تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):باعلما همنشینی کن تا سعادتمند شوی
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798423727




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اعتراضی به «صدای اعتراض»


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: کاندیدای منچوری
اعتراضی به «صدای اعتراض»




رضا یزدانی را با «هیس» و «شمال» و «حکم» و «لاله زار» به یاد می آورم و اوجِ «محاکمه در خیابان» که ترانه دوران بود. رضا یزدانی از این ترانه ها گذشت و در این گذارِ کش دار، امر بر او مشتبه شد که «خواننده معترض» و «صدای اعتراض» یعنی آن چیزی که خودش، خودش را معترض بداند. «حلوا»ست و حس شیرینی کام!











روزنامه هفت صبح - حسین عصاران:


... در باران و به شب
به زیر دو گوش ما
به اعلام حضور خویش
آهنگ های قدیمی را
با سوت می زنند
(در برابر کدامین حادثه
آیا
انسان را
دیده ای
با عرق شرم
بر جبینش؟)

(برگرفته از شعر «چلچلی» سروده «احمد شاملو»)


1- خبر کوتاه بود: «اجرای موسیقی فیلم های مسعود کیمیایی با اجرای ارکستر سمفونیک تهران و به رهبری بهزاد عبدی...»

تا اینجا، خبر یک دنیا خاطره و زیبایی و زندگی، به رسم پرده سینما را نوید می داد. حتی اگر آهنگساز فیلم های قبل از انقلاب آقای کیمیایی هم «عاجزانه» رخصت استفاده از موسیقی هایش را ندهد - که بحث جداگانه ای را می طلبد - این سینما و این نام، چنان دست پری از تصویر و موسیقی و عکس و نما و نور دارد که خودِ خبر، یک اجرا از گذر خاطرات در ذهن حساب می شود.


اعتراضی به «صدای اعتراض»



2- خبر اما ادامه ای هم داشت: «... و با خوانندگی رضا یزدانی»

رضا یزدانی را با «هیس» و «شمال» و «حکم» و «لاله زار» به یاد می آورم و اوجِ «محاکمه در خیابان» که ترانه دوران بود. رضا یزدانی از این ترانه ها گذشت و در این گذارِ کش دار، امر بر او مشتبه شد که «خواننده معترض» و «صدای اعتراض» یعنی آن چیزی که خودش، خودش را معترض بداند. «حلوا»ست و حس شیرینی کام! و ما هر چه شنیدیم بیشتر ناله های عاشقانه و کلمات پرطمطراق برداشته شده از مقالات کافه نشینی و «نشئگی بعد از التماس» و عطر مانده روی میز و عشق رفته و برنگشته و «چقدر حال و روزم باهاش خوش بود» و «نه بحث و نه دعوا، فقط رفت» و «من عاشق رفتارهای تو این ترس بی اندازه شیرینم» و...!

صدا هم پر بود از غیظ در اداری واژه های بی تقصیرِ آویزان به دارِ اعتراض و ضجه گیتار و تندخوانی! در این گوش سپردن ها به «صدای معترض روز» هیچ معلوم نشد که این چه اعتراضی ست که از «خلیج فارس» و «رفت که رفت» و «سیگار پشت سیگار» و «تهران» را با یک لحن می خواند!

وقتی واژه ها از معنای خود خالی شوند و همه چیز به اجرای دوم که همان اجرای کمیکِ بعد از تراژدی باشد، برسد، «عشق و هجران» می شود: «چقدر خوب بود، با همه فرق داشت»، «اعتراض» می شود «کف افکارمو موکت کردم واسه نشتی زهر اشعارم/ بوی چسب موکت خفم کرده ادکلن می زنم به افکارم»، ترانه میهنی می شود «یکی فکر کرده که دست بردن تو این تاریخ آسونه» و «وطن یعنی خیالت راحت باشه»! در چنین دورانی، «ترانه» می شود «ناله های فیس بوکی» و اعتراض می شود نور قرمز و موی افشان و چکمه و چشمِ بسته و صدای گیتار که در میکس صدا، به انتهای ممکن بچسبد.

در این میان مظلوم واژه «اعتراض» که به ما نفهماند دعوا سر چیست! عشق رفته؟ بوی عطر مانده؟ وطن؟ رفتن؟ نیامدن؟ اما امرِ معلوم اینکه وقتی یک چیز بنا باشد همه چیز را دربگیرد، حتما کم عمق خواهد ماند. این قاعده اما، اعتراض بردار نیست!


اعتراضی به «صدای اعتراض»



3- همه شنیده ایم داستان روزگاری را که مسعود کیمیایی قصد کرد از اعتبار نام، چیزی را خرج خواننده فیلم «حکم» کند! گویا آن روز با او شرط کرد که مبادا روزی شش و هشت بخوانی و ما را شرمنده کنی! و بیچاره شش و هشت! وقتی واژه ها از معنا خالی شوند، حتما این توهم هم برای خواننده پیش می آید که «شش و هشت» فقط یعنی «هم نامهربونه/ هم آفت جونه/ هم با دیگرونه/ هم قدرم ندونه/ ندونه/ ندونه».

نهیب آقای کیمیایی احتمالا رو به سوی آن تفکر ساده انگارانه ای داشت که می تواند به «از بس خیالم راحته/ از همه چیز ناراحتم» و «نمی دونم قرارمون چی بود/ من از وقتی تو رفتی می ترسم» و «نمای دوریت میشه عادتم» ختم شود! ختم شود و حتما تمام شود!

اگر ترانه امروز به چنین مفاهیمِ در حد مقطع سنی دبیرستان، اعتراض دارد که خوشا حرکت در مدار «بتراش! ای سنگ تراش!» و «خوش به حالت تکه سنگ/ که نداری دل تنگ» و «ساقی امشب می بده پیمونه پیمونه» که هر چه باشد، صحبت با سنگ و ساقی معترضانه تر است تا صحبت با عشقِ همیشه رفته! این قاعده هم اعتراض بردار نیست!

4- فرض که «اعتراض» در غیظ و عصبیت در اجرا و ضجه گیتار و سطح جلد با چشم بسته و نور قرمز و چکمه باشد. حال داستان انطباق رسومات ارکستر سمفونیک و این مشخصات و ترانه «مرد تنها» را چه کنیم؟ ارکستری که بناست سازهای سمفونیک، از زهی ها و بادی ها و کوبه ای ها را در انتهای صحنه بنشاند! از آقای بهزاد عبدی انتظار نمی رود که ناگهان گیتار و بیس را اذن ورود دهند و نور قرمز را اشارت دهند که «بتاب!» تا احتمالا با صدای غیظ دار و به توهم اعتراض خوانده شود: «گنجیشکک اشی مشی/ لب بوم ما مشین». تا آنجا که دانسته ایم ارکستر سمفونیک یعنی هر چیزی سر جای خود، یعنی اینکه «فالشی نداشته باشه»!

5- «اعتراض» احتمالا از جایی نزدیک به تفکر می آید. از مطالعه و دانسته ها و تحلیل! «اعتراض» در شیوه خواندن نیست. خواندن ترانه هایی که فرهاد آنها را خواند، برای هیچ خواننده ای اعتبار نمی آورد. چه آنکه اگر چنین بود، خواننده «آره! آره! اوه اوه اوه اوه!» و «بلا ای/ بلا ای/ بلا دل نگرونم» سال ها پیش و از پی بازخوانیِ «مرد تنها» لقب خواننده معترض را ربوده بود و دیگران همچونه معاون آن کلانتر کارتونی دنبال او می دویدند که در آن صورت، ما تماشاگران این بازارِ اعتراض، همه با هم می خواندیم: «دنیای کارتونا قشنگ/ دنیای ما سیاهُ زشت/ کاش که کسی زندگی مونُ/ شبیه کارتون می نوشت!»

6- «کبک بودیم، کلاغ شدیم! بره بودیم، کباب شدیم!»








تاریخ انتشار: ۳۱ تير ۱۳۹۴ - ۱۴:۳۶





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن