محبوبترینها
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکتهای مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه میتوانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدلهای [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1804103109
![نمایش مجدد: -روایت تکان دهنده از زندگی یک زورگیر جوان refresh](https://vazeh.com/images/refresh.gif)
-روایت تکان دهنده از زندگی یک زورگیر جوان
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
![](http://www.jamejamonline.ir/Media/Image/1393/12/22/635618636390977892.jpg)
روایت تکان دهنده از زندگی یک زورگیر جوان یک قرار غیر رسمی با زورگیر جوانی که روزگاری تفریحش زورگیری و زد و خوردهای خیابانی بوده است و حالا باید گوشه زندان قد بکشد، جالب و خواندنی است.
نه شاخ دارد نه دم، حتی از خیلی هایمان کوچکتر است سرش را پایین گرفته و آرام آرام با دست های بسته اش جلو می آید. می نشیند روبرویم. سرش را پایین می گیرد و خیره به یک نقطه نامعلوم می شود. اسمش را می پرسم جوری که انگار به این سوال عادت کرده باشد سریع اسم و فامیلش را یکجا می گوید و باز به همان نقطه خیره می شود. تا سوال نکنی سرش را بالا نمی آورد. روی صورتش پر است از جوش های غروری که هنوز خوب نشده. محمد حتی هنوز برای قد کشیدن جا دارد. پاهایش را بهم گره می کند و می گوید « 21 ساله، خرم آباد» انگار که من دارم فرم پر می کنم و او باید اطلاعات شخصی اش را بیرون بریزد. صدایش آن قدر آرام است که سوال هایم را چندبار تکرار می کنم. هنوز یخش آب نشده و راحت حرف نمی زند. انگار نه انگار این جوان آرام و سر به زیری که اینجا نشسته با رفقایش فقط در یک روز 7بار زور گیری کردند. این آخری هم یک سگ پاکوتای فرنگی در خیابان چشم شان را گرفته، موتور را کنار زدند و سگ را قاپیدند. این اتفاقات را ماموری که کنارش نشسته می گوید و عکسش را با موهای بلند و مدل دارش نشان می دهد. وگرنه محمد چیزی بروز نمی دهد. چندباری هم که نیمه های شب در گوشه پارک با رفقایش مشروب می خوردند دستگیر شده. ذهن محمد پر است از خاطره های این چنینی که حالا حداقل 10 سال باید بنشیند و به تک تک شان فکر کند و به قول خودش وقتی بهشان فکر می کند دلش می خواهد که روزی زمین نباشد و هوای خودکشی به سرش می زند. محوطه بزرگی که یکی از اتاق هایش نرده کشیده شده و چند نفر دستبند به دست پشت آن نشسته اند. چهره شان را برانداز می کنم بزرگترین شان به زور 25 سال دارد. از پشت میله ها نگاهمان بهم گره می خورد. مسئول پرونده می گوید تویشان فقط محمد حرف می زند بقیه مجرم بودنشان را به کل تکذیب می کنند. اینجا بازداشتگاه است. یعنی اولین جایی که مجرمین وارد می شوند تا زمانی که پرونده شان را بررسی و کامل کنند اینجا هستند بعد باید بروند زندان. اما محمد برای شناسایی یک چیزهایی دوباره از زندان به بازداشتگاه برگشته. محمد که از بازداشتگاه بیرون می آید خیلی ها او را می شناسند و سریع اسم «فرید برفی» توی دهانشان می چرخد. فرید یک جوان خلافکار هم سن و سال محمد است آن قدر زورگیری های خشن و اسمی داشته که تا اسمش می آید همه چیزی نثارش می کنند. حتی خود محمد که می گوید ازش متنفر است. نقاشی با تیغ و چاقو وقتی اسم خانواده اش می آید، چشم هایش برق می زند. 6 برادر و 2 خواهر دارد. چون اسم خانوادگیشان مشترک است اسم خواهر هایش را نمی گوید. پدرش سال 80 فوت کرده و یک داغ روی دل محمد گذاشته یکی از برادرهای بزرگش هم وقتی محمد کنارش بوده جان داده. از آن به بعد محمد عصبی شده و مدام خود زنی می کند. در مدرسه هم آنقدر شیشه شکانده و دعوا کرده که عذرش را خواستند و تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده. « من مریضم» این جمله را محمد بیشتر از هر جمله دیگری تکرار می کند.آخر تمام خلاف هایی که اعتراف می کند. آخر روایت همه زورگیری ها و مشروب خوری ها کج خلقی ها این جمله را مدام تکرار می کند. سرش را بالا می گیرد و می گوید «کارت قرمز دارم. یعنی عصبیم. روانیم. واسه همین از سربازی معافم کردند.» وقتی از خط های روی سرش می پرسم دستش را روی سرش می کشد و خال کوبی گل درشت روی دستش معلوم می شود. خودش می گوید روی بدنش هم عکس رخ خالکوبی کرده. یک خط بزرگ سرش را به دو قسمت چپ و راست تقسیم کرده چند خط مورب دیگر هم روی سرش دیده می شود. محمد وقتی عصبی می شود روی دست و صورتش با تیغ و چاقو نقاشی می کشد. انگار خودش را اینطوری آرام می کند. روی ساق دستش با خط درشتی به لاتین نوشته AFSOOS، «افسوس» کلمه دیگری است که محمد زیاد تکرار می کند. مخصوصا وقتی اسم مادرش می آید. آرزوی لات شدن محمد بچه خرم آباد است اما خانوادگی آمدند پاکدشت. وضع مالی شان هم به گفته خودش بد نبوده. دستشان به دهنشان می رسیده. یکی از برادر هایش توی کار ساختمان است. محمد گاهی کمکش می کرده و نقاشی ساختمان انجام می داده. اما این تنها کاری است که محمد بلد است آن هم نصفه و نیمه. هیچ وقت نخواسته چیزی یاد بگیرد. فقط یک بار با دوستش خواستند مغازه بزنند. سرمایه اش را هم دوستش می آورده اما پدر دوستش مخالفت می کند. مغازه نوشابه خورد کنی. « می خواستیم شیشه نوشابه ها را پودر کنیم. بعد پودرش را از طریق واسطه بفرستیم چین. آن جا با این ها نخ پلاستیکی درست می کنند.» با اینکه برادرش مزد کارش را می داده به قول خودش دیگر مخش به نقاشی ساختمان نمی کشیده و بی خیالش شده. قبل از این خودزنی ها درسش خوب بوده و دوست های زیادی هم داشته. 7 سال بوکس کار می کرده اما از وقتی زد به سرش هیچ کدام کاری به کارش نداشتند. « عشق لات بازی داشتم. خوشم می آمد ازم حساب ببرند. توی محل هم سر همین بچگی ها و لات بازی ها زیاد دعوا کردیم. هیچ وقت نخواستم مثل کسی باشم. همیشه فکر می کردم خودم از بقیه بالاترم و هیچ چیزی کم ندارم. می خواستم خودم باشم و کسی به کارم کار نداشته باشد. هیچ وقت دکتر و مهندس شدن برایم مهم نبوده. اصلا دلم نمی خواست هیچ کدامشان شوم.» تا اینجا همه چیز می افتد تقصیر بیماری محمد، اما محمد یک خاصیتی دارد. هیچ دوتا داستانش شبیه هم نیست و پر است تناقض های ریز و درشت. معلوم نیست اگر کسی دوباره از اول سوال کند همین جواب ها را بدهد. قصه های پر از تناقض و دروغ « بچگی کردم» این سومین چیزیست که محمد زیاد تکرار می کند. حالا یخش آب شده و راحت تر حرف می زند. اینکه دروغ زیاد گفته مخصوصا به دخترهایی که سراغشان می رفته تا اوقاتش را بگذراند. خودش می گوید یک دورانی هم زمان با 7 یا 8 نفر ارتباط داشته و سرش حسابی شلوغ بوده. می گوید آن ها محمد را به خاطر خودش نمی خواستند و او به این خاطر بهشان دروغ می گفته. اما نمی گوید که به خاطر چه چیزی می خواستند. وقتی می پرسم هیچ وقت دلش نخواسته بزرگ شود تا زن بگیرد. می گوید نامزد داشته، فائزه خواهر دوست محمد است. در اثاث کشی خانه دوستش دیده و بعدتر نامزد کردند و خیلی خواهان همدیگر بودند. اما محمد یکهو بی خیال ماجرا می شود و باز تکرار می کند « بچگی کردم. به خاطر حرف مردم ولش کردم. شنیده بودم یکی دو نفر از قبل فائزه را می خواستند. منم بچگی کردم و ولش کردم گفتم بره با همونا ازدواج کنه حالا هم با یکی از فامیل هاش نامزد کرده» زندگی محمد پر است از همین شلختگی ها و بی سرو سامانی ها اینجای کار کسی از کنار محمد می شود و با تعجب می گوید« تو داریوشی؟» محمد نگاهی به من و اطرافیان می کند و می گوید « آره» محمد به داریوش معروف است. اینجا می فهمم که محمد نگفته زیاد دارد و خیلی از چیزهایی که تحویلم داده راست و دروغش مخلوط است. گروهشان که سرگروهش همان فرید برفی است کلی زورگیری و خفت گیری پول و تلفن همراه داشته. حالا مغور می آید که سرقت هایش خیلی بیشتر از این ها بوده و کارهای خشن زیادی هم کردند. چرخیدن در پارک ها و موتور سواری و ویراژ دادن در خیابان ها از تفریحات محمد بوده، اصلا خیلی اوقات برای موتور سواری تهران می آمده. یکبار که مشغول هنرنمایی در خیابان بوده بدجوری زمین می خورد و یکی از پاهایش از دو جا می شکند. زورگیری برای تفریح و خوش گذرانی «سعید» یکی دیگر از دوست های محمد است که او را می برد پیش دو تا از فامیل هایشان که محمد می گوید چاه کن بودند. خیلی راحت و ساده همه تصمیم می گیرند که آن روز با دو تا موتور بیایند تهران برای زورگیری. روش کارشان هم این بوده که دو موتور در کوچه یک نفر را محاصره می کنند. یک نفر هم قمه می گذارند زیر گلوی طرف و بقیه جیبش را خالی می کنند. محمد می گوید زیاد ترسانده اما کسی را زخمی نکرده. یک روز هم مامور ها بهشان فرمان ایست می دهند و چون نمی ایستند مجبور به تیراندازی می شوند. بعد هم دستگیر می شوند و حالا اینجاست. حالا خود محمد فقط 7 شاکی دارد. تیتر روزنامه هایی که در موردشان نوشتند را حفظ است. می گوید یکی از تیتر ها این بوده « 6 زورگیر در کمین های پشت چراغ قرمز» این را با خنده می گوید. انگار که کار مهمی کرده باشد و معروف شده باشد. حالا محمد 5 ماه است که زندان است. توی زندان همش روی تخت خودش خواب است و گاهی نیم نگاهی به تلویزیون می اندازد. باقی ساعت هم فکر می کند. توی زندان از همه کوچکتر است و سعی می کند کاری به کار کسی نداشته باشد. این ها حرف های محمد است. شاید داستان چیز دیگری باشد. زندانیانی که بیماری عصبی و روانی دارند باید به بیمارستان« روزبه» بروند. اما چون فعلا ظرفیت آنجا تکمیل است محمد فعلا زندان است. دیگر حوصله بحث و حرف ندارد. سرش را می چرخاند و دلش می خواهد برود توی همان بازداشتگاه. حالا یکم بداخلاقی می کند و جای دستبندش را می خاراند. بیست و یک ساله می رود و سی و چندساله می آید «خودکشی می کنم» داریوش یا همان محمد می گوید اگر از زندان آزاد شود بی معطلی خودکشی می کند و اینطوری نسخه خودش را می پیچد. بعد تمام دنیا را خلاصه می کند به مادرش که تنها ملاقاتی اش شده. هر وقت هم می آید کلی گریه می کند و محمد را دلداری می دهد. بعد هم از مادرش حلالیت می خواهد. هنوز حکم محمد و رفقایش نیامده اما به گفته خودش حداقل باید ده سال شب و روزش را در زندان بگذراند و وقتی آزاد شود یک مرد سی و چند ساله شده. یکهو دلش می گیرد و چشمانش دوباره برق می زند این بار گریه اش می گیرد و اشکهایش را پاک می کند. بعد از خودکشی دور می شود و می گوید «شاید مغازه زدم. سرمایه اش را هم داریم» حالا مدام قربان صدقه مادرش می رود. دلش نمی خواهد کسی جز او ملاقاتش بیاید. « توی دنیا فقط مادرم را دوست دارم. اما از خودم متنفرم و بعد، از فرید برفی، آن موقع ها مادرم مدام گریه می کرد و سعی می کرد جلوی کارهایم را بگیرد اما من اهمیتی نمی دادم اصن فکر نمی کردم که کار بدی می کنم. پشیمان که هیچ خوش هم می گذشت. اما الان...» حرفش نصفه می ماند. انگار آخرش می خواهد پیام اخلاقی بدهد. مثل جمله های تکراری و کلیشه ای تلویزیون حرف می زند « به همه بچه های هم سن و سال خودم می خوام بگم سراغ خلاف نرن. خیلی بده. آخرش هیچی نیست. هیچی» وقتی می گویم اگر برگردی به چند سال قبل چکار می کنی؟ عصبانی می شود ابروهایش بهم گره می خورد یا صدای بلند می گوید. « نمی تونم برگردم. پس ولش کن دیگه» حالا محمد می ایستد خداحافظی می کند دستش را به مامور آگاهی می دهد و دوباره داخل بازداشتگاه می شود. ( مهر )
 
سه شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 12:06
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 55]
صفحات پیشنهادی
روایت تکان دهنده از زندگی یک زورگیر جوان
روایت تکان دهنده از زندگی یک زورگیر جوان یک قرار غیر رسمی با زورگیر جوانی که حالا گوشه زندان باید قد بکشد و روزگاری تفریحش زورگیری و زد و خوردهای خیابانی بوده است مجله مهر یک قرار غیر رسمی با زورگیر جوانی که حالا گوشه زندان باید قد بکشد و روزگاری تفریحش زورگیری و زد و خوردهای خضرب و شتم دختر جوان در خانه توسط زورگیران
زورگیران دستگیر شدند ضرب و شتم دختر جوان در خانه توسط زورگیران دو سارق زورگیر که با سر و صورت پوشیده قصد زورگیری طلاهای دختر جوان در روستای کلاکوب مشهد را داشتند توسط پلیس شناسایی و دستگیر شدند به گزارش سرویس حوادث جام نیوز سرهنگ حجت نیک مرام فرمانده انتظامی مشهد در گفتگو بازن جوان در دادگاه: من نمی دانستم زندگی با مادر شوهر تا این اندازه عذاب آور است
دادگاه خانواده زن جوان در دادگاه من نمی دانستم زندگی با مادر شوهر تا این اندازه عذاب آور است زندگي در كنار مادرشوهر براي عروس جوان آنقدر سخت بود كه تصميم گرفت براي هميشه از شوهرش جدا شود به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران زندگي در كنار مادرشوهرطنز/ گزارش تکان دهنده لاریجانی، تکذیب احمدی نژاد و حافظه لیونل مسی
طنز گزارش تکان دهنده لاریجانی تکذیب احمدی نژاد و حافظه لیونل مسی آفتاب پدرام ابراهیمی در ستون طنز روزنامه شهروند خلاصه مهمترین اخبار مملکت را منتشر کرده است تکذیب شددر پی انتشار عکسهای دیدار اعضای حزب مام میهن ترکیه با محمود احمدینژاد توسط برخی سایتهای خبری ترکیهای دفدر نشست بررسی «بازنمایی تحولات اجتماعی در سینمای ایران» مطرح شد افخمی: بدیهیات نزد فیلمساز جوان امرو
در نشست بررسی بازنمایی تحولات اجتماعی در سینمای ایران مطرح شدافخمی بدیهیات نزد فیلمساز جوان امروز ضدسینماست نه سینما موتمن در ایران روشنفکرها زندگی خودشان را دارند و جامعه هم زندگی خودش را فرزاد موتمن در نشست بازنمایی تحولات اجتماعی در سینمای ایران گفت در ایران روشنفکرها زندگگزارش تکاندهنده رییس مجلس به روحانی
گزارش تکاندهنده رییس مجلس به روحانی معاون اول رئیسجمهور از ارسال گزارشی که یک دستگاه نظارتی آن را تهیه کرده بود از طرف رئیس مجلس به رئیسجمهور خبر داد به گزارش فرهنگ نیوز اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور در نشست اعضای کار گروههای ارتقای سلامت نظام اداری دستگاه&zهدف زندگی جوانان باید با توجه به دین اسلام تعیین شود
آیت الله محمدی تاکندی هدف زندگی جوانان باید با توجه به دین اسلام تعیین شود شناسهٔ خبر 2564599 چهارشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۰۹ ۵۱ استانها > قزوین قزوین- نماینده سابق مردم قزوین در مجلس خبرگان رهبری گفت جوانان باید ضمن انتخاب هدف در زندگی این هدف را با توجه به دستورات دین مبین-تصاویر تکان دهنده یمن از نگاه دوربین بوستن گلوب
تصاویر تکان دهنده یمن از نگاه دوربین بوستن گلوب تجاوز عربستان سعودی به یمن تخریب و کشتار گسترده ای را در این کشور بر جای گذاشته است در اثر حملات هوایی ائتلاف حامی عربستان در این جنگ با حمایت آمریکا صدها غیرنظامی اعم از زن و کودک و پیر و جوان به شهادت رسیده اند عکاسی و تمصائب مرگبار دختر کوچولو در چنگال بیرحمترین عمه/ صحبتهای تکان دهنده پزشکان اورژانس
مصائب مرگبار دختر کوچولو در چنگال بیرحمترین عمه صحبتهای تکان دهنده پزشکان اورژانس کایان موریس سرپرست بردار زاده خود شانای 7 ساله به علت قتل وی دستگیر شد به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران شانای والکر 7 ساله از سال 2012 یعنی در سن 5 سالگیاش با عمه و مادربزرگ خودزندگی امام جواد (ع) باید الگویی برای جوانان باشد
زندگی امام جواد ع باید الگویی برای جوانان باشد خبرگزاری پانا امام جمعه شهرستان آستارا گفت سیره عملی و سراسر از نور و هدایت امام جواد ع باید بهترین الگو برای جوانان باشد ۱۳۹۴ چهارشنبه ۹ ارديبهشت ساعت 13 19 به گزارش خبرگزاری پانا حجت الاسلام کاظم حافظ نیا در مراسم میلاد حضرافخمی: بدیهیات نزد فیلمساز جوان امروز ضدسینماست نه سینما/ موتمن: در ایران روشنفکرها زندگی خودشان را دارند و جا
افخمی بدیهیات نزد فیلمساز جوان امروز ضدسینماست نه سینما موتمن در ایران روشنفکرها زندگی خودشان را دارند و جامعه هم زندگی خودش را فرزاد موتمن در نشست بازنمایی تحولات اجتماعی در سینمای ایران گفت در ایران روشنفکرها زندگی خودشان را دارند و جامعه هم زندگی خودش را یعنی نه روشنفکروند استخدامی آزمونها نشان دهنده تشریفاتی بودن آن است/با جوانان بازی نکنید
احمدیلاشکی در تذکر شفاهی روند استخدامی آزمونها نشان دهنده تشریفاتی بودن آن است با جوانان بازی نکنید نماینده نوشهر و چالوس گفت با جوانان بازی نکنید نتیجه آزمونها باید مانند کنکور سراسری اعلام شود و انتظار دارم هم وزارت راه و شهرسازی پاسخ دهد که این جذب شدگان چگونه استخدام شدتوجه به افکار ناب شهید مطهری سبب تحول جوانان است/ کتب مطهری نشان دهندهی اندیشه ناب ایشان
استاد حوزه در گفتگو با باشگاه خبرنگاران توجه به افکار ناب شهید مطهری سبب تحول جوانان است کتب مطهری نشان دهندهی اندیشه ناب ایشان حجت الاسلام عباسی گفت جوانان و حوزویان به خصوص باید افکار شهید مطهری را در خود پیاده ساخته زیرا این افکار نشان از دید وسیع و نورانی ایشان نسبت به مسلام به هفت زندگی در وداع آخر مرد جوان
سلام به هفت زندگی در وداع آخر مرد جوان بخشش بزرگ یک جوان روستایی زندگی بخش 7 بیماری شد که سالها به خاطر از دست دادن عضو حیاتی بدنشان با درد و رنج زندگی میکردند اعضای بدن این مرد جوان هفته گذشته در بیمارستـــان شهدای هفتم تیر تهران به بیماران نیازمند پیوند زده شد تا آفتاب زندگیاعضای بدن جوان مرگ مغزی یاسوجی به چهاربیمار زندگی دوباره بخشید
اعضای بدن جوان مرگ مغزی یاسوجی به چهاربیمار زندگی دوباره بخشید مسوول هماهنگی تیم پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی یاسوج گفت اهدای اعضای بدن جوان مرگ مغزی در یاسوج به چهار بیمارزندگی دوباره بخشید آفتاب ساسان عباسی چهارشنبه شب درگفت وگو با ایرنا افزود اعضای بدن سید هادی عباسی جواعتراف تکاندهنده یک پزشک در بازار سیاه فروش نوزاد
اعتراف تکاندهنده یک پزشک در بازار سیاه فروش نوزاد جامعه > حوادث - ایران نوشت یک پزشک که در بازار سیاه خرید و فروش نوزادان فعالیت داشت از سوی پلیس مشهد دستگیر شد «سمیرا» 20 ساله است پدرش 14 سال پشت میلههای زندان بوده و بتازگی آزاد شده است زن جواناظهارات تکاندهنده وزیر دفاع مالکی درباره داعش /داعش در قلب سنی ها جای دارد!
اظهارات تکاندهنده وزیر دفاع مالکی درباره داعش داعش در قلب سنی ها جای دارد سعدون الدلیمی وزیر و سرپرست سابق وزارت دفاع عراق در زمان نخست وزیری نوری مالکی در اظهارات مطبوعاتی جنجال برانگیزی تجمع اعتراض آمیز مخالفان مالکی در استان الانبار را دلیل اصلی رشد و نمو گروه های تروریستی-
حوادث
پربازدیدترینها