تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 3 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اگر بنده «خدا» مى‏دانست كه در ماه رمضان چيست [چه بركتى وجود دارد] دوست مى‏داشت كه تم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843342844




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سخن گفتن حجرالأسود در برابر سیدالساجدین(ع)


واضح آرشیو وب فارسی:الف: سخن گفتن حجرالأسود در برابر سیدالساجدین(ع)


حضرت(ع) فرمود: بر گرد و به او بگو: «اى عمو! از خدا بترس و چیزى را که خدا براى تو قرار نداده، ادعا نکن، اگر قبول ندارى، پس حجر الأسود بین ما حکم کند و او به نفع هر کس که حکم کرد، او امام است».


تاریخ انتشار : يکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۲۲
به گزارش فارس، پنجم شعبان المعظم سال ۳۸ هجری چهارمین ستاره آسمان ولایت و امامت در مدینه دیده به جهان گشود، یکی از دلایل مهم شهرت امام زین‌العابدین و محبت او در میان مردم، انتشار جملات زیبای امام سجاد(ع) در قالب دعا بود که همه را به خود جذب می‌کرد، این امام همام در زندگی با برکت خویش دارای کرامات زیادی است که به مناسبت ولادت ایشان در ادامه به گوشه‌ای از این کرامات اشاره می‌شود:*ماجرای رداى پر از مروارید امام سجاد(ع) در مقابل خلیفه امویامام باقر(ع) فرمود: روزى عبدالملک بن مروان در خانه خدا طواف مى‌کرد و پدرم در پیشاپیش او طواف خود را انجام مى‌داد و به او توجهى نداشت و عبدالملک هم او را نمى‌شناخت، عبدالملک گفت: این شخص کیست که در مقابل ما طواف مى‌کند و به ما توجهى نمى‌کند؟ گفتند: این شخص؛ على بن حسین است، پس به جایگاه خود رفته و نشست و گفت: او را نزد من آورید، حضرت را آوردند، عبدالملک گفت: اى على بن حسین! من که قاتل پدرت نیستم چرا نزد من نمى‌آیى؟ امام فرمود: قاتل پدرم دنیا را از پدرم گرفت، ولى پدرم آخرت او را خراب کرد، اگر تو نیز دوست دارى چنین شوى پس باش.عبدالملک گفت: هرگز، ولى نزد ما آى تا از دنیاى ما بهره برى! حضرت نشست و رداى خود را گشود و دعا کرد: «خدایا! حرمتى را که دوستانت نزد تو دارند آن را نشان بده»، در این هنگام، رداى حضرت پر از مرواریدهاى درخشان شد که شعاع نورشان، دیدگان را خیره مى‌کرد.حضرت خطاب به عبد الملک فرمود: کسى که چنین حرمتى نزد خدا دارد چه نیازى به دنیاى تو دارد؟! سپس فرمود: خدایا! اینها را بگیر که من احتیاجى به آن‌ها ندارم.*سخن گفتن حجر الأسود در برابر امام العارفین(ع)ابوخالد کابلى مى‌گوید: بعد از شهادت امام حسین(ع) و برگشتن امام سجاد(ع) به مدینه طیبه، ما در مکه بودیم. محمد بن حنفیه به من گفت: نزد على بن حسین برو و از طرف من به او بگو که: من بعد از برادرانم امام حسن و امام حسین(ع)، بزرگترین اولاد امیرالمؤمنین على(ع) هستم و براى امامت شایسته‌تر هستم، پس سزاوار است که امامت را به من تسلیم کنی و اگر شک دارى، داورى انتخاب کن تا بین ما حکم کند.راوى گوید: نزد امام سجاد(ع) رفتم و پیغام محمد بن حنفیه را به حضرت(ع) رساندم.حضرت(ع) فرمود: بر گرد و به او بگو: «اى عمو! از خدا بترس و چیزى را که خدا براى تو قرار نداده، ادعا نکن، اگر قبول ندارى، پس حجر الأسود بین ما حکم کند و او به نفع هر کس که حکم کرد، او امام است».ابو خالد مى‌گوید: جواب حضرت را رساندم و او قبول کرد و هر دو با هم به مسجد الحرام رفته تا اینکه مقابل حجر الأسود رسیدند. امام فرمود: عموجان! چون تو مسن‌تر هستى، جلو برو و از او براى امامت خودت گواهى بخواه.محمد بن حنفیه پیش رفت، دو رکعت نماز خواند، دعا کرد و از حجرالأسود گواهى خواست، ولى جوابى نشنید.بعد از او امام(ع) پیش رفت، دو رکعت نماز خواند و فرمود: اى سنگى که خدا تو را شاهد قرار داده بر کسانى که به زیارت خانه‌اش مى‌آیند، اگر من صاحب امر و امام واجب الاطاعه هستم، گواهى بده تا عمویم بفهمد که او حقى در رابطه با امامت ندارد.پس حجرالأسود به امر خدا با زبان عربى آشکار گفت: «اى محمد بن على! امامت با على بن حسین است و اطاعت او بر تو و بر جمیع بندگان واجب است» .پس در این هنگام، محمد بن حنفیه پاى حضرت را بوسید و گفت: امامت، حق شماست.و در روایت دیگر چنین آمده است که: به امر خدا حجر الأسود گفت: اى محمّد بن على! على بن حسین آن حقى است که در او شک راه پیدا نمى‌کند و واجب الاطاعه است، به او گوش بسپار و اطاعتش کن.محمّد گفت: شنیدیم، شنیدیم (اطاعت مى‌کنیم) اى حجت خدا در زمین و آسمانش! گویند: این کار محمد بن حنفیه براى رفع شک از مردم بود و خود او شکى در امامت حضرت سجاد(ع) نداشت.(۱)*بچه‌ آهو و گواهی مادرش بر رحمت خاندان نبوتجابر بن یزید جعفى از امام باقر(ع) روایت مى‌کند که فرمود: پدرم (امام سجاد) با عده‌اى نشسته بود که ناگاه آهویى از صحرا آمد و مقابل ایشان ایستاد. همهمه کرده و دست‌هایش را به زمین مى‌کوبید، بعضى از اصحاب عرض کردند: یا بن رسول اللّٰه! این آهو چه مى‌گوید؟ گویا شما را مى‌شناسد.حضرت(ع) فرمود: او مى‌گوید یکى از پسران یزید از او یک بچه آهویى طلب کرده است و او نیز به شکارچى‌ها دستور داده تا یکى را شکار کنند و دیروز آن‌ها بچه مرا گرفته‌اند در حالى که به او شیر نداده بودم، مى‌خواهم که بچه‌ام را برگردانند تا به او شیر بدهم و سپس به آن‌ها بدهم.امام(ع) شخصى را به دنبال شکارچى فرستاد و او آمد، حضرت(ع) فرمود: این آهو مى‌گوید که شما بچه‌اش را گرفته‌اید و او را شیر نداده است و از من مى‌خواهد که از تو بخواهم تا بچه‌اش را به او برگردانى.شکارچى گفت: یا ابن رسول اللّٰه! من جرأت این کار را ندارم.حضرت فرمود: پس بچه آهو را بده تا به او شیر دهد و برگرداند. و شکارچى نیز پذیرفت و بچه آهو را آورد. وقتى که آهو بچه‌اش را دید همهمه‌اى کرد و اشک از چشمانش سرازیر شد.حضرت(ع) فرمود: اى شکارچى! به خاطر من بچه‌اش را به او ببخش، شکارچى هم قبول کرد، آهو با بچه‌اش مى‌رفت و مى‌گفت: گواهى مى‌دهم که شما از خاندان رحمت هستید و بنى امیّه از خاندان لعنت.(۲)







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن