تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هيچ كس جز با اجراى حدود و احكام خدا خوشبخت نمى‏شود و جز با ضايع كردن آن بدبخت نمى‏...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1842103080




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطره ای از عملیات کربلای۵ و رویارویی با سپاه هفتم عراق


واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
خاطره ای از عملیات کربلای۵ و رویارویی با سپاه هفتم عراق

1265018760140380039.jpg


شناسهٔ خبر: 2780035 - سه‌شنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۱:۵۶
مجله مهر > دیگر رسانه ها

مقاومت دشمن به حدی بود که در دو شب متوالی دو گردان لشگر به نام امام سجاد و امیرالمومنین نتوانسته بودند آنجا را تصرف کنند و تعداد قابل توجهی از نیروهای دو گردان شهید و یا مجروح شده بودند. ساجد نوشت: "ابوطالب عزیزی" یکی از رزمندگان دفاع مقدس با ذکر خاطره ای از عملیات کربلای ۵ گفت: در شب دوم عملیات کربلای ۵، به صورت ناباورانه ای خط دشمن به تصرف نیروهای ما درآمد. عملیات آن شب حدود ساعت ۱۲ شب آغاز و تا ساعت ۵ صبح ادامه یافت. پس از یک درگیری ۵ ساعته خط دشمن کاملاً به تصرف ما در آمد. با روشن شدن هوا دشمن شروع به پاتک کرد که با واکنش شجاعانه نیروهای گردان ما مواجه شد.کانال بتنی که سنگرهای خط دوم دشمن را به هم متصل می کرد مملو از اجساد عراقی شده بود. در داخل کانال و سنگرها افرادی از دشمن که زنده مانده بودند به مرور تسلیم می شدند. ساعت ۱۰ صبح کادر لشگر تصمیم گرفت گردان تازه نفسی را جایگزین ما کند. ما به مقر لشگر واقع در نخل های جنوب خرمشهر برگشتیم. آنجا بود که تازه متوجه شدم حدود ۹۰ نفر از نیروهای مخلص گردان شهید یا مجروح شده اند. حالت عجیبی بین بچه ها بوجود آمده بود و تقریباً کسی نبود که بتواند جلوی بغض خود را بگیرد. هر کسی گوشه ای نشسته بود و سر بر بالین برده بود و گریه می کرد. فرمانده گروهان ما برادر خالقی بود که همان اول عملیات به شهادت رسیده بود. او فردی بسیار جدی، شجاع و سخت گیر بود. بعد از ظهر همان روز فرمانده گردان طی جلسه ای دستاوردهای عملیات را تشریح و اعلام نمود که در نبرد شب گذشته  حدود ۶۰۰ نفر از نیروهای عراقی کشته و یا به اسارت ما درآمده اند. گردان ما متشکل از ۳ گروهان مقداد، ذوالفقار و ابوذر بود. به دلیل کاهش نیروها، مجدداً در قالب دو گروهان سازمان دهی شدیم و آماده شدیم تا در صورت نیاز مجدداً وارد عملیات شویم.هر لحظه خبرهای تلخ و شیرینی از عملیات می رسید. ما دو شب در مقر استراحت کردیم. خبر رسید در یکی از موقعیت های عملیاتی، لشکر ما با مقاومت دشمن مواجه شده بود. بر اساس شناسایی های انجام شده مشخص شده بود که آن منطقه مقر یکی از تیپ های سپاه هفتم عراق بود که در آن تعداد قابل توجهی انبار مهمات و تجهیزات و آذوغه وجود داشت. مقاومت دشمن نیز به این دلیل بود که تا حد امکان بتواند تجهیزات و تدارکات را خارج و یا از بین ببرد. مقاومت دشمن به حدی بود که در دو شب متوالی دو گردان لشگر به نام امام سجاد و امیرالمومنین نتوانسته بودند آنجا را تصرف کنند و تعداد قابل توجهی از نیروهای دو گردان شهید و یا مجروح شده بودند.تعداد زیادی از بهترین دوستانم مانند مجید علایی، سید سعید میرباقری، سید اکبر صادقی(فرمانده گردان امام سجاد)، بهارلویی، کرمی و ... که در گردان امام سجاد بودند، در شب ۲۱ دی در نزدیکی های همان مقر به شهادت رسیده بودند.صبح روز ۲۲ دی ۱۳۶۵ کادر لشکر تصمیم می گیرد که گردان های تازه نفس را برای مراحل بعدی عملیات آماده نگهدارد و از گردان های وارد عمل شده یکی از گردان ها را که گردان ما بود، مجدداً وارد عملیات نماید. حدود ساعت ۱ بعد از ظهر  کادر گردان را  که شامل فرماندهان گروهان ها، معاونان ، فرماندهان دسته و معاونان فرمانده دسته ها بودند برای شناسایی منطقه به خط بردند. با دو دستگاه تویوتا عازم خط مقدم شدیم. آتش دشمن به حدی سنگین بود که در ۳ نوبت مجبور شدیم از خودروها پیاده شده و در کنار خاکریز پناه بگیریم. نهایتاً با صلوات و ذکر دعا بدون هیچ مشکلی به خط رسیدیم . فرمانده گردان(حاج اسماعیل) پشت خاکریز شروع به تشریح وضعیت منطقه کرد. مشخص شد که در آن سوی خاکریز در فاصله ۳۰۰ متری خط خودی همان قرارگاه که پیشروی در آن متوقف شده بود قرار دارد و دشمن در آن مقاومت شدیدی نشان داده است. قرار بر این بود که گردان ما از سمت چپ با حمایت تعدادی تانک در یک اقدام سریع قرارگاه را دور زده و وارد قرارگاه شود. وقتی که به روی خاکریزها برای مشاهده قرارگاه رفتیم دشمن لبه خاکریز را با تیرهای رسام( تیرهایی که کاملاً قرمز رنگ بوده و شلیک کننده به راحتی مسیر حرکت آن را می دید) می زد. ما واقعاً کار بسیار سختی در پیش داشتیم. فرمانده گردان به ما گفت که ادامه عملیات در گرو آزاد سازی این نقطه از موقعیت دشمن است. نزدیک غروب آفتاب نیروهای گردان را هم به خط آوردند. در شرایطی که به دلیل آتش سنگین دشمن امکان جمع کردن نیروهای دسته فراهم نبود فرمانده دسته(سعید گلستانه) و من به صورت جدا شروع به توجیه نیروهای دسته نمودیم. باید حدود ساعت ۱۰ شب حرکت می کردیم و پس از عبور از خاکریز خودمان باید حدود ۳۰۰ متر یا همان ۳۰۰ قدم با حمایت تانک ها سریع به جلو حرکت می کردیم و در سمت چپ مسیر حرکت به قرار گاه وارد و سنگرهای داخل قرارگاه را پاکسازی می نمودیم. بچه ها در کنار خاکریز نشسته و به راز و نیاز مشغول بودند.بعد از خواندن نماز مغرب و عشا منتظر فرمان عملیات بودیم. دشمن به شدت با انواع و اقسام سلاح ها منطقه را زیر آتش قرار داده بود. بعد از نماز مغرب و عشا متوجه شدم که یک ستون نظامی در کنار خاکریز در حال حرکت است. این ستون یکی از گردان های لشگر ثارالله کرمان بود که با فاصله و به طور منظمی در حال حرکت بود. در همان لحظه حرکت ستون، دشمن شروع به گلوله باران منطقه کرد. در یک لحظه دود و باروت و گرد و خاک عجیبی فضای منطقه را پر کرد. صدای ناله و ذکر و صلوات بچه ها با هم در آمیخته بود یکی تقاضای کمک می کرد دیگری در حال گفتن اشهد آن لا اله الاالله بود و ما نیز که سالم مانده بودیم در آن گرد و غبار و دود و آتش عملاً قادر به انجام کاری نبودیم. چند دقیقه ای گذشت تا گرد و غبارها کنار رفت. ما با صحنه عجیبی مواجه بودیم. تعداد زیادی از برادران کرمانی ما به شهادت رسیده و یا مجروح شده بودند. به سرعت مجروحین را پانسمان و به عقب فرستادیم.در آن شرایط دسته ما نیز یک شهید و دو مجروح داد. به شدت حالمان گرفته شده بود حدود ساعت ۹ شب بود که فرمانده لشکر با تعدادی از فرماندهان به خط مقدم آمدند. زمان حرکت فرا رسیده بود. با فاصله یک متری از یکدیگر و در یک ستون شروع به حرکت کردیم.همه ما می دانستیم که باید بعد از ۳۰۰ متر حرکت به قرارگاهی که در سمت چپ مان بود وارد می شدیم و قرار گاه را تصرف می کردیم. بعد از حرکت یکی از تانک ها را زدند و در همان زمان حس کردم پایم داغ شده است. ترکش ریزی به ساق پایم اصابت کرده بود. البته مشکل خاصی نداشتم. بعد از اصابت ترکش دوباره دنبال دسته به حرکت خود ادامه دادم. ناگهان متوجه شدم که در آن سوی جاده تعداد زیادی از نیروهای عراقی با هم بلند بلند به عربی صحبت می کنند. در این لحظه که به خود آمدم از قرارگاه و بقیه نیروهای گردان که حدود ۱۶۰ نفر بودند هیچ خبر و اثری نبود. در همین حین متوجه شدم که تعداد زیادی تانک بر روی جاده در حال شلیک هستند. بله دسته ما و چند نفر از دسته ۲ که حدود ۳۵ نفر بودیم به اشتباه به عمق دشمن نفوذ کرده بودیم و بر اساس نقشه عملیات عمل نکرده بودیم. به نظر می رسید ما در محاصره دشمن هستیم. به شدت گیج شده بودیم. من سریع کنار گلستانه رفتم و به او گفتم که ظاهراً اشتباه آمده ایم. او نیز گفت من هم متوجه شده ام. سریع به بچه ها گفتیم  که در کنار جاده با فاصله از هم موضع گیری کنند. ما در جایی سنگر گرفته بودیم که در بالای سر ما تعدادی تانک در حال شلیک کردن بودند و دائم نقاط دور دست را می زدند. واقعاً بسیار تعجب بر انگیز بود که ما ۳۵ نفر نتوانسته بودیم به نقشه عمل کنیم و چه اشتباه وحشتناکی را مرتکب شده بودیم.  نشستن و دست روی دست گذاشتن هیچ فایده ای نداشت باید با یک فکر جمعی  خودمان را از این مخمصه نجات می دادیم. آهسته به بالای جاده خزیدم و با دیدن تانک ها واقعاً یکه خوردم. با فرمانده دسته و با فرمانده تیم ها و بچه ها در آن شیر تو شیر شروع به مشورت کردیم. یک نظر این بود که از همان کنار جاده برگردیم. نظر دیگر این بود که اگر برگردیم با کمین دشمن مواجه و قتل عام می شویم. یکی از بچه ها به نام کمال اسدی پیشنهاد داد که تانک ها را با نارنجک بزنیم. استدلالش این بود که ما که در این شرایط کشته می شویم و در بهترین حالت اسیر می شویم. پس بهتر است برای این که کاری کرده باشیم تانک ها را با نارنجک های دستی بزنیم. طرح او نیز این بود که همزمان تعدادی از نیروهای داوطلب به تعداد تانک ها در یک حرکت سریع به بالای تانک ها برویم و با باز کردن در تانک ها، نارنجک ها را داخل تانک بیاندازیم تا افراد داخل آن ها از بین بروند. من هم با این نظر موافق بودم.  کار سختی در پیش داشتیم. تانک ها دقیقا ۱۸ دستگاه بود. تعدادی از بچه ها که تجربه بیشتری داشتند و داوطلب بودند، انتخاب شدند و به آن ها گفتیم که هر کدام از آن ها باید در کوتاه ترین زمان از تانک بالا رفته و در آن را باز کرده نارنجک را داخل آن بیاندازد. من و سعید گلستانه بچه ها را دو گروه کردیم. یکی از آن تانک های لعنتی هم سهمیه من بود. اصلا متوجه نشدم که چگونه به بالای تانک رفتم و در آن را باز کردم و نارنجک را در داخل آن انداختم. ۱۳ نفر از بچه ها موفق شدند تانک ها را بزنند و ۵ دستگاه تانک نیز پس از این که متوجه موضوع شدند از جاده پایین رفته و شروع به فرار کردن کردند.عراقی ها از روی تانک های در حال فرار شروع به شلیک گلوله از تیربارها کردند. در همین زمان زانوی گلستانه مورد اصابت تیر قرار گرفت و ۳ نفر از بچه ها نیز شهید شدند و چند نفر هم مجروح شدند. سریع مجروحین را به پشت جاده بردیم و به آرپی جی زن ها گفتم که تانک ها را بزنند. یکی از آرپی جی زن ها موفق شد یکی از تانک ها بزند.با منهدم شدن آن تانک بقیه تانکها دیگر شلیک نکردند و فرار را بر قرار ترجیح دادند. در این زمان دوباره سکوت مطلقی منطقه را فرا گرفته بود. فقط گاهی صدای آه و ناله مجروحان می آمد. سعید از من خواست که افراد سالم مجروحان و شهدا را رها کرده و جان خود را نجات دهند. هیچ کدام از بچه ها موافق نبودند که مجروحان را در آن جا رها کنیم و به عقب بر گردیم. در یک شرایط به شدت حساس و سختی قرار گرفته بودیم که کوچکترین اشتباه ممکن بود منجر به خسارت جبران ناپذیری شود.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 207]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن