تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هرگاه بنده اى بخواهد چيزى بخواند و يا كارى انجام دهد و بسم اللّه  الرحمن الرحيم بگويد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806708311




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

-غرب، منبع تسلیحاتی داعش


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح سه شنبه غرب، منبع تسلیحاتی داعش روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور وجهان پرداخته‌اند از جمله «حمله به یمن اشتباه بزرگ آل سعود»،«اقتضائات نظام تعلیم و تربیت و معلمی»،«غرب، منبع تسلیحاتی داعش»،«آب سرمایه است، ثروت نیست!»،«و ناگهان دلواپسِ تشتت می‌شوند»،«سردرگمی تجدیدنظرطلبان در مسیر بهارستان»،«اثر الهام بخشی ایران در انقلاب‌ یمن»،«هاشمی و نقش سازنده‌اش»،«به عربستان سُدیری خوش آمدید»،«برداشت آزاد از بیانیه بانک مرکزی»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
 

جام جم:پشت پرده مذاکرات هسته ای! «پشت پرده مذاکرات هسته ای!»عنوان یادداشت روز روزنامه جام جم به نقل از دکتر علیرضا شیخ عطار است که در آن می خوانید؛هفته گذشته، رسانه ها بخش هایی از مصاحبه جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا با شبکه 10 تلویزیون رژیم صهیونیستی به نقل از روزنامه معروف صهیونیستی، جروزالم پست را انعکاس دادند که شاید فراز مهم آن در کنار مطالب تکراری وی در مورد مذاکرات هسته ای با ایران این بود که وی خطاب به منتقدان مذاکره کنندگان آمریکایی، ضمن انتقاد از عصبیت آنها از ایشان خواست که به واقعیات و حقایق پشت این مذاکرات توجه کنند.

این نکته هشدارهای مهمی برای مذاکره کنندگان ایرانی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، فرزندان انقلاب و سربازان جبهه دیپلماسی هستند و نیز به تحلیلگران اعم از حامیان یا منتقدان و نیز به مردم فهیم و تیزبین کشورمان دارد. با توجه به مجموعه مصاحبه ها، سخنرانی ها و گزارش های مذاکره کنندگان آمریکایی و حتی رئیس جمهور اوباما، روشن است که آمریکاییان به دنبال حل جنجال هسته ای بنحوی که در یک بازی برد ـ برد، طرف ایرانی پس از 13 سال چالش به حالتی عادی در بحث هسته ای بازگردد، نیست. این امر گرچه ظاهرا به بهانه نگرانی از مسلح شدن ایران به سلاح هسته ای و نگرانی از امنیت متحدان آمریکا در خاورمیانه، خصوصا رژیم صهیونیستی و سران مرتجع عرب است، اما مجموعه مذاکرات و مواضع علنی و غیرعلنی مقامات رسمی و سیاسی و اندیشمندان 1+5 که صاحب این قلم در دوره خدمت سفارت نیز شاهد بعضی از آنها بودم به اضافه واقعیت های علمی و حتی گزارش های منتشره مجموعه سازمان های اطلاعاتی آمریکا و غرب حاکی از آن است که آنچه آمریکا را مغشوش و نگران می سازد، امکان دسترسی سریع جمهوری اسلامی ایران به بمب هسته ای نیست و این موضوع، صرفا بستری برای فشار به ایران جهت کسب نتایج دیگری است. به همین دلیل آنان به رغم معیارهای شناخته شده پادمان ها و مقررات ان.پی.تی، با ابتکار آینهورن و گری سیمور، مشاوران صهیونیست آمریکایی و آلبرایت، نظریه پرداز همپالکی آنها، معیارهای جدید و من درآوردی، همچون زمان گریز هسته ای را در بحث ها وارد کرده اند و حتی مونیز، وزیر انرژی آمریکا و عضو هیات مذاکره کننده که خود، فیزیکدان هسته ای ام.آی.تی است در مصاحبه اخیر خود گفت که بازه زمانی یک سال، برای گریز هسته ای که نتیجه آن تعیین ذخیره مجاز اورانیوم غنی شده و تعداد مجاز سانتریفیوژهای ایران است، بر اساس محاسبات هیات آمریکایی و نه نظرات طرف ایرانی است که این یعنی حتی معیار فنی خاص مذاکرات را نیز آنها ابداع و تحمیل کرده اند. اما مشغولیت فکری اصلی آمریکا نسبت به ایران چیست؟ گرچه رویکرد کلاسیک آمریکا نسبت به رژیم صهیونیستی تغییری نکرده و آمریکا تقویت و ضمانت امنیت این رژیم را ضمانتی برای امنیت غرب در برابر بیداری اسلامی و دلیل مناسبی برای عدم اعزام مستقیم نیرو برای سرکوب مسلمانان خاورمیانه می داند، به همین دلیل تحلیلگران آمریکایی، اسرائیل را ناوگان ثابت آمریکا می خوانند! اما واقعیات نظام در حال گذار و سیال بین المللی، بخشی از سیاستمداران آمریکا را که اوباما و کری را نیز باید در زمره آنان دانست به این نتیجه رسانده که دیگر، همچون 4 دهه پس از جنگ دوم جهانی، آمریکا کنترل چندانی بر آشفتگی ها و بی نظمی های صحنه بین الملل ندارد. تجربه بوش پسر نیز، ابزار حضور مستقیم نظامی در خاورمیانه را خارج از دستور کار ایشان قرار داده است. اما این شرایط به معنی کوتاه آمدن آمریکا از هژمونی خود نیست، لذا این گروه از سیاستمداران به نظر استراتژی قدیمی «ستون ها» در زمان نیکسون و کیسینجر بازگشته اند که اساس آن همکاری با قدرت های منطقه ای ایران، عربستان، اسرائیل و ترکیه است تا به این ترتیب اراده آمریکا بر منطقه، نهادینه شود با این تفاوت که روابط آمریکا با ایران از پیروزی انقلاب اسلامی به این طرف، شرایط ویژه ای را ایجاد کرده که در عمل، آمریکا نمی تواند به ستون ایران، به راحتی تکیه کند. اما واقعیات دیگری نیز در این سال ها بروز کرده است که بازگشت شبیه سازی شده دهه های پیش به این تئوری را ناممکن ساخته است. اینها عبارتند از: رشد سریع نفوذ جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر اندیشه و ایدئولوژی آن ـ گرایش ها به اندیشه اسلامی (حتی از نوع متفاوت با ایران) در میان مردم ترکیه ـ ضعف و سستی و خام اندیشی در نظام حکومتی عربستان، خصوصا در زمان پادشاه جدید و علاوه بر اینها مشکلات روزافزون اجتماعی در اسرائیل و بیداری اسلامی در خاورمیانه و خارج از کنترل شدن جریانات غرب و عرب ساخته افراطی اسلامی مانند داعش و القاعده. به تعبیر مارتین ایندیک، نظریه پرداز صهیونیست آمریکا که در دوره کلینتون، طراح سیاست های خاورمیانه ای دولت دموکرات بود، دو گزینه پیش روی آمریکاست: اول، حاکمیت مشاعی یا مشترک با ایران برای برقراری یک نظام منطقه ای و مهار تروریسم و افراط گرایی در ازای توافق با ایران در مباحث هسته ای و حزب الله و حماس و سوریه و یمن. دوم، وابستگی به متحدان سنتی یعنی عربستان و اسرائیل و ترکیه برای مهار ایران. بدیهی است افرادی با تفکر مارتین ایندیک که شاید اکثریت زیادی از سیاستمداران و تحلیلگران هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات را در بر می گیرد، روش اول را نفی و روش دوم را ترجیح دهند، اما گروه کمی نیز بر این اعتقادند که با تغییر نسل های اول و دوم انقلاب اسلامی ایران، امکان ایجاد تغییر در دیدگاه ها و معیارهای انقلابی ایران در اثر وارد کردن فشارها از نوع اقتصادی و سیاسی وجود دارد. نتیجه مطلوب برای آمریکا در این حالت این است که با بازی بین عربستان و ایران و ترکیه که هر یک شرایط متفاوتی از 40 سال پیش دارند، می تواند با ایجاد موازنه بین آنها از سرکشی های جزئی و موردی آنها جلوگیری کند و در عین حال، توانمندی های این کشورها را در جهت تحکیم سلطه آمریکا بدون نیاز به حضور مستقیم و پرهزینه و دردسرساز نظامی به کار گیرد. اما علاوه بر مقالات مارتین ایندیک، می توان به مقاله دیوید ایگناتیوس در واشنگتن پست در مورد نظریه و پارادایم «dual engagement» یا تعامل دوگانه (منظور تعامل با عربستان و ایران) اشاره کرد که طرفدار مدیریت آمریکا با بازیگران منطقه و بهره گیری از توانایی ها و حتی اختلافات ایشان است. لکن اکثریت قریب به اتفاق جمهوریخواهان و بسیاری از دموکرات ها این نظریه را به بهانه هایی از قبیل مخدوش شدن اعتبار اقتدار آمریکا و امنیت اسرائیل رد می کنند که تجلی آن در مخالفت های ایشان با مذاکرات هسته ای و متهم کردن اوباما و کری به واگذاری امتیاز به ایران است لذا آنها حتی به قیمت مخدوش شدن اعتبار بین المللی آمریکا، طرح هایی مانند منندز ـ کرک یا طرح تعدیل شده کورکر یا طرح مخرب کاتن را برای اعمال نفوذ در مذاکرات و حتی رد آن در کنگره، مطرح می کنند. حتی خطر وتوی آمریکا را نیز می پذیرند تا اگر نه در کوتاه مدت ولی در میان مدت، توافق را مخدوش کنند. به این ترتیب می توان گفت آنچه که کری به عنوان واقعیت های پشت توافق به آنها اشاره کرده است امید به تغییر تدریجی مواضع اصولی ایران در منطقه برای تامین اسرائیل و تحکیم کم هزینه سلطه آمریکا در خاورمیانه است. کیهان:حمله به یمن اشتباه بزرگ آل سعود «حمله به یمن اشتباه بزرگ آل سعود»عنوان یادداشت میهمان روزنامه کیهان به قلم دکتر مصطفی ملکوتیان است که در ان می خوانید؛حمله بی منطق و ددمنشانه عربستان به یمن، که با ادعای اتحاد 10 کشور از جمله مصر، ترکیه، سودان، کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس به جز عمان و... رخ داد و در واقع با برنامه ریزی کاخ سفید و صهیونیست ها صورت گرفت، به گونه ای که آمریکا بارها آن را تایید نموده و حمله به عربستان را خط قرمز خود خواند و اکنون حدود چهل روز از آغاز آن می گذرد، تاکنون هیچ دستاورد قابل محاسبه ای برای آن نداشته و برعکس، از یک طرف باعث انسجام بیشتر مردم یمن حول محور انصارالله گردیده و از سوی دیگر، آشفتگی های سیاسی در عربستان را که نمونه آن را در تغییر ولیعهد و وزیر خارجه این کشور توسط ملک سلمان و عدم حضور تعدادی از شاهزادگان در مراسم بیعت با ولیعهد جدید دیدیم، تشدید نموده است.
برای شناخت تحولات شبه جزیره عربستان و آینده حوادث این منطقه توجه به واقعیت های زیر ضروری است: الف- بر مبنای سابقه تاریخی، یمنی ها مردمی دلاور و جنگجو هستند که امروزه این روحیه با یک انقلاب مردمی نیز پیوند خورده است. برخی منابع معتقدند که انصارالله یمن حدود یک میلیون نفر رزمنده در اختیار دارد. آنها تاکنون نبردهای پیاپی را پشت سر گذارده و شکست ناپذیر جلوه کرده و به ویژه در نبردهای زمینی بسیار پرتوان ظاهر شده اند. حمله هوایی عربستان با هواپیماها و اطلاعات نظامی و گاه خلبانان آمریکایی و اسرائیلی، بدون شک نتیجه ای برای آنها به بار نخواهد آورد.
همان گونه که در دو ماه گذشته نیز حملات آنها بیشتر باعث محکومیت جهانی شده و با گذشت زمان افکار عمومی جهان بیش از پیش از عمق تجاوزات و جنایات آنها بر ضد مردم بی دفاع یمن آگاه تر می شود.
ب- عربستان کشوری است با ویژگی های تاثیرگذار زیر: 1- ضعیف و فرتوت با ارتشی مزدور (مزدبگیر) که بسیاری از عناصر آن خارجی اند. اینان که برای گرفتن پول وارد ارتش شده اند، در زمان جنگ و احساس خطر صحنه را خالی نموده و می گریزند.
2- دارای سابقه هویتی اندک (از حدود نیمه قرن 19 م)
3- واجد یک حکومت قبیله ای و نه ملی و فراگیر (آل سعود)
4- درگیر فقر عمومی و اختلافات بسیار فاحش طبقاتی
5- واجد عقب ماندگی عجیب علمی فناوری
6- مبتنی بر رشوه دهی های کلان به دولت های دیگر برای حفظ و باقی ماندن در قدرت (مانند پرداخت رشوه های بسیار به رژیم هایی مانند مصر و در مقابل درخواست از آنها به دوری از ایران اسلامی و...). نظام سیاسی عربستان مشروعیت و مقبولیت مردمی ندارد. بقای این حکومت بیشتر مبتنی بر پول نفت و حمایت غرب و رژیم صهیونیستی بوده است. اسناد تاریخی درباره بده و بستان های صهیونیست ها و آل سعود گویای این واقعیت است.
ج- عربستان در سال های اخیر و به ویژه در زمان کنونی درگیر اختلافات درون خاندانی واقعی گردیده و بدین ترتیب به لحظه تاریخی خطرناکی پا نهاده است. در چند روز اخیر شاهد بودیم که ملک سلمان شاه سعودی دست به یک سری تغییرات حاد سیاسی زده و حتی ولیعهد خود را تغییر داد. تنش در خاندان حکومتی یکی از بهترین شانس ها برای مخالفان این نوع حکومت ها است که وقتی با سایر شرایط همراه می شود می تواند برای موجودیت آنها ویرانگر باشد. برخی نویسندگان گفته اند زمانی که حکومت های سلطنتی خاندانی قوانین سیاسی آبا و اجدادی خود را تغییر دهند (از قبیل آنچه امروزه در انتخاب ولیعهد در عربستان جریان دارد) لحظه خطرناکی برای این حکومت خواهد بود. د- در تحلیل مسائل سیاسی مرتبط با عربستان همواره نفت یک بحث اصلی و محوری است. عربستان همیشه از نفت برای پیشبرد مقاصد نامشروع خود بهره می برد؛ چه از طریق تاثیرگذاری بر قیمت جهانی نفت برای ضربه زدن به رقبا (مانند آنچه این کشور در ماه های اخیر با افزایش تولید خود بر سر قیمت نفت آورده است؛ با توجه به اینکه هر یک دلار کاهش قیمت نفت به معنی یک میلیارد دلار ضرر سالانه برای ایران است. اهمیت این مسئله برای روس ها حتی بیشتر است. زیرا این کشور به تنهایی 20 درصد ذخایر انرژی جهان را در اختیار دارد) و چه از طریق کمک های بسیار به گروه های تکفیری که امروزه در منطقه به صورت داعش، النصره و... ظاهر شده اند و چه از طریق خریدن برخی از دولت های عربی مانند مصر (مشهور است که در جریان حمله به یمن عربستان ده ها میلیارد دلار به مصر پرداخت نموده تا از حمایت این کشور برخوردار گردد.)
علی رغم این مطلب، در یک شرایط بحران- مانند شرایط ناشی از اشتباه راهبردی عربستان در حمله به یمن- این اهرم می تواند کارایی خود را از دست داده و به یک ضد اهرم تبدیل شود. به عنوان مثال، بعد از حمله به یمن قیمت نفت از حدود 50 دلار به 66 دلار افزایش یافته و در صورتی که بحران شدیدتر شود بدون شک مراکز نفتی سعودی که خیلی هم از صحنه های نبرد دور نیست، اهدافی راهبردی برای ضربه زدن توسط یمنی ها خواهد بود. ه- علاوه بر اختلافات داخلی و نتایج احتمالی آن، به نظر می رسد رژیم سیاسی عربستان دچار ترس از واقعیت های جدید ژئوپلتیک در منطقه نیز گردیده است. زیرا این رژیم تصور می کند آرام آرام در حال محاصره شدن توسط نظام ها یا گروه های انقلابی است. اما واقعیت این است که سیاست ها و اشتباهات متعدد راهبردی رژیم وابسته عربستان باعث خیزش عظیم منطقه ای گردیده و سعودی ها همواره به دست خود، خود را به سوی هلاکت برده اند. نگاهی به سیاست های این رژیم در قبال تشکیل گروه های تکفیری و ایجاد مشکل برای دولت های سوریه، عراق، لبنان، یمن و... در این زمینه گویاست. در این شرایط، شایسته است که ایران انقلابی با توجه به این واقعیات پنج گانه، با برنامه ریزی دقیق و با در نظر داشتن عناصر مختلف قدرت و نیز موقعیت ویژه راهبردی خود، برای مقابله با تجاوز عربستان به یمن و کمک به مظلومان یمنی از هیچ اقدام و کوششی فروگذار ننموده و به ویژه در مقابل اقدامات این رژیم علیه کشور ما واکنش های قاطع و جدی نشان دهد. امام راحل(ره) فرمودند که آل سعود لیاقت اداره حرمین شریفین را ندارد. این نکته باید به گونه ای راهبردی همیشه در مقابل چشمان ما باشد. باید نمایندگانی از کشورهای اسلامی این اداره را به عهده گیرند. دستگاه دیپلماسی کشور با اتخاذ این راهبرد می تواند جهان اسلام را در مقابل رژیم وابسته سعودی که مجری اوامر و راهبردهای غربی ها و صهیونیست هاست قرار دهد. خراسان:اقتضائات نظام تعلیم و تربیت و معلمی «اقتضائات نظام تعلیم و تربیت و معلمی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی یاراحمدی است که در آن می خوانید؛هر گونه تحول اساسی در جامعه مستلزم متحول شدن نظام آموزشی است و محور اصلی پیشرفت هر نظام آموزشی کیفیت عملکرد معلم می باشد. معلم به عنوان مهمترین رکن تعلیم و تربیت در پرورش ابعاد آموزشی، اعتقادی، عاطفی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و...دانش آموزان مستقیماً دخالت دارد؛ و در تربیت نیروی انسانی مورد نیاز جامعه نقش اساسی ایفا می نماید. بنا به تعبیر شهید مطهری گرایش عمومی به آموزش و پرورش یکی از پدیده های مشخص قرن حاضر است که ارکان آن نقش مهمی در تعالی جامعه دارد. پس ضروری است این ارکان را شناخته و آن را با نیازهای جامعه متناسب سازیم. تعلیم و تربیت چهار رکن اساسی دارد که رکن اول آن «مبانی تعلیم و تربیت» می باشد که در آن دو موضوع؛ اهداف مطلق و نسبی(که غرض و غایت تعلیم و تربیت است) و اصول و قواعد ضروری تعلیم و تربیت مورد بررسی قرار می گیرد. رکن دوم «مربی و معلم» است. سخن اساسی در رکن دوم آن است که معلم و مربی باید آن چه را که می خواهد تعلیم دهد، خود دارا باشد. یعنی مربی نباید بدون علم، به تعلیم افراد بپردازد. رکن سوم «انسانِ مورد تعلیم و تربیت» می باشد. بر این اساس انسان تنها موجودی است که تحول و دگرگونی بسیار می پذیرد. از این رو معلمان و مربیان باید به اصول حاکم برتعلیم و تربیت انسان توجه لازم و کافی داشته باشند و رکن چهارم «مواد تعلیم و تربیت» می باشد که شامل مواردی همچون؛ تعقل، خلاقیت، دانش، تماس با اندیشه های مهم، ارزش های معنوی، مهارت، سازگاری با زندگی، سلامت بدنی و روانی، تغییر شخصیت و... می باشد. مواد مذکور، کلیاتی هستند که مطلوبیت آن ها مورد تردید نیست، اما آن چه که می بایست مورد بررسی قرارگیرد، بیان ملاک ها و اصول و انگیزه های آن مواد می باشد. مثلاً هر چند تعقل و تقویتِ آن از مواد مهم تربیتی هستند، اما این سؤال مطرح است که چگونه باید تعقل را در افراد پرورش داد؟ و ... حال با عنایت به ارکان ذکر شده برای آن که نظام تعلیم و تربیت در کشور کاربردی و متناسب با گفتمان پیشرفت اسلامی و نیازهای اساسی جامعه باشد می بایست موارد زیر مورد توجه قرار گیرد: یادگیری به عنوان امری مستمر: پرورش انسان مقدمه ایجاد هر تغییری در جوامع است چرا که انسان ها سازنده همه تحولات عرصه های اجتماعی هستند. بنا به گفتمان پیشرفت اسلامی نگاه به تعلیم و تربیت باید به صورتی باشد که با طراحی و استقرار نظام آموزشی جامع، فرآیند یادگیری به عنوان امری مستمر از تولد تا مرگ تبیین گردد. شفاف سازی نقش نهاد های متولی امر تعلیم و تربیت: برای آن که یادگیری به عنوان امری مستمر در جامعه نهادینه گردد لازم است نقش نهادهای متولی امر تعلیم و تربیت به صورت شفاف مشخص شود. لذا باید ضمن توسعه عرصه های مختلف ارتباطی و اجتماعی اعم از؛ خانواده، مدرسه، دانشگاه، مساجد، حوزه های علمیه، رسانه های دیداری، شنیداری، دیجیتال و مکتوب(خصوصاً صدا و سیما) و... هر یک با درک وظیفه خود در این سیستم یکپارچه به ایفای نقش بپردازند. جایگزینی الگوی تلفیقی تعلیم و تربیت با الگوی آموزشی حافظه مدار: تحولات نظام آموزش و پرورش کشور به گونه ای است که دیگر سامانه ها و فرآیندهای سنتی پاسخگوی نیازهای جامعه نیست. از این رو ضرورت دارد الگوی آموزشی حافظه مدار فعلی با الگوی تلفیقی مشتمل بر آموزش، تربیت، پژوهش و مهارت جایگزین شود و به صورت همزمان همه رده های تحصیلی را فرا گیرد. تسری فرآیند تعلیم وتربیت: بی شک آرمان و غایت تعلیم و تربیت کمال یافته تعالی انسانها، تربیت دینی، پرورش نخبگان و تعلیم نیازهای واقعی زندگی اجتماعی به افراد است. از این رو برای تحقق پیشرفت و پاسخگویی به نیازهای جامعه ضرورت دارد فرآیند تعلیم و تربیت به تمام ساحتها از جمله؛ تعلیم و تربیت اعتقادی و اخلاقی، علمی و فناورانه، اقتصادی و حرفه ای، اجتماعی و سیاسی، زیستی و بدنی و همچنین زیباشناختی و هنری تسری یابد. نگاه اقتضایی به محتوای آموزشی: محتوای آموزش عنصر کلیدی در فرآیند تعلیم و تربیت است. از این رو در فرآیند متناسب سازی ضروری است به این عنصر توجه ویژه ای داشته باشیم. متأسفانه در نظام آموزشی فعلی به خاطر پیش فرضی نادرست (که تنها راه ایجاد یک نظام عادلانه را یکسان سازی می داند و به نیازمندی های مختلف زمانی، مکانی، جنسیتی، جغرافیایی و... توجه نمی کند) از محتوای مناسب استفاده نمی شود. قطعاً دانش آموزان مختلف نیازمندی های گوناگونی دارند که نظام تعلیم و تربیت باید ضمن بهره گیری از خلاقیت در تدوین محتوای آموزشی به نیازسنجی توجه بیشتری نموده و در این راستا نظارت عمیق و جامعی بر محتوای تعلیم شده به دانش آموزان داشته باشد. تعلیم و تربیت مطابق با گفتمان پیشرفت و نیازهای روز جامعه: رسیدن به سجایای اخلاقی و انسانی مرهون مجموعه اقدامات تعلیمی و تربیتی مؤثری است که همزمان با توسعه دانش، مهارت و اخلاق زمینه زندگی بهتر و رفاه بیشتر جامعه را فراهم می نماید. قاعدتاً چنین اقداماتی در صورتی اثرگذار و تعالی بخش خواهد بود که با گفتمان پیشرفت، اقتضائات روز و نیازهای جامعه متناسب باشد. بی شک مهمترین عنصر و عامل در فرآیند تعلیم و تربیت معلمان هستند. لذا از مهمترین و ضروری ترین کارها در این راستا ارتقای منزلت اجتماعی معلمان و فراهم ساختن زمینه زندگی متناسب با شأن آن هاست. رفع مشکلات معیشتی معلمان، شناسایی و جذب متخصصان و افراد توانمند برای ورود به این شغل، ایجاد زمینه های بروز خلاقیت و نوآوری معلمان در فرآیند تدریس و نقش آفرینی آن ها در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری های آموزشی از مهمترین مصادیق این امر می باشد."معلمی" در معنای واقعی کلمه وقتی تحقق می یابد که به عنوان یک وظیفه دینی به آن نگریسته شود. به بیان دیگر زمانی که می گویند؛ "معلمی شغل انبیاست" یعنی معلم، تدریس را به عنوان عبادت و وظیفه دینی انجام می دهد و مدرس دینی است نه مدرس شغلی. معلم درس می دهد تا فرزندان چیزی فراگرفته و جامعه را از تباهی و ظلمت نجات دهند و خودش نیز ارشاد گردد. زمانی که این چنین آموزگاری درس می دهد کاملاً از کیفیت تدریس و حرکات او می توان چنین حسی را درک کرد. زیرا فطرت انسان ها خدایی است، پس فطرتِ خدایی شنونده، با حالت معنوی گوینده، هم جنس هستند و یکدیگر را جذب می کنند. برهمین اساس جلوه های معلمی همچون جریان نوری مسیر زندگی انسان را روشن می کند و هیچگاه نمی توان آن را پنهان کرد چرا که؛ «پری رو تاب مستوری ندارد!...(جامی)». جمهوری اسلامی:غرب، منبع تسلیحاتی داعش «غرب، منبع تسلیحاتی داعش»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛یک مرکز مطالعاتی غربی در گزارش خود اعلام کرده است 21 کشور جهان به داعش سلاح می رسانند. براساس این گزارش، کشور آمریکا بیشترین سهم را در این زمینه دارد. این مرکز مطالعات تسلیحات نظامی در انگلیس درباره منابع تسلیحاتی گروه تروریستی داعش تصریح می کند: داعش سلاح های نظامی پیشرفته ای در اختیار دارد که بخش قابل توجهی از آن سلاح ها متعلق به زرادخانه ناتو می باشد.
این گزارش تاکید می کند از بررسی 1700 گلوله ای که داعش سال گذشته در شهر سوریه ای عین العرب (کوبانی) استفاده کرد، 223 مورد متعلق به آمریکا بوده است. در این گزارش همچنین آمده است بخش اعظم این سلاح ها تجهیزاتی هستند که از طریق کشورهای عربی به سوریه ارسال شده بودند و اکنون به دست داعش افتاده اند. انتشار این گزارش یکبار دیگر بر این موضوع تاکید می کند که منبع اصلی تسلیحات گروه های تروریستی فعال در منطقه و به ویژه گروه تروریستی داعش، کشورهای غربی و متحدان مزدور منطقه ای آنها هستند و آمریکا در راس این کشورها قرار دارد. افشای این گزارش همچنین اثبات می کند که گروه های تروریستی منطقه در واقع در یک جنگ نیابتی شرکت دارند تا اهداف و منافع قدرت های استکباری و همدستان منطقه ای آنها را تامین کنند. بسیاری از ناظران و تحلیل گران که تحولات اخیر منطقه را زیر نظر دارند در این موضوع متفق القول هستند که اولاً گروه های تروریستی منطقه بدون حمایت های گسترده و قدرتمند قادر به فعالیت، آنهم در مقیاسی به این گستردگی نمی باشند و دوم اینکه، در نهایت، این کشورهای استکباری هستند که به همراه رژیم اشغالگر قدس از اقدامات و جنایات تروریست ها سود اصلی را می برند و در این میان دولت های مرتجع منطقه در نقش پادوهای استکبار عمل می کنند که در ازای خوش خدمتی خود، به حمایت قدرت های استعماری از بقای حکومتشان امید بسته اند. بدین ترتیب، ادعای مبارزه با تروریسم و تشکیل ائتلاف های به اصطلاح ضد تروریستی، دروغی بیش نیست تا دولت های استعماری در پوشش آن، اهداف ضدانسانی و سلطه طلبانه خود را کتمان کنند و افکار عمومی جهان را فریب دهند. سال گذشته که آمریکا ائتلاف به اصطلاح ضد داعش را به همراه چند دولت غربی و وابستگان منطقه ای تشکیل داد ناظران مستقل، همان هنگام این تشکیلات را فرمایشی و جعلی دانستند. اکنون پس از گذشت نزدیک به یکسال، بی خاصیت بودن این ائتلاف کاملاً ثابت شده است. این ائتلاف پرطمطراق که به اعتراف تشیکل دهندگانش به تسلیحات پیشرفته روز نیز مجهز بوده است گامی موثر برای سرکوب و قلع و قمع داعش و سایر گروه های تروریستی برنداشته است زیرا اساساً چنین قصد و هدفی در کار نبوده است. تغذیه تسلیحاتی داعش، النصره، بوکوحرام، الشباب و سایر گروه های تروریستی که اکنون به اسم اسلام در مناطق مختلف جهان دست به جنایت های گسترده و اقدامات ضدانسانی می زنند در دستور کار قدرت های استعمارگر و صهیونیسم بین الملل قرار دارد تا این گروه ها با دست بازتر و در حجم وسیع تر به آتش افروزی و کشتار بپردازند. فراهم ساختن زمینه فروش سلاح ها به کشورهای منطقه، سرکوب گروه های مبارز ضد استکباری و ضد صهیونیستی، تضمین موجودیت و بقای رژیم صهیونیستی و ضربه زدن به اعتبار اسلام و از بین بردن آبروی مسلمانان، بخشی از اهدافی است که قدرت های استعماری و صهیونیست ها، در ازای حمایت های پنهان سیاسی و تسلیحاتی از گروه های تروریستی، در پی محقق ساختن آن اهداف هستند. به جان هم انداختن مسلمانان، بخشی از توطئه پلیدی است که بانیان غائله تروریسم در منطقه در پی اجرای آن هستند. قدرت های بزرگ عامل این طرح ضد بشری در سایه این توطئه تاکنون توانسته اند انبوهی از سلاح های خارج از رده خود را که در انبارهایشان مانده بود در کشورهای منطقه به فروش برسانند. درگیر کردن مسلمانان در جنگ های فرقه ای، بخشی دیگر از این توطئه است تا از آن طریق ضمن ایجاد تفرقه در میان مسلمانان و تضعیف قوای دفاعی و بنیه نظامی کشورهای اسلامی، خیال رژیم صهیونیستی را آسوده کنند و حاشیه امنی برای این رژیم فراهم سازند. اما بخش مهم تر توطئه ایجاد و حمایت از تروریسم در منطقه، مشوه جلوه دادن چهره اسلام و تخریب چهره مسلمانان است. حامیان تروریسم در منطقه، در تلاش هستند با حمایت های همه جانبه و ارسال سلاح به گروه های جنایتکاری همچون داعش، ماهیت این گروه های وحشی و ضدانسانی را به همه مسلمانان تعمیم دهند و چنین وانمود سازند که این افراد جانی و وحشی درحال عمل کردن به احکام اسلامی هستند و اقدامات آنها منطبق بر تعالیم دین اسلام است. به همین جهت، این بخش از توطئه مذکور بسیار مهم و خطرناک است و همه دولت های اسلامی، شخصیت های مذهبی تاثیرگذار و مجامع وابسته به مسلمانان باید با آن به مقابله جدی برخیزند. اکنون که مشخص شده است گروه های تروریستی که با برچسب اسلامی در منطقه خاورمیانه دیگر مناطق جهان فعالیت می کنند ساخته و پرداخته استعمار و صهیونیسم می باشند و هم اکنون نیز همانها سلاح و تجهیزات به این گروه ها می رسانند هرگونه تردید مسلمانان برای رویارویی با این توطئه توجیه ناپذیر است. جریان هایی که در منطقه به طور عمد و یا احیاناً از سر ناآاگآآگاهی خطر توطئه جاری را نادیده می گیرند باید متوجه این واقعیت باشند که دیر یا زود دود آتش فتنه ای که دولت های استعماری برافروخته اند به چشم آنها نیز خواهد رفت و این آتش دامن آنها را نیز خواهد گرفت. قدس:آب سرمایه است، ثروت نیست! «آب سرمایه است، ثروت نیست!»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم میترا یزدچی است که در آن می خوانید؛معیار مناسب و بهینه بودن مصرف را می توان براساس اصول بهره مندی و شرایط زمانی و مکانی تبیین کرد. الگوی مصرف در جامعه ما از دیر باز مترادف با معیارهایی چون قناعت و خودداری از اسراف بوده است. بدون تردید اصلاح شیوه مصرف به معنای ترویج و جامعه پذیری الگوی مصرف ایرانی - اسلامی است. نگاه منطقی و سنجیده به این موضوع را می توان در پیامهای نوروزی رهبر معظم انقلاب و دغدغه هایشان دید. معظم له در پیام نوروزی سال 75 به “ مبارزه با اسراف و زیاده روی” اشاره داشتند. درسال 76 می فرمایند: “ همه سعی کنند اسراف را کنار بگذارند.” سال77 مقوله “صرفه جویی” و در سال 88” اصلاح الگوی مصرف” را مطرح می کنند. حال چنانچه یک کشور، توسعه اقتصادی و تولید ثروت را برنامه اصلی خود قرار دهد رمز آن پرهیز از مصرف گرایی است و کشورهایی به دام تجمل و اسراف می افتند که تولید در فرهنگ عمومی آنها جایگاهی ندارد. امروز به طور قاطع باید تأکید کرد، راه پیشرفت کشور پرهیز از اسراف و ترویج الگوی مصرف بومی و اسلامی است. در این میان نقش اعتماد مردم به مسؤولان اهمیت زیادی دارد. در واقع مسؤولیت پذیری سازمان سبب ایجاد اعتماد اصیل و پایداری محیط به آنها شده و در نهایت موفقیت سازمان را تضمین می کند. در تحقیقی نشان داده شد فقدان اعتماد منجر به شک واضطراب در میان کارکنان می شود؛ یعنی وقتی کارکنان به مسؤولان سازمانی خود بی اعتماد می باشند، سطح مشارکت آنها به حداقل می رسد و در برابر هر گونه تغییری مقاومت می کنند. برای تبیین بیشتر، موضوع صرفه جویی آب مثال مناسبی است . ضرورتی که هر روز در اخبار و رسانه های تصویری با جملات کلیشه ای و تکراری چون: بحران آب جدی است، آب جیره بندی می شود و... برخورد می کنیم . نتیجه انعکاس این مطالب که همواره از سوی رسانه ها به شیوه های مختلف تبلیغ می شود، چیست؟ مسلماً بیانگر وضعیت بحرانی آب و انتظار مسؤولان از مردم برای صرفه جویی در مصرف است. اما حقایق حرفهای دیگری دارد . برای تشریح بهتر به این آمارها توجه کنید، 6 درصد آب مصرفی در بخش شرب و 5/1 درصد سهم صنعت و نیم درصد مصارف عمومی و پارکها می شود. متأسفانه از 90 درصد آب اختصاصی به بخش کشاورزی 60 درصد هدر می رود. گزارش منتشره دی ماه سال 1390 نشان می دهد، یک سوم آبی که در کشور جمع آوری، تصفیه و توزیع می شود، به دلیل فرسودگی بالای تجهیزات آبرسانی هدر می رود. بیش از 20 درصد از تجهیزات آبرسانی کشور در وضعیت فرسودگی قرار دارند. برخی از شبکه های آبرسانی قدمتی بیش از 60 سال دارند که این موضوع تأثیر قابل توجهی بر تلفات آب کشور می گذارد. در بخش شهری هدر رفت آب 28 تا 36 درصد است. در بخش روستایی این هدر رفت تا 33 درصد می باشد. درگزارش وزیر نیرو و مدیرعامل سازمان آب در مرداد ماه سال گذشته آمده، که بیش از 90 درصد آب کشور در بخش کشاورزی مصرف می شود که 22 درصد بیشتر از مصرف جهانی آب دراین بخش است. سازمان خواربار جهانی (فائو) بازده آبیاری کشاورزی در ایران را 40 درصد اعلام کرده است. در نتیجه مردم زمانی که ببینند سازمانهای متولی در برخورد با مشکلات مسؤولیت پذیر نیستند و نمی توانند معضل را مدیریت کنند، اعتمادشان از میان می رود . وقتی که مخاطبان به طور شبانه روزی بمباران هشدار برای صرفه جویی آب می شوند، ولی برای جلوگیری هدر رفت آب در سطح معابر با بی مسؤولیتی مأموران مرتبط مواجه می شوند، هشدارها را جدی نمی دانند. برای جلب اعتماد مردم باید دولت مجموعه رفتارهای خود را در مواجهه با مسایل و مشکلات هدر رفت آب در بخشهای مختلف تغییر دهد. سازمانهای مرتبط باید با افزایش مسؤولیت پذیری کارکنان، برنامه های بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت خود را برای اصلاح و تغییر تجهیزات آبرسانی در کشور که سبب هدر رفت یک سوم آب تصفیه کشور می شود، تهیه وبه مردم اعلام کنند تا قابل پیگیری باشد و آب این سرمایه ملی به رایگان از کف نرود. سیاست روز:و ناگهان دلواپسِ تشتت می شوند «و ناگهان دلواپسِ تشتت می شوند»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم مهدی رجبی است که در آن می خوانید؛یک بنده خدایی به یک مناسبتی رفته است و در یک جایی سخنرانی کرده و گفته «ما به عنوان مسئولین و نیروهای انقلاب تکلیفمان این است که این نامی که رهبر معظم انقلاب با عنوان همدلی و همزبانی انتخاب کرده اند را حفظ کنیم و نگذاریم جامعه دچار تشتت شود چراکه در هر جامعه ای آرای مختلف و اعتراضات مختلفی وجود دارد. باید هوشیار باشیم که وحدت کشورمان که در اصل نیاز واقعی کشورمان است حفظ کنیم و اجازه ندهیم باعث تفرقه شویم، به خصوص اینکه امسال در سال انتخابات هستیم.» یاللعجب! که برخی ها شب می خوابند و صبح بیدار می شوند و یادشان می افتد که به عنوان نیروی انقلاب نگذارند جامعه دچار تشتت شود. به یکباره مسئولیتشان گل می کند و از سخنان رهبری مایه می گذارند و هوشیار می شود و بر جلوگیری از تفرقه تاکید می ورزند! جالب تر آنکه شرایط امروز را به گردنه تشبیه می کنند و بعد هم اعلام می کنند: «شرایط امروز سخت تر از گردنه جنگ نیست چراکه ما می توانیم با آمادگی و وحدت از این گردنه عبور کنیم.»
حالا این وسط یکی از همان هایی که اجازه پیدا می کنند تا بر صندلی های قرمز سالن اجتماعات و در مقابل همین بنده خدا بنشیند، سوالاتی در ذهنش پدید می آید یا نه، نمی دانیم. اصلا اگر سوال داشته باشد، اجازه دارد آن را بر زبان بیاورد؟ آزادی یک نفر! نبود؟ یکی نیست از خودش بپرسد، حفظ وحدت جامعه، مخصوص یک زمان خاصی است که یک فرد خاصی که از سر اتفاق مورد حمایت ماست، لازم است یا در همه سال های پس از انقلاب؟ وحدت جامعه اسلامی آیا فقط در سال جاری تکلیف مسئولان و نیروهای انقلاب است؟ اگر ما واقعا این قدر به حرف رهبرمان گوش می دهیم، پس چرا آن وقتی که ایشان در آن نمازجمعه تاریخی، از آقایان به ظاهر السابقون خواستند دست دشمن را ببینند، چرا همه چشمانشان را بستند؟ آن وقت ها حواس برخی نبود که نباید مردم را رو به روی هم قرار داد؟ یادشان نبود که اعتماد مردم به نظام را نباید خدشه دار کرد؟ یادشان نبود که هوشیاری به خرج بدهند و جلوی تفرقه را بگیرند؟ راستی گردنه این روزها شرایط سختی را پیش روی ما قرار داده است یا «لبه پرتگاهی» که برخی ها در سال ۸۸ نظام ما را به سمت آن کشاندند؟ هنوز هم برای برخی ها دست دشمن در آن اتفاقات رو نشده که موضعی نمی گیرند و اگر خدای ناکرده حرفی بزنند، آن هم در جهت تضعیف نظام و دفاع نسبی از فتنه گران است؟ به قول قدیمی ها خوب است کج بنشینیم و راست بگوییم. اگر رهبر انقلاب را به عنوان رهبری قبول داریم و اگر «براساس قانون اساسی بالای سر همه ما رهبری و نظر ایشان حجت است»، اگر «وقتی ایشان رهبر شدند، حرف ایشان حجت شد.» و اگر «وقتی که نظر ایشان اعلام شود، تابع همان هستیم» چرا همیشه اینگونه نیستیم. چرا وقتی به نفعمان و به صرفه مان باشد چنین می کنیم و در غیر این صورت خودمان را به نشنیدن می زنیم.
چرا آن روزی که عده ای شیرینی حضور مردم در انتخابات را به کام دوستان تلخ و به کام دشمنان شیرین کردند، هیچ کس صدایش درنیامد؟ چرا وقتی نزدیکان برخی ها دعوت به اردوکشی خیابانی کردند و در اعتراضات غیرقانونی خیابانی شرکت کردند و حتی بازداشت شدند، یکی پیدا نشد تا آنها را سر جایشان بنشاند؟ اگر برخی ها امروز امنیت منطقه را مطرح می کنند و همین را دلیل بر تاکید بر همدلی می دانند، رهبر انقلاب در خطبه تاریخی ۲۹ خرداد۸۸ فرمودند: «من میخواهم عرض کنم به این حضرات، که امروز یک لحظه ی حساس تاریخی برای کشور است؛ نگاه کنید به وضع دنیا، نگاه کنید به وضع خاورمیانه، نگاه کنید به وضع اقتصادی عالم، نگاه کنید به مسائل کشورهای همسایه ی ما مثل عراق، مثل افغانستان، مثل پاکستان. ما در نقطه ی حساسی از تاریخ قرار گرفته ایم. همه ی ما وظیفه داریم که در این مرحله ی تاریخی هوشیار باشیم، دقیق باشیم، مواظب باشیم اشتباه نکنیم.» حالا بد نیست برخی در خلوت خودشان بنشینند و زیر غلط های پرتعداد همه این سال ها، خط قرمز بکشند و از روی هرکدام حداقل ۱۰ بار بنویسند. این توقع زیادی نیست که برخی ها علی رغم همه سابقه و مسئولیت هایشان در قبال اشتباهات و کوتاهی های خود هم مسئول باشند. مردم ما همدلی، همزبانی، اتحاد و... هم خوب می دانند و هم خوب عمل می کنند، اگر عده ای از مسئولان بگذارند! وطن امروز:مهم تر از فکت شیت «مهم تر از فکت شیت»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است که در آن می خوانید؛ دولت آقای روحانی در زمینه انتشار یک فکت شیت از مذاکرات لوزان، کارنامه خوبی از خود به جا نگذاشت. درباره فکت شیت، مساله در واقع این نبود که جزئیات ریز مذاکرات به افکار عمومی بیان شود، اگرچه ما هنوز درنیافته ایم آشکار کردن جزئیاتی که طرف مقابل از آن به طور کامل مطلع است، چگونه می تواند به مذاکرات لطمه بزند. با این حال، مطالبه جزئیات، مساله اصلی نبود. مساله اصلی این بود که تیم ایرانی رسما و تفصیلا فکت شیت آمریکا را رد کند و بند به بند تضمین بدهد توافق نهایی که مثلا در 9 تیر حاصل خواهد شد، هیچ شباهتی به فکت شیت منتشر شده از سوی آمریکایی ها نخواهد داشت و این کاری است که دوستان مذاکره کننده هرگز انجام ندادند. موضوع اصلی این است که بویژه درباره 3 مساله تحریم، تحقیق و توسعه و بازرسی ها، تیم ایرانی هرگز فکت شیت آمریکا را رسما و تفصیلا رد نکرده است. من در این نوشته قصد ورود به جزئیات را ندارم، اما وقتی اولا دقیق که می شویم تفاوت چندانی میان آنچه تا امروز تیم ایرانی گفته با آنچه آمریکایی ها ادعا کرده اند نیست، ثانیا طرف های غیرآمریکایی متن فکت شیت آمریکا را تایید کرده اند، ثالثا متن فکت شیت آمریکا تقریبا در همه موارد با متن مکتوب بیانیه لوزان منطبق است و رابعا تیم ایرانی هم حاضر به تکذیب رسمی فکت شیت آمریکا نبوده است، دولت باید به منتقدان خود حق بدهد که از آنچه تحت عنوان چارچوب توافق نهایی، میان ایران و 1+5 تفاهم شده، لااقل اندکی نگران باشند. اکنون این نگرانی بسیار جدی است که علت اصلی گریز تیم ایرانی از انتشار یک فکت شیت رسمی این است که اساسا قادر به تکذیب جزء به جزء فکت شیت آمریکا نیست در حالی که اگر اصرار بر انتشار یک متن موازی داشته باشد چاره ای جز این کار نخواهد داشت. فکت شیت طرف ایرانی زمانی جدی گرفته خواهد شد که مساله به مساله بگوید چرا آنچه آمریکایی ها گفته اند خلاف واقع است و مهم تر از آن، معلوم کند واقعیت آنچه در لوزان تفاهم شده چیست که آمریکایی ها آن را کتمان می کنند. یک معنای دیگر گریز از انتشار فکت شیت می تواند این باشد که دوستان مذاکره کننده خود پذیرفته اند لااقل در برخی موضوعات، آنچه تفاهم کرده اند با خطوط قرمزی که خود برای خویش مقرر کرده بودند فاصله ای قابل توجه دارد، بنابراین با عدم انتشار فکت شیت، در واقع می خواهند این پیام را ارسال کنند که تا حدی به اشتباه خود پی برده و بی آنکه نیاز به از پرده برون افتادن رازها باشد، فرصتی می خواهند تا این ضعف ها را جبران کنند. اما آنچه در اینجا می خواهم بر آن تاکید کنم در واقع علل عدم انتشار فکت شیت ایرانی و تحلیل چرایی آن نیست. نکته مهم تری وجود دارد که در این میانه مغفول مانده است. فرض کنیم ما اساسا بپذیریم که تیم مذاکره کننده ایرانی دلایلی موجه برای عدم انتشار یک فکت شیت رسمی از مذاکرات لوزان دارد و حقیقتا انتشار یک فکت شیت به روشی که ما از آن بی خبریم به مذاکرات صدمه می زده است. آیا بحث را همین جا باید تمام کرد؟ نه! بحث بسیار مهم تری هنوز باقی است. تیم مذاکره کننده فراتر از انتشار فکت شیت که ماموریت آن بیان جزئیات مذاکرات یا تفسیر تیم ایرانی از توافقات انجام شده است، وظیفه دیگری هم دارد که تاکنون با فراست از زیر بار آن شانه خالی کرده و آن هم این است که صرف نظر از اینکه اکنون در مذاکرات چه می گذرد، این مساله را روشن کند که پارامترهای یک توافق خوب دقیقا از نظر تیم مذاکره کننده هسته ای چیست؟ با وجود اینکه ممکن است در نگاه اول این موضوع ساده یا حتی پیش پا افتاده جلوه کند، در واقع از اهمیتی بنیادین و جایگزین ناپذیر برخوردار است و من معتقدم دقیقا به همین دلیل هم هست که تیم ایرانی هرگز حتی به انجام این کار نزدیک هم نشده است. حتی اگر فکت شیت آمریکا را یکسره غیرواقعی بدانیم، حداقل حسن این متن این است که یک تصویر تفصیلی و دقیق از آرزوهای آمریکا –پارامترهای یک توافق خوب از دید آمریکا- که قاعدتا در پی محقق کردن آن در مذاکرات است به ما می دهد. ما اکنون به دقت می دانیم پارامترهای یک توافق خوب از دید آمریکایی ها چیست اما نمی دانیم از دید تیم ایرانی این پارامترها دقیقا چگونه تعریف می شود. مهم است توجه شود که اظهارات شفاهی در این زمینه به هیچ وجه کفایت نمی کند. آنچه تیم مذاکره کننده هسته ای–اگر خواهان ایجاد یک فضای سالم انتقادی است- موظف به انجام آن است این است که یک بار برای همیشه بگوید در 6 موضوع کلیدی تحریم، تحقیق و توسعه، غنی سازی، اراک، بازرسی ها و فردو، چه چیز را یک توافق خوب می داند و چه چیز را یک توافق بد. آن وقت، معیاری فراهم خواهد شد که بتوان براساس آن درباره متن نهایی توافق قضاوت کرد. در صورت در دست نبودن چنین معیاری، واقعیت این است که دولت می تواند هر توافقی بکند و نام آن را توافق خوب بگذارد، همچون آن تیراندازی که تیر را پرتاب می کرد، آنگاه دور هر نقطه ای که تیر بدانجا اصابت می کرد، دایره ای می کشید و مدعی می شد که تیر دقیقا به هدف خورده است! مهم تر از این، وقتی پارامترهای یک توافق خوب از جانب دولت منتشر شود، آن وقت می توان یک درک شفاف از ذهنیت تیم ایرانی هم به دست آورد و فهمید که این دوستان اساسا برای تحقق کدام هدف مذاکره می کنند و آن کف باارزشی که هرگز نباید از آن کوتاه آمد، از دید آقای ظریف و همکارانش، چیست و آیا اساسا چنین چیزی وجود دارد؟

جوان:سردرگمی تجدیدنظرطلبان در مسیر بهارستان «سردرگمی تجدیدنظرطلبان در مسیر بهارستان»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم محمد جواد اخوان است که در آن می خوانید؛اصرار برخی رسانه های منتسب به طیف تجدیدنظرطلبان برای القای داشتن راهبرد و برنامه های راهبردی منسجم برای انتخابات و با تأکید بر نقش «لیدر اصلاحات» در درون خود حاوی یک حقیقت پنهان نیز هست که بخش قابل توجه و اثرگذاری از این جریان هنوز این راهبرد و راهبر واحد را نپذیرفته اند.

تحولات سیاسی کشور در سال های اخیر و خصوصاً پس از فتنه 88، وارد مراحل جدیدی شده و تغییراتی مهم در آرایش جریانات سیاسی رخ داده است. بخشی از جریانی که میدان دار فتنه 88 بود، پس ازآنکه مسیر آشوب خیابانی را در امتیازگیری و چانه زنی ناکارآمد دید، با هوشمندی حضور خود را در فتنه کمرنگ کرد و بی آنکه از آن برائت جوید، صف خود را جدا کرد. این جریان که بعضی از نخبگان سیاسی بعدها از آن به جریان «بازگشت گرا» تعبیر کرده اند، در سال های بعد عزم خود را برای دستیابی مجدد به کرسی های قدرت جزم کرد و از هیچ حربه ای برای بازگشت به حاکمیت فروگذار نکرد. پس از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، تلاش های این جریان وارد مرحله ای جدید شد و بخشی از نخبگان این جریان برای بازیابی قدرت امیدوارتر شدند. آشکار بوده است که دوم خردادی ها به دولت یازدهم و جریان موسوم به اعتدال گرا به عنوان «لولا»یی می نگرند که با گذر از آن می توانند قدرت را به جریان تجدیدنظرطلب منتقل کنند. آنها امیدوارند این بستر بسان «رحم اجاره ای» فرصت رشد و نمو و عادی شدن وضعیت جریان همسو با فتنه 88 را بدهد. درعین حال آنچه اکنون در محافل سیاسی و رسانه ای برجسته تر دیده می شود آشکار شدن برنامه های راهبردی و سیاسی تجدیدنظرطلبان با هدف گذاری انتخابات مجلس دهم همراه با برخی تحولات سیاسی بین المللی کشورمان است. برای مثال یکی از چهره های شناخته شده این جریان ابایی ندارد که تصریح نماید، به دنبال بهره برداری انتخاباتی از مذاکرات هسته ای است. نمونه دیگر آنکه روزنامه های زنجیره ای به گونه ای واضح در حال بهره برداری جناحی از تحولات هسته ای هستند. چنین رفتارهایی، به جز تأثیرات داخلی آن این شائبه را تقویت می کند که برخی توافق تأمین کننده منافع حزبی و جناحی خود را بر «توافق عزتمندانه» ترجیح می دهند. اما نکته قابل تأمل دیگری که در رویکردهای انتخاباتی تجدیدنظرطلبان به چشم می خورد، مواضع چندگانه و بعضاً متناقض چهره های این جریان در خصوص انتخابات پیش رو و نیز لوازم و بایسته های آن است. برای مثال در حالی در برخی رسانه ها خبرهایی دال بر اینکه تجدیدنظرطلبان بازگشت گرا ترجیح می دهند با نهادهای نظام وارد مخاصمه نشوند، منتشر می گردد، اما در همان اوان یکی دیگر از فعالان منتسب به این جریان، نظارت استصوابی را آماج حمله خود قرار می دهد. این گونه به نظر می رسد که به رغم جبهه بندی روشن و آرایش منظمی که تجدیدنظرطلبان در بیرون از خود بروز می دهند، در درون از نوعی چندگانگی یا سردرگمی رنج می برند. بی جهت نیست که یکی از فعالان باسابقه نزدیک به این جریان هفته گذشته در سرمقاله یکی از هفته نامه های منتسب به این گروه، از لزوم تبادل نظر طیف های مختلف این جریان برای رسیدن به راهبرد مناسب سخن می راند، گو آنکه طیفی خاص تاکنون تلاش کرده اند یکجانبه تصمیم گیری کنند و در مقابل شاهد نوعی آنارشیسم جناحی- تشکیلاتی هستیم. اصر�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن