰۵ هنر > رادیو و تلویزیون شبکه های مختلف سیما در پایان هفته فیلم های مختلف تلویزیونی سینمایی و انیمیشن را پخش می کنند به گزارش خبرگزاری مهر فیلم های سینمایی تلویزکودکی امین حیایی بازیگر مشهور سینما و تلویزیون+عکس
عکس دوران کودکی امین حیایی کودکی امین حیاییصفحه شخصی نیلوفر خوش خلقاخبار مرتبط عكس جديد امين حيايي و همسرش با لباس هاي متفاوتقصه عشق امین حیایی و نیلوفر خوش خلق عکسامين حيايي و پسرش دارا تصاویر پنجشنبه 15 مرداآخر هفته با فیلم های تلویزیون سرگرم باشید
آخر هفته با فیلم های تلویزیون سرگرم باشید شبکه های مختلف سیما در پایان این هفته فیلم های مختلف تلویزیونی سینمایی و انیمیشن را برای پخش در نظر گرفته اند خبرگزاری مهر فیلم های سینمایی تلویزیونی و انیمیشن در دل طوفان قطار ۳ ۱۰ به یوما صخره مرجانی ۲ روز شیطان پرندگانپخش پشت صحنه یک برنامه تلویزیونی پس از سه دهه
پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۲ ۱۸ تهیهکننده برنامه خاطره از پخش پشت صحنه سیمای اقتصاد ما - از پرطرفدارترین برنامههای صدا و سیما در دهه 60 در قالب برنامه خاطره پانزدهم مرداد خبر داد به گزارش ایسنا برنامه خاطرهانگیز سیمای اقتصاد ما که در بین مردم در دههی 60 به آقای اقتابتكار زيباي تلويزيون را كامل كنيم
ابتكار زيباي تلويزيون را كامل كنيم مدتي است كه تلويزيون صلوات خاصه امامرضا ع را به همراه تصاويري از بارگاه مطهر رضوي ساعت 8صبح و 8 شب پخش ميكند نویسنده معصومه طاهري مدتي است كه تلويزيون صلوات خاصه امامرضا ع را به همراه تصاويري از بارگاه مطهر رضوي ساعت 8صبح-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها