محبوبترینها
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکتهای مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه میتوانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدلهای [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1804030163
![نمایش مجدد: عکسی که همه را به گریه انداخت refresh](https://vazeh.com/images/refresh.gif)
عکسی که همه را به گریه انداخت
واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
![اسرای ایرانی؛ عکسی که همه را به گریه انداخت اسرای ایرانی عکسی که همه را به گریه انداخت](http://media.jamnews.ir/medium1/1394/05/07/JamNewsImage11445949.jpg)
روایتی از 3652 روز اسارت؛
عکسی که همه را به گریه انداخت
یک روز یکی از زنهای آن آسایشگاه عکسی را آورد به ما نشان داد که همه ما آن عکس را میشناختیم...
به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، آیا میدانید 10 سال، چند روز، ساعت، دقیقه و ثانیه است، اگر 365 روز یکسال را ضرب در 10 بکنیم میشود 3650 روز و چون در این 10 سال دو سال آن کبیسه است، پس دو روز به این روزها اضافه میشود، 3652 روز و اگر بخواهیم آن را تبدیل به ساعت بکنیم میشود 87 هزار و 648 ساعت و اگر این مقدار ساعت را بخواهیم به دقیقه تبدیل کنیم، ضرب میشود 5 میلیون و 258 هزار و 880 دقیقه و باز هم اگر بخواهیم آن را به ثانیه تبدیل بکنیم، میشود 315 میلیون و 532 هزار و 800 ثانیه؛ برادر آزاده ابراهیم دِهیم که جانباز 60 درصد هم است، به مدت 10 سال از عمر شریفش را در اسارت گذرانده و وقتی از او از آن دوران میپرسیم، میگوید: «برای وطن، شهدا جان مطهرشان را دادهاند، 10 سال در برابر تمام عمر چیزی نیست، در اصل شهدا ایثارگران واقعیاند»؛ در ادامه، خاطرات او که در گفت و گو با فارس بیان شده است از نظرتان میگذرد. * 19 سالم بود 19 سالم بود که اسیر شدم، درست 16 دیماه 59 در شهر هویزه در محاصره عراقیها قرار گرفتیم و راهی برایمان باقی نمانده بود تا این که اسیر شدیم، قبل از این که به جنوب بیاییم لشکر 16 قزوین در مهاباد مستقر بود، دو ماه بود که در مهاباد بودیم که یک روز به ما گفتند باید به جنوب برویم، در مهاباد با ضدانقلاب میجنگیدیم، افرادی که وابسته به گروههای چپ مارکسیستی بودند و از سوی بلوک شرق حمایت میشدند، وقتی آنها دیدند شعار نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی، واقعاً جدی است، نیروهای خود را از سراسر کشور به کردستان فراخواندند و به بهانه نجات خلق کرد، گردن سربازان، سپاهیان و بسیجیان را میبریدند. * وقتی به جنوب آمدیم وقتی به جنوب آمدیم چند روزی را در اندیمشک بودیم بعد ما را به اهواز بردند و وقتی آن جا مستقر شدیم، 6 روز به ما مرخصی دادند، طی 6 روز مرخصی حس ناخوشایندی داشتم، از این که کشور مورد تجاوز قرار گرفته بود، بغض را در گلویم احساس میکردم، بعد از 6 روز خودم را به اهواز رساندم، هنوز جا پایمان خشک نشده بود که ما را بهسمت هویزه بردند، میگفتند عراقیها دارند وارد شهر میشوند، وقتی به هویزه رسیدیم تنها گروهی از بر و بچههای شهید علم الهدی را دیدیم که در آنجا داشتند مقاومت میکردند، از هوا و زمین بر سرمان گلوله میبارید، تا به آن روز با چنین آتشی مواجهه نشده بودیم، غروب دستور عقبنشینی داده شد، ما سه نفر بودیم که از بقیه جدا شدیم، راستش را بخواهید گم شدیم، در طول راه بارها و بارها دراز کشیدم تا از کالیبرهایی که بهسوی ما شلیک میشد، در امان بمانیم. * خیال کردم شهید شدم با چند تانک روبهرو شدیم، سریع در پشت خاکریز کوتاهی پناه گرفتیم، وقتی سرم را کمی بالا آوردم، یک تیر کالیبر کلاه آهنی مرا از سرم پراند، ابتدا خیال کردم شهید شدم ولی وقتی دیدم سالم هستم، سر جای خودم نشستم، تصمیم گرفتیم خود را میان سنگر پنهان کنیم تا تانکها رد شوند، تانکها رد شدند و دوستم محرابی به خیال این که دیگر کسی نیست سرش را بالا آورد، همین لحظه عراقیهایی که پیاده پشت تانکها در حال حرکت بودند ما را دیدند، و راه فراری نداشتیم، بعد از چند لحظه خود را در محاصره عراقیها دیدیم، آنها ما را خلع سلاح کردند، تعداد زیادی از نیروهای خودی را دیدیم که مجروح شده بودند و عراقیها با وضع بدی با آنها برخورد میکردند، تا صبح از مجروحها خون رفت و هر لحظه ما منتظر به شهادت رسیدن آنها بودیم، صدای ناله مجروحها تا صبح نگذاشت چشم رو چشم بگذارم، تا آنجا که دستم بر میآمد و تو آموزش یادمان داده بودند، زخم مجروحها را بستیم تا از خونریزی جلوگیری کرده باشیم، شب سردی را پشتسر گذاشتیم، بچههایی که مجروح بودند از سرما میلرزیدند، ما هم چیزی نداشتیم روی آنها بگذاریم، وقتی باران شروع به باریدن کرد، عراقیها دلشان سوخت و یک برزنت آوردند و ما آن را انداختیم روی سر مجروحها، تنها چیزی که بدون منت به ما میدادند، سیگار بود! * دوربین فیلمبرداری، آنها را وحشیتر کرد یکی از مجروحها موقع نماز صبح به شهادت رسید و من خیلی ناراحت شدم که نتوانستم برای او کاری بکنم، وقتی ما را به پشت جبهه منتقل کردند، نخستین چیزی که نظر ما را بهخود جلب کرد دوربینهای فیلمبرداری بود، احساس میکردم جلوی دوربین فیلمبرداری آنها وحشیتر شده بودند، مجروحها را پرت میکردند داخل ماشین، خیلی از این مجروحها دست و پاهایشان شکسته بود، تعدادی از این فیلمبردارها از خبرنگاران خارجی بودند. * تصمیم گرفتیم خودمان را سرباز معرفی کنیم هر چه آنها با ما بدرفتاری میکردند در عوض محبت بین بچهها زیادتر میشد، هر چه غذا گیرمان میآمد، آنها را به مجروحها میدادیم، بنا به پیشنهاد یکی از بچهها تصمیم گرفتیم همه خود را سرباز معرفی کنیم؛ چون عراقیها با پاسدارها و بسیجیها وحشیانه برخورد میکردند، اسم گردانها و گروهانها و ... فرماندههان را به آنها گفتیم تا هنگام بازجویی به تناقضگویی دچار نشوند. * وقتی به العماره رسیدیم وقتی به العماره رسیدیم ما را بردند داخل ساختمانی که خیلی سرد بود، به ما اجازه ندادند پنجرهها را ببندیم، تا صبح به خود لرزیدیم، دلم بیشتر برای مجروحها میسوخت، مجروحانی که هنوز یک قرص مسکن تا آن لحظه نخورده بودند. * وقتی به بغداد رسیدیم وقتی به بغداد رسیدیم ما را به استخبارات بردند، استخبارات در آنجا به همان ساواک خودمان گفته میشد، هر 35 نفرمان را به یک سلول بردند که حدوداً هفت مترمربع بود، سرویسهای بهداشتی آنجا پر بود، انگار قبل از ما عدهای را آنجا نگهداری میکردند، خیلی از بچهها اسهال گرفتند، به جمع ما 120 نفر دیگر هم اضافه شد، دیگر جای خوابیدن نداشتیم، یا نشسته بودیم یا ایستاده، فقط مجروحها دراز کشیده بودند، طی مدتی که در آنجا بودیم چند بار بچهها را بازجویی کردند، بیشتر بهدنبال افسران و پاسدارها میگشتند، ولی به شکر خدا هیچ پاسداری لو نرفت، البته افسرها را از ما جدا کردند، چون برای افسرها کمپ جداگانهای را آماده کرده بودند. * شکستن قداست انسانی وضعیت غذا و بهداشت در استخبارات خیلی بد بود، یک سطل غذا داشتیم که هم در آن غذا میریختیم و هم بچهها قضای حاجت را در آن انجام میدادند؛ آنقدر به این شرایط عادت کرده بودیم که اصلاً چِندشمان نمیشد، یک نان قندی کوچک به ما میدادند برای 48 ساعت، سعی میکردند در هنگام دادن غذا با پرتاب کردن آن بهسمت ما قداست انسانی ما را بشکنند، یک روز بچهها تصمیم گرفتند در صورت پرتکردن نان، ما هم با پرتکردن ظرف غذا مقابله به مثل کنیم، همین کار را هم کردیم، یکی از بچهها که از برادران کرد بود تُف انداخت توی صورت یک سرباز عراقی، خیلی او را زدند و ما فقط توانستیم با خواندن دعای وحدت با او همدردی کنیم، وقتی ما را داشتند به اردوگاه موصل 1 میبردند، او را همانجا نگه داشتند، نمیدانم چه بلایی بر سرش آوردند. * نرمش در قطار ما را با قطار به موصل بردند، با یک قطار باربری، دود قطار در واگنهای فلزی میپیچید، هوا خیلی سرد بود، یکی از بچهها پیشنهاد داد نرمش کنیم تا گرم شویم، همه شروع کردیم داخل واگن به نرمش کردن، چون دود وارد واگن میشد، نفس کم میآوردیم، ولی وقتی دیدیم با این کار از سرمازدگی نجات پیدا میکنیم، به نرمشهایمان ادامه دادیم، سربازهایی که برای نگهبانی پیش ما ایستاده بودند، از این کار ما تعجب میکردند. * حمام زمستانی با آب سرد وقتی به موصل رسیدیم با یک آسایشگاه مواجه شدیم که همه افراد آن زن بودند، تعجب کردیم، گفتند از مردم شهرهای مرزی ایران هستند که بیشتر به اجبار به اینجا آورده شدهاند، آن شب به ما لباسهایی را دادند که بیشتر مکانیکها آن را میپوشند، ما با آب سرد بعد از چند روز استحمام کردیم، همین که از بوی دود قطار و سیاهی آن نجات یافته بودیم، برای ما کافی بود. * عکسی که ما را به گریه انداخت یک روز یکی از زنهای آن آسایشگاه عکسی را آورد به ما نشان داد که همه ما آن عکس را میشناختیم، اسیری بود که با عراقیها درگیر شده بود و با تعدادی از اسرای دیگر او را از ما جدا کرده بودند و ما هیچ خبری از او نداشتیم، کل ماجرا را برای آن زن تعریف کردیم، وقتی بغض زن شکست همه بچهها او را در گریستن همراهی کردند. * چیزی که آنها را میسوزاند اردوگاه موصل 1 بهخاطر این که خیلی از افراد شخصی هم در آنجا بودند ـ شاید بعضیهایشان یک سال از اسارتشان میگذشت ـ اردوگاه شده بود متنوع از لحاظ فکر و اندیشه، همهجور آدم آنجا یافت میشد، از کمونیست گرفته تا بچهحزبالهی ناب، در آن اردوگاه انجام یک کار از همه کارها بیشتر مزه میداد و آن هم نماز جماعت بود، چون هم عراقیها را میسوزاند و هم گروهکهایی که آنجا بودند و آخرها دیگر شده بودند خبرچین عراقیها تا یک نان و یا یک نخ سیگار بگیرند. * حرف ابوترابی حجت شرعی بود آنچه که امروز اسرای ما را سرافراز کرده اطاعت از بزرگانی همچون مرحوم حاجآقا ابوترابی بودند، حاجآقا ابوترابی را نماینده امام در بین اسرا معرفی کرده بودند، بچهها نگاه میکردند ببینند او چه میگوید، حرف او حجت شرعی بود. * عین آزادگی من از همه مردم ایران میخواهم راه شهدا و راه امام را فراموش نکنند و بدانند گوش به فرمان ولی فقیه بودن، عین آزادگی است، آنهایی را که در اسارت سینهچاک عراقیها و گروهکها بودند، آخرها با چشمان خودمان دیدیم که چگونه خار و ذلیل شدند، به یقین مردم ما با بیگانه و بیگانهپرست میانه خوبی ندارند.
۰۷/۰۵/۱۳۹۴ - ۱۱:۴۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]
صفحات پیشنهادی
صدر اعظم آلمان دختر پناهجوی فلسطینی را به گریه انداخت
صدر اعظم آلمان دختر پناهجوی فلسطینی را به گریه انداخت پاسخ سرد آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان به یک دختر پناهجوی فلسیطنی در بازدید از مدرسه ای در آلمان که بطور زنده پخش می شد گریه این دختر و خشم هزاران مخاطب شبکه های اجتماعی را موجب شد به گزارش نامه نیوز شبکه های تلویزیونی یورونگفتوگو با آزاده سرافراز ابراهیم دِهیم عکسی که اردوگاه موصل را به ولوله انداخت / روایتی از 3652 روز اسارت
گفتوگو با آزاده سرافراز ابراهیم دِهیمعکسی که اردوگاه موصل را به ولوله انداخت روایتی از 3652 روز اسارتیک روز یکی از زنهای آسایشگاه در موصل عکسی را آورد به ما نشان داد که همه ما آن عکس را میشناختیم اسیری بود که با عراقیها درگیر شده بود و با تعدادی از اسرای دیگر او را از مامرکل دختر پناهجوی فلسطینی را به گریه انداخت |اخبار ایران و جهان
مرکل دختر پناهجوی فلسطینی را به گریه انداخت پاسخ سرد آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان به یک دختر پناهجوی فلسیطنی در بازدید از مدرسه ای در آلمان که بطور زنده پخش می شد گریه این دختر و خشم هزاران مخاطب شبکه های اجتماعی را موجب شد کد خبر ۵۱۷۷۲۰ تاریخ انتشار ۲۶ تير ۱۳۹۴ - ۱۰ ۴۶ - 17صدراعظم آلمان دختر پناهجوی فلسطینی را به گریه انداخت+ ویدئو
صدراعظم آلمان دختر پناهجوی فلسطینی را به گریه انداخت ویدئو پاسخ سرد آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان به یک دختر پناهجوی فلسیطنی در بازدید از مدرسه ای در آلمان که بطور زنده پخش می شد گریه این دختر و خشم هزاران مخاطب شبکه های اجتماعی را موجب شد به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکهتا هر زمانی محروم باشم ضرر نمیکنم/ همه چیز را گردن من انداختند
علیرضا فغانی تا هر زمانی محروم باشم ضرر نمیکنم همه چیز را گردن من انداختند شناسهٔ خبر 2864842 - جمعه ۲ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۵ ۴۵ ورزش > فوتبال ایران داور دیدار جنجالی تیمهای فوتبال تراکتورسازی و نفت تهران گفت تا هر زمانی که محروم باشم باز هم من ضرر نمیکنم به گزارش خبرگزاری مهصدراعظم آلمان دختر فلسطيني را به گريه انداخت |اخبار ایران و جهان
صدراعظم آلمان دختر فلسطيني را به گريه انداخت کد خبر ۵۱۷۷۶۱ تاریخ انتشار ۲۶ تير ۱۳۹۴ - ۱۲ ۵۶ - 17 July 2015 صدراعظم آلمان دختر نوجوان فلسطینی را به گریه انداخت به گزارش شبکه خبری یورونیوز صحنه ای که آنگلا مرکل دختر نوجوان فلسطینی را که با خطر اخراج از آلمان رو به روست به گریه اپاسخ مرکل، دختر فلسطینی را به گریه انداخت
پاسخ مرکل دختر فلسطینی را به گریه انداختگریه دختر مهاجر فلسطینی پس از پاسخ صدراعظم آلمان درباره آینده خانواده این دختر در آلمان گریه وی و واکنش انتقادی مخاطبان در شبکههای اجتماعی را به دنبال داشت به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس فضای شبکه اجتماعی توییتر پر از انترئیس خانه صنعت و معدن خراسان رضوی: نمیتوان همه مشکلات بخش صنعت و معدن را به گردن دولتیها انداخت
رئیس خانه صنعت و معدن خراسان رضوی نمیتوان همه مشکلات بخش صنعت و معدن را به گردن دولتیها انداخترئیس خانه صنعت معدن و تجارت خراسان رضوی با بیان اینکه در حال حاضر دولت به تنهایی نمیتواند در تمامی مسائل اقتصادی ورود پیدا کند گفت نمیتوان همه مشکلات گذشته را به گردن دولتیها اندتکرار/ سردار نقدی در گفتوگو با فارس: برخورد صفر یا صدی با نتایج مذاکرات وین خطای غیر قابل جبران است/ همه بای
تکرار سردار نقدی در گفتوگو با فارس برخورد صفر یا صدی با نتایج مذاکرات وین خطای غیر قابل جبران است همه باید مصالح امنیت ملی را به دقت در نظر داشته باشیمرئیس سازمان بسیج مستضعفین گفت هر کس از مسئولان و نمایندگان مجلس و صاحبنظران کشور قبل از مطالعه کامل جمع بندی وین و پیش نویسچه کسی بیشتر از همه از رفتن قلعه نویی به ملوان خوشحال است؟
چه کسی بیشتر از همه از رفتن قلعه نویی به ملوان خوشحال است روز نو امیر قلعه نویی با پیوستن به ملوان باری بزرگ را از دوش سرمربی استقلال برداشت اینکه او بی تیم می ماند و در خانه فشار روانی بزرگی بود بر دوش پرویز مظلومی اینکه همیشه یک آلترناتیو قوی در خانه و بیکار مانده بود فشعکسی از پائولو مالدینی ایرانی!
عکسی از پائولو مالدینی ایرانی رضا شاهرودی بازیکنی است که هنوز هواداران لقب مالدینی را به او می دهند روز نو یکی از بهترین چپ های تاریخ فوتبال ایران و پرسپولیس رضا شاهرودی است پرسپولیسی ها به او لقب رضا مالدینی را دادند البته او با خنده در این باره می گوید در ایران بهانتشار عکسی دردسرساز از کودکی ملکه انگلیس
انتشار عکسی دردسرساز از کودکی ملکه انگلیس انتشار تصویری جنجالی از الیزابت دوم ملکه کنونی انگلیس و مادرش در سال ۱۹۳۳ که به سبک نازی ها سلام کرده اند دردسر ساز شد به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر در این تصویر 17 ثانیه ای که عکسی از آن در روزنامه انگلیسی «سان» منحال همه ما خوب است
جام جم نوا گفتگو حال همه ما خوب است حال همه ما خوب است یکشنبه 28 تیر 1394 09 30 | کد خبر 2022853080102832339 | بازدید 3 حال همه ما خوب استحضور همه جانبه نیروهای پلیس در مرحله دوم طرح تابستانی پلیس راه
کرمانشاه حضور همه جانبه نیروهای پلیس در مرحله دوم طرح تابستانی پلیس راه رئیس پلیس راه استان کرمانشاه گفت برای اجرای هر چه بهتر مرحله دوم طرح تابستانی پلیس راه نیروهای کمکی هم وارد کار شده اند به گزارش خبرنگار گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از کرمانشاه سرهسردار نقدی در گفتوگو با فارس: برخورد صفر یا صدی با نتایج مذاکرات وین خطای غیر قابل جبران است/همه باید مصالح
سردار نقدی در گفتوگو با فارس برخورد صفر یا صدی با نتایج مذاکرات وین خطای غیر قابل جبران است همه باید مصالح امنیت ملی را به دقت در نظر داشته باشیمرئیس سازمان بسیج مستضعفین گفت هر کس از مسئولان امنیت ملی و همچنین نمایندگان مجلس شورای اسلامی و صاحبنظران کشور قبل از مطالعه کامل جمسرمربی آلمانی در آغاز نخستین تمرین تیم ملی بسکتبال بائرمن: بازیکنان هر چه دارند باید برای قهرمانی ایران بگذارن
سرمربی آلمانی در آغاز نخستین تمرین تیم ملی بسکتبالبائرمن بازیکنان هر چه دارند باید برای قهرمانی ایران بگذارند لازم نیست همه عاشق هم باشندسرمربی تیم ملی بسکتبال گفت نکته اصلی این است که همه هر چه دارند باید بگذارند تا ایران به قهرمانی برسد به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارسگیگز: رقبا همه آمادهاند/ منچستریونایتد باید با قدرت فصل را شروع کند
گیگز رقبا همه آمادهاند منچستریونایتد باید با قدرت فصل را شروع کندکمکمربی تیم فوتبال منچستریونایتد با توجه به آمادگی بسیار رقبا خواهان شروع کار بهتری نسبت به فصل قبل برای شیاطین سرخ شد به گزارش خبرگزاری فارس رایان گیگز که امسال نیز همانند فصل قبل به عنوان دستیار به لویی فان-
گوناگون
پربازدیدترینها