تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 24 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خوشى و آسايش، در رضايت و يقين است و غم و اندوه در شكّ و نارضايتى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1852912200




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

«اذان مغرب» به روایت سعید نفیسی


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

«اذان مغرب» به روایت سعید نفیسی تاریخ نثرنویسی و مطبوعات و ادب داستانی ما پس از نهضت مشروطه و کودتای سال 1299 شمسی، همسو با رواج تمدن، فرهنگ و فناوری کشورهای اروپایی، نوعی روگردانی تدریجی از ادبیات سنتی را در میان برخی تحصیلکرده‌ها و نویسنده‌های مطبوعات آن زمان ما به وجود آورد.
 

البته این کار در پایان دوره ناصری و حکومت قاجار با رواج ترجمه آثار نویسنده های اروپایی بویژه فرانسه در میان روشنفکران و برخی ادیبان ما به وجود آمده بود، اما هر چه از آن زمان می گذشت، نیاز به یک نظم نوین فرهنگی در جامعه انسانی آن زمان ما به صورت یک ضرورت بیشتر احساس می شد. ادب داستانی و نویسندگی و شیوه نگارش و مطبوعات ما نیز در پی این ضرورت، نیازمند تغییر، تعمیر و تفسیری نوین گردید. از آن پس نویسنده های ما با رویکردی نوین و دانشی تازه، پا به عرصه روزنامه نگاری، نویسندگی و ترجمه نوشته های ادبی ـ فلسفی و اجتماعی کشورهای اروپایی و پژوهش در زمینه تاریخ ملی و ادبیات عامه نهادند و گونه ای نثر نوین فارسی را به وجود آوردند که در واقع، در روزنامه ها و مجله ها پرورش یافته بود، نثری که در قصه ها و داستان های بومی ما به یک گونه ادبی ویژه تبدیل شده بود. یکی از این نثرنویسان و نویسنده هایی که با تاثیرپذیری از داستان پردازی اروپایی توانسته بود در مطبوعات آن زمان ما رشد و گل کند، سعید نفیسی بود؛ کسی که توانسته بود با نوشته های خود توجه باسوادها و تحصیلکرده های جامعه ما را به خود جلب کند و با شیوه ای ساده، روان و بیانی رسا و با بهره گیری از دانش تاریخی و اجتماعی زمانه خود، داستان های کوتاهی بنویسد؛ داستان هایی که از موفقیت و اقبال شایانی برخوردار شدند. مجموعه داستان «ستارگان سیاه» یکی از آن یادگارهای ارزشمند است. سعید نفیسی در داستان های کوتاه این مجموعه، تصویری روشن از شیوه زندگانی برخی از مردم آن زمان را به طنز و توصیفی ادبی و دلنشینی نشان داده است. سعید نفیسی با نگارش داستان های کوتاه، این مجموعه، نام خود را به عنوان یک نویسنده و روزنامه نگار برجسته در تاریخ ادبیات نوین فارسی، ثبت کرده است. نفیسی در این داستان های کوتاه، دگرگونی های جامعه انسانی ما را از کهنه به نو، به شیوه ای حکمت آمیز و مردم شناسانه توصیف کرده است. داستان کوتاه «اذان مغرب» او ویژگی های بارزی دارد که با هم بررسی می کنیم؛ نویسنده در آغاز، توصیفی از سواحل دریای خزر و زیبایی های جغرافیایی یکی از شهرهای منطقه «قفقاز» ـ دربند ـ را به دست داده است و پیش از پی ریزی طرح داستان، به پیشینه تاریخی، قومی و اجتماعی آنجا اشاره کرده و غم غربت ایرانیان آن سامان را شرح داده است. شیوه بیان داستان، سوم شخص است؛ شیوه ای که سعید نفیسی را محدود به زاویه دیدی کرده که ساده، قابل لمس و معمولی است. نفیسی در مشخص کردن موقعیت اجتماعی شخصیت علیقلی و ملارجبعلی و معرفی آنها تا حدی به نسبت موفق است و با روایت کنندگی و گزینش واژه ها (با بار احساسی و عاطفی شان) و عبارت ها، طرح داستان کوتاه خود را پیش برده و رویداد آن را برای ما دیدنی و واقعی تر کرده و خواننده معمولی، راحت و آسان با شخصیت اصلی و خود نویسنده ارتباط برقرار می کند. نفیسی برای فضاسازی و بهبود عمل شخصیت و رویداد داستانش، بیشتر به توصیف مکان و جهان روانی و روحی شخصیت اصلی پرداخته است: «حالا دیگر علیقلی از زندگی بیزار است ولی زندگی را برای یک چیز می خواهد. 30 سال پیش که برای دیدن یکی از نزدیکان خود به تبریز رفته بود و دو هفته در سرزمین پدران خود مانده بود، صبح ها، ظهرها، نیمه های شب، بانگ شکافنده موذن مسجد در هوای صاف مشرق زمین پرده گوش وی را چند روزی شاد کرده بود و او چنان مجذوب لحن دلنواز این موسیقی آسمانی شده بود که از آن پس دیگر جز شنیدن این آواز آرزویی ندارد... .» درست است که نویسنده، ذهن علیقلی را به درستی کاویده و در ترسیم احساس و عاطفه شرقی او تلاش بسیار کرده، اما روحیه میهن دوستانه و شاعرانه نفیسی، او را تا اندازه ای از مسیر اصلی داستانش دور داشته است و این فاصله، کشش داستان او را کم کرده و یکپارچگی طرح اصلی آن را بر هم زده و هدف اصلی داستان را کمرنگ نموده است. اگر آن عبارت ها و جمله های احساساتی از زبان خود علیقلی ـ شخصیت اصلی داستان ـ در پیوند با رویداد داستان مطرح می شد، بهتر می بود. هر چند که توصیف های نفیسی، توانسته داستان او را واقعی تر بنمایاند و در اندیشه و ذهن خواننده معمولی بگنجد و زودتر، پیام آن را برساند و بفهماند: «ولی چه سودای خامی! تمدن جدید را با آهنگ یکنواخت و غریو دلسوزانه موذن چه کار؟ دربند شهری است که متمدن شده و از اسارت زندگی شرقی بیرون آمده، دیگر این شهر چگونه می تواند پیرمردی را که عبای مندرسی در بر و عمامه ژولیده ای بر سر دارد، تحمل کند؟ ... نه، ای پیرمرد پاره دوز! این آرزو را به گور خواهی برد!» عنصر شخصیت در این داستان کوتاه، خود، حرف نمی زند و از این رو، شیوه حرف زدن او را در جریان داستان نمی بینیم و این خود نفیسی است که به جای او حرف می زند و به جای او فکر کرده است و با همه اینها از آنجا که زبان داستان، نزدیک به زبان معمولی است و گاه، گزارشی و روزنامه ای، باز زبانی مناسب و درخور موضوع داستان است و همین، خواننده عام را از خواندن آن خرسند می کند. همه نکته هایی که یاد کردیم، نقش مهمی در درک و القای هدف و پیام داستان دارند. نامی که سعید نفیسی برای داستانش برگزیده، بجا و بر پایه مضمون و موضوع آن است و بدرستی در جریان داستان، آن را یادآوری کرده است. وی برای داستان خود، مایه ای اجتماعی ـ دینی و تا حدی میهنی برگزیده است؛ اما با اشاره هایی که درباره خصلت داستانی نوشته اش داشتیم؛ مانند بازگویی های صریح و شعارگونه و نتیجه گیری های اجتماعی نفیسی در خلال جریان داستان، با معیار و قاعده داستان نویسی امروز مطابقت ندارد. اگر سعید نفیسی، خود را در ماجرای داستانش دخالت نمی داد و از نگاه شخصیت به ماجرا می نگریست و موضوع داستانش را بیشتر می کاوید، شکل و طرح آن به مراتب زیباتر می نمود. کوتاه این که داستان اذان مغرب، خصلتی تمثیلی و آموزشی دارد و در واقع در صحنه سازی و رویدادآفرینی نویسنده، برای اثبات موضوعی است که خودر در نظر داشته است. هر چند که از نظر مفهومی با «داستان» کوتاه به معنای امروزی فرق دارد؛ عناصر این داستان کوتاه در چارچوب ویژه ای پراکنده شده اند و موضوع داستان را به شیوه ای متفاوت، پرورش داده و در یک آیین نگارش وابسته به پایان دوره ناصری و متاثر از نوشته های ترجمه شده فرانسوی، یک رویداد تاریخی را در یک قالب ویژه نوشتاری ـ داستان ـ به یک نگاه اجتماعی ـ دینی با رویکرد میهنی، برگردانده شده است، نگاهی که سعید نفیسی، آن را هدفمند تا پایان داستان ادامه داده وبه نتیجه رسانیده است؛ نتیجه ای که در واقع، ترجمان احساسات ملی ـ نژادی و غربت برهه ای از تاریخ نیاکانی است: «این کیسه تافته قرمز یزدی به دست خود علیقلی از زیر متکا بیرون آمده و در مقابل آن مکتب دار دیلمقانی حاضر شد امروز هنگام غروب آفتاب بر مناره مسجد خان بالا زیرا رود و آن بانگ روح بخش را که 25 سال است دیگر به گوش علیقلی نرسیده... به گوش او برساند... ولی این روحی را که به وی بخشید بیش از چند ثانیه در نهاد وی نماند.» به این ترتیب، شخصیت اصلی داستان کوتاه نفیسی، مانند برخی داستان های آن زمان، در پایان می میرد و رویدادی که او نقل کرده، ارزش داستان شدن را پیدا می کند. داستان کوتاه اذان مغرب نفیسی نیز مانند داستان های کوتاه معاصرانش، محمد حجازی، جمالزاده، عباس خلیلی و علی اکبر دهخدا و ... به عنوان یکی از داستان های کوتاه نسل اول داستان نویسی در تاریخ ادبیات نوین معاصر، ثبت شده است. به یقین، اگر کوشش های اهل مطبوعات و نویسندگی آن زمان جامعه ما نمی بود، داستان نویسی نوین فارسی ما هم به پایه امروزین خود نمی رسید، از این رو، نگارش چنین داستان کوتاهی در آذر 1303 شمسی می تواند در روند تمرین وتجربه آیین داستان نویسی ما مبارک و مغتنم باشد. عبدالحسین موحد / پژوهشگر


 


شنبه 30 خرداد 1394 ساعت 02:20





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 142]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن