واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
يه پرسش ساده؛
با تلويزيون به كجا رسيديم؟ / تلویزیون و آخر عاقبت فرزندان ما!
شبانه روز تو که بیشتر از بیست و چهار ساعت نیست. حالا که چند ساعتی را خرج تلویزیون میکنی، چه برنامه هایی از زندگی ات حذف شده؟ اگر خاطرت باشد پیش از این با فرزندانت بیش از این حرف میزدی.
به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز؛ آمد بی آنکه خبر دهد. خیلی قدرت طلب بود و خودخواه. این را وقتی فهمیدم که دیدم پیشانی خانه را از آن خود کرد تا همیشه چشم ها به سوی او باشد. هیچکس از پرحرفی اش به ستوه نیامد. چنان در دلها جا گرفت که اگر ساکت می نشست و خاموش، همه منتظر به سخن آمدنش بودند. من از یک درگشته از میانِ ما رفته سخن نمیگویم پس چرا زمان فعل هایم ماضی است؟ باید فعل ها را به زمان حال بیاورم. هر چقدر بیشتر حرف میزند، ارتفاع رضایتمان بیشتر میشود. نگاهش هم که نکنیم صدایش که باشد، برایمان آرام بخش است. وقتی ساکت است، مثل این است که چیزی را گم کرده ایم. عزیزترین سرمایه یعنی عمرمان را دو دستی در اختیارش قرار داده ایم تا هرطور ه صلاح میداند خرجش کند. برایمان مهم نیست در برابر عمرمان چه چیزی عطایمان میکند. همین که با و هستیم کافی است. جای بچه را هم برایمان گرفته. البته شاید بهتر باشد که بگوئیم او دیگر بچه مان شده و شاید هم عزیزتر از او! حالا که محاسبه میکنم می بینم زمانی را که به تلویزیون اختصاص میدهم، خیلی بیشتر از وقتی است که در اختیار کودکم میگذارم. گفتم کودک یادم آمد که تلویزیون جای برادر یا خواهر فرزندم را هم گرفته، البته به قدری عجیب و چندچهره است این قاب جادویی که باید بگوئیم تلویزیون بر جای پدر و مادر هم تکیه کرده و تربیت فرزندمان را هم بر عهده گرفته. آنقدری که فرزندم تلویزیون را دوست دارد، اگر مرا دوست داشت، فکر میکنم میشد از رابطه عاشقانه مان پرفروش ترین رمان عشقی سال را نوشت. وقتی از خواب عصرگاهی، دیر بیدار شده و چند دقیقه ای از برنامه اش را از دست میدهد، نمیدانی چطور اشک میریزد اگر ندانی فلسفه گریهاش چیست گمان میکنی زبانم لال مادرش از دنیا رفته! و یا پدرش به آسمان پرکشیده. من معنای حضور قلب را وقتی فهمیدم که در هنگام تماشای برنامه کودک، چندبار فرزندم را صدا زدم، اما او یک بارش را هم نشنید. چندبار دست روی شانه اش زدم تا توانستم او را از حالت خلسه بیرون بیاورم. نمیخواهم نامش را تلوزیون بگذارم نام آن قاب را قبله خانه میگذارم و میگویم از وقتی که آمده کودکم رو به سوی او نماز تربیتش را اقامه میکند. برای اینکه شرط انصاف را زیر پا نگذارم، باید بگویم قبله دل من هم مدتهاست رو به سوی این قاب چرخیده است. چند وقتی است از این پرسش فرار میکردم اما پرسش سمجی است رهایم نمیکند! از هر طرف که میروم در مقابلم سبز میشود. امروز تصمیم گرفتم با پاسخ به آن از دستش خلاص شوم، خودش که تنها نیست با چند پرسش دیگر دست به دست هم داده و دوره ام کرده اند. پرسش اصلی این است: با تلوزیون به کجا رسیده ای؟ به نظر ساده است و پیش پا افتاده! اما پاسخی برایش ندارم نه اینکه ندارم دارم، ولی نمیخواهم آنرا بپذیرم. این پرسش به همراه دوستانش راه چاره را بر من میبندند: آیا برنامه های تلویزیونی رایگان است؟ قیمت این برنامه ها چیست؟ آیا عمر تو و کودکی فرزندت سرمایه نیست؟ تو کودکت را به دست هر کسی نمی سپردی پس چرا این اندازه به تلویزیون اعتماد کردهای؟ تلویزیون چه خدمتی به کودکت کرده؟ خودت با تلویزیون چه تغییری کرده ای؟ شبانه روز تو که بیشتر از بیست و چهار ساعت نیست. حالا که چند ساعتی را خرج تلویزیون میکنی، چه برنامه هایی از زندگی ات حذف شده؟ اگر خاطرت باشد پیش از این با فرزندانت بیش از این حرف میزدی. حالا چرا این اندازه کم حرف شده ای؟ چرا از تحرک کم فرزندت شکوه نمی کنی؟ نکند توهم فکر می کنی تحرک کم کودک نشانه تربیت صحیح اوست؟ کودک تلویزیونی با کودکی که معتاد این قاب جادویی نیست چه تفاوتی دارد؟ چرا کودک تو برنامه تو را می بیند و تو هم برنامه کودکت را؟ قانون سن و سال از کی به هم ریخته؟ تو مدیر تلویزیون هستی یا تلویزیون مدیر تو؟ چرا در گذشته با دیدن تنها یک سریال در هفته، روزت شب میشد و احساس کمبود نمیکردی؟ اما امروز اگر روزی یک یا چند سریال نبینی، آرام نمیگیری؟ آیا تلویزیون همه نیازهای کودکت را پاسخ میدهد؟ مگر کودک تو نیاز دیگری ندارد که این اندازه پای تلویزیون و رایانه می نشیند؟ چرا از وقتی که قبله خانواده رو به محراب قاب جادویی چرخیده این اندازه کم حوصله شده اید؟ سکوت هم معنای خود را از دست داده، سکوت یعنی حرف نزن تا صدای خدا به گوشت برسد اما چرا برای تو سکوت یعنی کسی سخن نگوید تا صدای تلویزیون را بشنوی؟ بیا یک بار به خانه ای فکر کن که حاکمش انسان باشد نه تلویزیون! برگرفته از کتاب "من دیگر ما"؛ محسن عباسی ولدی
۰۴/۰۵/۱۳۹۴ - ۰۷:۴۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 93]