واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عبدالله اسکندري، طراح چهره پردازي مادر کمک به ابراز نقش ها کار با مرحوم علي حاتمي هميشه بسيار لذت بخش بود، زيرا ايشان همه کارهايشان را عاشقانه مي ساختند. مادر را نيز عاشقانه ساختند. او پس از نگارش فيلمنامه با من صحبت کرد. مي گفت که دوست دارد شخصيت ها استثنايي باشند. مي خواست لحظات حسي بازيگران در چهره هايشان نيز ديده شود. در واقع مي خواست گريم، پلان به پلان باشد و ما تابع يک گريم از اول تا پايان فيلم نباشيم از اين رو صحبت هاي زيادي با ايشان داشتم. به عنوان مثال زماني که درباره اکبر عبدي صحبت مي کرديم، مي گفت دوست دارد او در گريم هم از آن چهره کمدي اي که با آن شناخته مي شد فاصله بگيرد. حاتمي معتقد بود که عبدي ظرفيت ها و استعدادهاي زيادي دارد و هنوز کشف نشده است. به همين خاطر معتقد بود که بايد نقش هاي جدي به او بدهند. در همين راستا تست هاي گريم فراواني زديم. در اين تست ها عبدي به تدريج هم نقش را پيدا کرد و هم من توانستم آن چه را که آقاي حاتمي از گريم مي خواست اجراکنم. حدوداً دو يا سه بار روي صورت اکبر تست زدم تا آن چه مورد تاييد آقاي حاتمي بود به دست آمد. اين حساسيت را اکبر عبدي نيز حس کرده بود. او بسيار دل نگران نتيجه کار بود. به ياد مي آورم صحنه اي که روي نيمکتي نشسته بود و قصد داشت بازي کند. همه فکر مي کردند اکبر کار خاصي را انجام خواهد داد تا ديگران به خنده بيفتند، اما در کمال ناباوري اين گونه نشد و او به گونه اي بازي کرد که اشک در چشم همگان جمع شد. گريم هم در رسيدن او به اين نقش بسيار موثر بود و در رسيدن به حس نقش بسيار به او کمک کرد. اکبر عبدي همواره در کارهايش با گريم رابطه خوبي برقرار مي کند. هنگامي که گريم او کامل مي شود به تدريج در قالب نقشش فرو مي رود. من در مقابل آينه چهره را مي يافتم و او نيز به تدريج شخصيت را کشف مي کرد. بي شک در پشت هر گريم خوب، کارگرداني فهيم و بازيگر توانا قرار دارد. برخي از بازيگران دوست ندارند از چهره خودشان جدا شوند و چون شوقي ندارند، به گريمور عکس العمل منفي نشان ميدهند گريمور نيز نمي تواند حس و خلاقيت زيادي را روي کارش نشان دهد. خوشبختانه در مادر همه بازيگران اين ميل را داشتند در مواردي خود کارگردان نمي داند که در پي چه چهره اي است باز هم علي حاتمي در شمار اين کارگردان ها نبود. پس حاصل اين کار و همکاري آن چيزي بود که در مادر ديديد. در مادر اگر نام هر شخصيتي را ببريم چهره اي خاص را به ياد مي آوريم. اين حالتي است که درباره بازيگران اين فيلم مشهود است. چهره خانم فرجامي در اين فيلم، سرشار از حس و حالت هاي يک زن مشوش است. اين چهره آماده بود تا به بازي درخشان ايشان کمک کند. زماني هم که چهره ايشان را جدا از بازي شان مي ديد اين حس به بيننده منتقل مي شد چهره آقاي کشاورز نشانگر آدم لمپني بود که چندان در قيدوبند خانواده نيست. حتي چهره جمشيد هاشم پور نشان از آن داشت که از محيط ديگري آمده است و معصوميت چهره اکرم محمدي و حميد جبلي هر يک به تمامي گوياي رفتارشان بود. در مجموع حس مي کنم که تمام اين حالات در وهله اول در چهره ها درآمده بود. حتي تغيير حس در سکانس هاي متوالي نيز مشهود بود. به عنوان مثال صحنه اي که محمد علي کشاورز، اکبر عبدي را به حمام برده بود در تصوير کاملا مشهود بود که او تميزشده است. يا کسي که شب قبل گريه کرده بود، صبح روز بعد پف چشم هايش مشهود بود. حاتمي همه عوامل را سر شوق مي آورد. او به همه امور از جمله گريم آشنايي داشت. در فيلمسازي، علي حاتمي مينياتوريست بود. از آن جا که حاتمي حساسيت هاي فراواني بر جزئيات داشت، نمي گذاشت راکوردهاي گريم از دست برود. البته من هم بسيار مراقب بودم که اين اتفاق نيفتد. همکاري در اين فيلم براي من نتيجه بسيار خوبي داشت. هنرمندان واقعي همواره بخشي از وجود خودشان را در کارهايشان برجا مي گذارند تا آن اثر ماندگار شود. بازيگران و عوامل فني و... در فيلم هاي زيادي حضور مي يابند، اما فقط برخي از اين فيلم ها و نقش ها و فيلمبرداري ها و گريم ها و.... مي درخشند و ماندگار مي شوند. اين امر نشان مي دهد که اگر کاري خوب مي شود همه عوامل به عنوان هنرمند بخشي از وجودشان را در آن فيلم به جا گذاشته اند. اين عوامل همگي از کارگردان تاثير مي گيرند. علي حاتمي عاشقانه کار مي کرد. او وقتي مشغول کار بود به هيچ چيز ديگري توجه نمي کرد. مي گفت تنها فيلم ساختن و رفتن مهم نيست، بلکه بايد با کارت اثري را بر جاي بگذاري. من از علي حاتمي درس زندگي گرفتم. منبع: صنعت سينما- 91
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 417]