تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن هرگاه سخن گويد ياد (خدا) مى كند و منافق هرگاه سخن گويد بيهوده گويى مى كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797814326




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

فیلم «کلمه ها و نقاشی ها»، داستان معلم های عاشق


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
فیلم «کلمه ها و نقاشی ها»، داستان معلم های عاشق




دلسانتو و مارکوس دو معلم هنرمند؛ یکی ادبیات تدریس می کند دیگری نقاشی ،هر دو تنها زندگی می کنند و از تنهایی رنج می برند و هر دو از سر اتفاق مدت هاست که ازدوران اوج هنری خود فاصله گرفته اند ونمی تواند اثری قابل توجه خلق کنند.












برترین ها - ایمان عبدلی: دلسانتو و مارکوس دو معلم هنرمند؛ یکی ادبیات تدریس می کند دیگری نقاشی ،هر دو تنها  زندگی می کنند و از تنهایی رنج می برند و هر دو از سر اتفاق مدت هاست که ازدوران اوج هنری خود فاصله گرفته اند ونمی تواند اثری قابل توجه خلق کنند.

این شرح حال مختصری از دو کاراکتر اصلی فیلم «کلمه ها و نقاشی ها» است، اما این داستان که با نمادین شدن مارکوس به "کلمه" و دلسانتو به "تصویر" روایت می شود در کنار خودش خرده روایت هایی دارد ؛ داستانک امیلی و همکلاسی اش وتونی و نامزدش ،خرده داستان ها به مرور و به موازات داستان اصلی پیش روی ما قرار می گیرند.


فیلم «کلمه ها و نقاشی ها»



در حقیقت خرده داستان در جهت پردازش داستان اصلی و بارور شدن دو پرسوناژ مرکزی روایت قرار گرفته اند ، فیلمی که در فرمی جمع و جور و کم خرج ارائه شده "داستان" از هر عنصر دیگری مهم تر است، از این رو حرف های زیادی در رابطه با؛ شکل فیلمبرداری، نوع موسیقی و یا مسائلی از این دست نمی ماند پس در این یادداشت به داستان و چگونگی چینش عناصر داستانی می پردازیم.


آیا "هنر" باعث تکامل می شود، یا باید تکامل ایجاد کند؟ آیا «کلمه» بیان قوی تری دارد یا «تصویر» ؟ هدف انسان ها از خلق هنر چیست ؟ فرار از خود و بیگانگی با خویشتن خویش؟آیا هنر همان حکایت "آتش" است که می تواند موجب خیر شود و در حالتی دیگر شر بیافریند؟ فیلم مورد بحث داستانش را در رابطه با مسائلی ازلی و ابدی از همین قسم که در سطور بالا آورده ام، تعریف می کند و در این راه به آدمهای مختلف ارجاع می دهد؛از شکسپیر تا آپدایک ، سکانس خطابه در جشن (کلمه و تصویر) در کالج و یا سکانس های داخل کلاس که توسط مارکوس و دلسانتو اجرا می شود پر از ارجاع به تفکرات مختلف است که در رد یا تایید دو مقوله ی کلمه و تصویر داد سخن داده اند.


فیلم «کلمه ها و نقاشی ها»



فیلم موفق شده در شکل روایت به گونه ای پیش برود که بیننده برای تعقیب جنگی که مابین طرفداران دو گروه به سرکردگی دو معلم شکل گرفته، رغبت داشته باشد و مساله ای که به ظاهر امری تخصصی و نه چندان دلچسب است (برای مخاطب عام) شکل عمومی پیدا کند و در ساختار جا بیفتد واین بزرگترین موفقیت برای فیلم است ، اثری که با اتخاذ لحن کمدی و تا حد زیادی فانتزی سعی در ایجاد جذابیت داشته است، تصور کنید اگر این دغدغه در فرمی خشک و غیر قابل انعطاف تعریف میشد با اثری کسل کننده و خاص پسند مواجه می شدیم که تماشای آن امری طاقت فرسا بود، پس اتخاذ لحنی مناسب برای عمومی کردن دغدغه ای خاص از دیگرنکات مثبت فیلم است و در امتداد همین نگرش می توان ضعف هایی نظیر: پرداخت غیرواقعی و شیک فضای کالج ،ارتباط بین دانش آموزان و معلم و بی منطق بودن بعضی از تکه های روایت را توجیه کرد،در واقع پرداخت این فضای آرمانی و دور از واقعیت، تنها در جهت جلب تماشاچی موثر است و بی گمان کار را از واقع گرایی تا حد زیادی دور کرده است.


فیلم «کلمه ها و نقاشی ها»



«کلمه ها و نقاشی ها» دچار نوسان است ؛ گاهی در موقعیت هایی نظیر مواجه مارکوس با تونی ودیدار کاترین به شدت درخشان است(پدر که شرمنده ی حضور نه چندان قابل افتخارش شده است رو به پسرش می گوید:با وجود اینکه خیلی بدم،لطفا نزاردر نظرت مرده باشم تونی) و گاه همچون سکانس التماس و تضرع مارکوس پشت درب خانه ی دلسانتو ضعیف و سطحی به نظر می رسد و این نوسان به دیالوگ ها هم تسری داشته، گاها با دیالوگ های ثقیل و وزین طرفیم و گاه دیالوگ ها درحد فیلم هالیوودی های، تجاریست.

مثلا سکانس ابراز عشق مارکوس به دلسانتو و دیالوگی که خانم نقاش در قبول عشق او می گوید :«میخوام بدونی اگه موافقت کنم، قسمتیش به خاطر اینه که زندگی همش داره چیزایی رو ازم میگیره و من هیچ وقت مطمئن نیستم که آخرین فرصتم کی میتونه باشه، پس من باید یه کاری انجام بدم و اگه همین آخرین فرصتم باشه نمی خوام از دستش بدم» مفهومی دشوار در غالبی روان در دو جمله ارائه می شود، البته همراه با بازی درخشان ژولیت بینوش و کلایو اوون ،اما برخلاف دیالوگها، شکل ارائه موسیقی از انسجام خاصی برخوردار است نمونه اش دو سکانسی است که مارکوس و امیلی برای اولین بار با اتاق کار دینا دلسانتو مواجه می شوند، موسیقی به شکل پر رنگی در تشدید حس آمیزی  نقش ایفا می کند، همین استفاده از موسیقی در سکانس همنشینی زوج داستان کنار آب هم وجود دارد.


فیلم «کلمه ها و نقاشی ها»



اضافه کنید سکانس شوریدگی مارکوس در خانه اش و استفاده از موسیقی راک و اسکواشی ویرانگر، سبک های مختلف موسیقی از راک تا رمانس در ایجاد حس کمک شایانی به اثر کرده اند؛ کمدی، رمانتیک، درام همه از موسیقی بهره برده اند. اما چرا «کلمه ها و نقاشی ها» به رغم معایبی که دارد جذاب است ؟ به یک دلیل مهم و آن هم داشتن "خط داستانی" پر رنگ است ، پس از گذر دقایق اولیه ما آرام آرام با جنگ کلمه و تصویر همراه می شویم و از تکنیک هایی که دو طرف برای ضربه کردن طرف مقابل استفاده می کنند، لذت می بریم  به محض اینکه روایت به سمت کند شدن می رود، خط داستانی امیلی و سوئینت پر رنگ می شود و پس از گذر دقایقی و روایت موازی دو رابطه (امیلی و سوئینت ،مارکوس و دینا) فیلم به سمت پردازش عمیق تر شخصیت ها می رود.

سکانس هایی عموما کم دیالوگ، چند دقیقه ای به همین روال می گذرد، نقطه ی عطف بعدی می رسد و خطر در اخراج قرار گرفتن مارکوس و تلاش او ما را برای دقایقی نگه می دارد، بعد از آن ابراز عشق ، ناکامی و....یعنی به طور میانگین هر 15 دقیقه یک نقطه ی جذب در داستان داریم، تا تماشاچی با اثر همنشین باشد و درکنار همه ی اینها با کارکردهای مختلف هنر آشنا شود، نظیر کاری که سوئینت با امیلی می کند و آن بعد هنر را نشانمان می دهد که می تواند در خدمت رذالت های انسانی قرار بگیرد.


فیلم «کلمه ها و نقاشی ها»



در مجموع به عنوان سخن پایانی اگر هوس فیلمی کرده اید که در رثای "عشق" بگوید، اگر از بیگ پروداکشن ها خسته شده اید و یک داستان آرام و جمع و جور می خواهید،این فیلم انتخاب مناسبی است؛ نه اتفاق خاصی در سینماست و نه راه جدیدی باز کرده، اما با حجم قابل توجه مضامین اخلاقی اش به شدت مورد احترام است. و چه فرجام نیکی «فرد شپیسی» برای فیلمش انتخاب کرده؛ جایی که کلمه و تصویر به هم می پیوندند.






تاریخ انتشار: ۲۷ تير ۱۳۹۴ - ۰۶:۵۵





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 81]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن