تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درست ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821216323




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دنیای واقعی خبرنگاری


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری پانا: دنیای واقعی خبرنگاری خبرگزاری پانا: نوجوان بودم که برای اولین بار پابه تحریریه بزرگ یکی از روزنامه های قدیمی عصر گذاشتم . آن روزها یک صفحه داشت به نام مدرسه . اولین بار یادم نیست کدام مطلبم چاپ شد . اما خاطرم هست تا چند روز آن مطلب کوتاه شده را می خواندم به عشق آن که به اسمم که در انتهای مطلب پررنگ شده بود برسم .
۱۳۹۴ شنبه ۱۷ مرداد ساعت 08:43

خبرگزاری پانا+

به گزارش خبرنگار اجتماعی پانا، آن یک تکه روزنامه تا ساعت ها در دستم بود. تا آن که یک بار پایین یکی از مطالبم گفته بودند که به دفتر تحریریه زنگ بزنم . شرم نوجوانی،شوق دیدن تحریریه را ماه ها به تاخیر انداخت . دعوت رفتن به تحریریه بارها تکرار شد . زیر بخش نامه های رسیده همیشه نامم در کنار چند نام دیگر می آمد که به تحریریه زنگ بزنم . آن زمان ذوق نوشتن و عطش خواندن داشتم .
خاطرم نیست چطور قرار اولین دیدار را گذاشتم . فقط می دانم اولین بار که پا به تحریریه یک روزنامه گذاشتم مانند نوزادی بودم که در حال کشف دنیای پیرامونش است . سعی می کردم همه چیز را با دقت ببینم تا اگر آخرین دیدار باشد کوچک ترین جزییات هم فراموشم نشود. از آن روز تا یکی دو سال بعد تابستان ها را در تحریریه می گذراندیم تازمانی که دیگر بچه مدرسه ای نبودیم .
آن سال ها از دنیای خبر تصور دیگری داشتم . می دانستم برای خبرنگار شدن باید سال ها در کنار قدیمی ها کار یاد گرفت. در خاطرات روزنامه نگاران قدیمی خوانده بودم که چگونه سال ها در کنار بزرگان شاگردی کرده وعاقبت گزارش ها و خبرهایشان سطل زباله بوده تا زمانی که کار بی غلط شان بعد ازمدت ها چاپ شود.
روایت های خبری خبرنگاران بزرگ را خوانده بودم که چگونه در هر گوشه ای از جهان که جنگی می شد خود را به آن جا رسانده و برای تهیه گزارش هایشان چه مشقت هایی که می کشیدند . در خودم آن قدر عشق به کلمه و خبر می دیدم که برای رسیدن به هدف صبوری کنم .
اما دنیای واقعی خبر با دنیایی که من از روی کتاب برای خودم ساخته بودم فرسنگ ها فاصله داشت . قرار نبود من از هیچ جنگی خبر تهیه کنم .خبرها خلاصه می شد به پوشش خبری فلان مسئول یا مصاحبه با مدیر دیگری با موضوع فعالیت هایی که انجام داده است .
در این دنیا کسی فرصت یاد دادن نداشت . اگر هم فرصت بود و سپید مویی عشق به یاد دادن هم داشت،کم تر کسی از تحریریه دلش می خواست که پای حرف قدیمی ها بنشیند . در این دنیا همه غوره نشده مویز شده بودند .
در این دنیای واقعی خیلی ها کار را از سر دبیری و دبیری شروع کرده بودند . جوانک هایی که عشق به سیاست و سیاستمداران کشانده بودشان به عرصه قلم .
همه آسمان خبر یک رنگ بود . در عالم هنر ،رسانه را وسیله کرده بوند برای رسیدن به هدفشان که فیلم سازی بود و عشق اول و آخرشان سینما بود . آمده بودند چند صباحی در عالم خبر که با چند تهیه کننده و فیلمساز آشنا شوند تا فیلم خودشان را بسازنند .
عاقبت به خیری گروهی دیگر هم دست یافتن به صندلی روابط عمومی بود. آنها که می ماندند در کار خبر گروهی بودن که از نگاه دیگران توانشان اندک بود و استعداد دوستی با مدیران و... را نداشتند .
در میان صدای مدیران و مقام های مسئول گاهی هم صدای مردم از رسانه ها به گوش می رسید .اما همین مردم هم همیشه پشت خبرنگاران نبودند . خاطره ای تکراری است این که هر بار امکان صحبت مستقیم مردم با مدیران پیش آمد . همین مردم بودند که می خواستند خبرنگاران نباشند تا آنها راحت تر سخن بگویند .
کم تر پیش می آید پشت خبرنگاران دنیای واقعی به رسانه شان گرم باشد . اگر گاهی تلخی قلم به مذاق مدیری خوش نیاید . رسانه خبرنگار را قربانی می کند به جای آن که بخواهد آن که راه را کج رفته به صراط مستقیم باز گردد.
گاهی هم مدیران حرفی می زنند که به مدیر بالا دستی سخت می آید و همه تقصیرها می افتد به گردن کج فهمی خبرنگار .
از آن سال که برای اولین بار پا به یک تحریریه گذاشتم تا به امروز تحریریه های زیادی را تجربه کرده ام . سالی یک رسانه و گاهی چند رسانه. کولی وار از این روزنامه به آن خبرگزاری . از آن سایت به آن هفته نامه . سالی نبوده که ما هم مانند همه شهر خوشحال رسیدن سال نو باشیم . این نگرانی هر ساله ما است که آیا ما هم در لیست تعدیلی ها هستیم یا نه ؟
آیا فردا که می آییم ،روی صندلی خودمان می نشینیم ... . در این دنیا حق معنوی مفهمومی ندارد .این دنیای واقعی ناسپاس پر از ادم هایی شده که شبیه خبرنگارها هستند . مدیران هم از این شبه خبرنگاران استقبال می کنند . خبرنگارهایی که هر آنچه که مدیران می خواهند منعکس می کنند .بی کم و کاست . آخرش هم دست مزد کارشان را هم از رسانه می گیرند و هم مدیران روابط عمومی با هدیه ای از خجالتشان در می آیند .
در این دنیا واقعی ،دست مزد یک خبرنگار پس از ده سال از یک کارگر درجه 3 ساختمانی هم کم تر است . خبرنگاری که تمام سال بدنش از ترس بی کاری می لرزد . درآمد ماهیانه اش پایین تر از خط فقر است و هیچ پشت گرمی و ثبات کاری ندارد،خبرنگاری که نمی تواندحق خودش را بگیردمی تواند حق دیگران را زنده کندو....













این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاری پانا]
[مشاهده در: www.pana.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن