واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: مشاجره پدر و پسر به قتل انجاميد
پسر ناخلف كه متهم است بعد از مشاجره با پدر سالخوردهاش مرتكب قتل شده به جرم خودش اقرار كرد.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت 18 عصر روز شنبه 5 ارديبهشت ماه مأموران كلانتري 144 تهرانپارس در جريان مرگ مشكوك مرد سالمندي در خانهاش قرار گرفتند. وقتي مأموران به محل حادثه كه خانه دو طبقهاي در خيابان جشنواره بود، رسيدند، در پاگرد راهپله دوم كنار بخاري گازي رها شده، با جسد مرد 78 سالهاي كه عبدالله نام داشت، مواجه شدند. لحظاتي بعد، قاضي بستانزاده، بازپرس ويژه قتل به همراه كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي در محل حاضر شد.
صحنهسازي براي فرار از جنايت
بررسي صحنه حادثه حكايت از آن داشت كه مرد سالخورده هنگام انتقال بخاري به انباري بالاي پلهها تعادل خود را از دست داده و بخاري به روي او سقوط كرده و بر اثر اصابت سرش به سنگهاي راه پله فوت شده است. تيم جنايي در بررسي جسد، علاوه بر زخم پشت سر، متوجه زخمي زير چانه و كبوديهايي در گردن پيرمرد شدند كه نشان ميداد عبدالله به قتل رسيده و عامل يا عاملان حادثه قصد داشتهاند با صحنهسازي، پليس را فريب دهند. از سوي ديگر تيم پزشكي قانوني بعد از معاينه جسد در محل، علت فوت را فشار بر عناصر حياتي گردن و شكستگي استخوان لامي گردن اعلام كرد. اين موضوع فرضيه قتل مرد سالخورده را قوت ميبخشيد.
حرفهاي دختر مقتول
دختر مقتول كه موضوع را به پليس خبر داده بود، گفت: بعد از فوت مادرم من و برادر 23 سالهام سعيد با پدرمان زندگي ميكرديم و سه خواهر و سه برادر ديگرمان بعد از ازدواج زندگي مستقلي دارند. ساعتي قبل سعيد با من و برادر بزرگم تماس گرفت و گفت كه بخاري از انباري بالاي راه پله روي پدر سقوط كرده و او را كشته است. من هم خيلي زود خودم را به خانه رساندم و با جسد پدرم روبهرو شدم. دقايقي بعد هم برادرم رسيد اما از سعيد خبري نبود.
حرفهاي همسايه
تحقيقات ميداني نشان داد مقتول گاهي اوقات با پسرش به خاطر بيكاري مشاجره داشته است. يكي از همسايهها گفت: ساعت 14 متوجه صداي درگيري عبدالله با پسرش شدم. لحظاتي بعد، صدايي از خانه آنها به گوشم رسيد كه ميگفت آخ، تمام بدنم كبود شد. ساعتي بعد از اين هم سعيد را ديدم كه سراسيمه از خانهشان خارج شد تا اينكه متوجه فوت عبدالله شدم.
پايان راه
پس از اين مأموران پليس تحقيقات گستردهاي را براي دستگيري سعيد به عنوان مظنون اصلي حادثه آغاز كردند تا اينكه سرانجام وي عصر روز يك شنبه 13 ارديبهشت ماه خودش را به اداره پليس معرفي كرد.
برادرم را ميخواهم
متهم صبح ديروز مقابل قاضي بستان زاده به قتل پدرش اعتراف كرد. وي در حالي كه گريه امانش نميداد، به دنبال برادر بزرگش ميگشت و ميگفت او از من خواست تا خودم را معرفي كنم و قرار بود به دادسرا بيايد و به من كمك كند. متهم كه آرام و قرار نداشت با چشماني گريان ميگفت كه چرا برادرم نيامد اگر او بيايد من آرام ميشوم.
قصد كشتن نداشتم
متهم بعد از خوردن يك ليوان آب و بهدست آوردن آرامش نسبي، حادثه فوت پدرش را اينگونه شرح داد.
من دانشجوي كارشناسي رشته حسابداري هستم. هشت سال قبل مادرم فوت كرد و ما را تنها گذاشت. سه برادر و سه خواهرم ازدواج كردند و به خانه خودشان رفتند و من ماندم و خواهرم با پدرم در اين خانه. من علاوه بر تحصيل، در كارگاه برادرم كه دستگيره در ميساخت كار ميكردم اما مدتي بود سر كار نميرفتم. پدرم خيلي بد اخلاق بود و هميشه با هم درگير ميشديم. ساعت 14 روز حادثه وقتي به خانه آمدم، پدرم تنها بود. وقتي كامپيوترم را روشن كردم، دوباره به من گير داد و مشاجره ما شروع شد. پس از اين به سراغ كمدم رفتم تا ساكم را بردارم و از خانه خارج شوم كه جلوي مرا گرفت و شروع به كتككاري كرد. پدرم را هل دادم كه به زمين خورد و سرش زخمي شد. سپس از زمين بلند شد و شروع به داد و فرياد كرد، از ترس دهان و گلويش را گرفتم كه ناگهان فهميدم فوت شده است. من قصد كشتن او را نداشتم اما اين اتفاق رخ داده بود. خيلي ترسيدم به خاطر همين اين صحنهسازي به فكرم رسيد تا پليس را فريب دهم. بنابراين جسد پدرم را از داخل اتاق به راه پلهها آوردم و بخاري را روي بدنش گذاشتم تا صحنه را اينگونه جلوه دهم كه پدرم بر اثر سقوط بخاري به رويش فوت شده است.
پس از قتل پدرم به درمانگاه رفتم و سرم زدم تا آرام شوم
پسر جوان ادامه داد: پس از حادثه با خواهر و برادرم تماس گرفتم و موضوع را گفتم. بدنم به شدت درد گرفته بود كه به درمانگاه رفتم و سرم زدم و پس از آن هم به خانه دوستم رفتم. روز بعد به اطراف شهرستان دماوند و بومهن رفتم. چند روزي در شهرك صنعتي سياه سنگ در اطراف بومهن كارگري كردم تا اينكه با برادرم تماس گرفتم و به من گفت خودم را به پليس معرفي كنم. برادرم قول داد كه به من كمك كند اما او امروز به دادسرا نيامد و من نگرانم.
چشمان پدرم مرا رها نميكند
متهم درباره وضعيت روحيخودش گفت: در اين چند روز آرامش نداشتم و نتوانستم بخوابم. هر وقت چشمانم را ميبستم كه بخوابم چشمان پدرم را ميديدم كه به من نگاه ميكند. الان هم از كار خودم پشيمان هستم اما ميدانم كه دير است و فايدهاي ندارد. متهم پس از بازجويي به دستور قاضي بستان زاده براي تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان مبارزه با قتل پليس آگاهي قرار گرفت. سرهنگ كارآگاه آريا حاجيزاده معاون مبارزه با جرائم جنايي پليس آگاهي تهران هم گفت: تحقيق بيشتر از متهم ادامه دارد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 95]