واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۹ ارديبهشت ۱۳۹۴ (۱۰:۲۲ق.ظ)
از سوي سوره مهر «شبيه صدام»، بازخواني خاطرات بدل صدام در نمايشگاه موج - «شبيه صدام»، مجموعه خاطرات معلمي عراقى به نام ميخاييل رمضان است که در دورهاي نقش بدل صدام را ايفا ميکند. کتاب به نقل حوادث تکاندهندهاي از اقدامات ديکتاتور مخلوع عراق ميپردازد.
به گزارش خبرگزاري موج، کتاب «شبيه صدام»، مجموعه خاطرات معلمي عراقى به نام ميخاييل رمضان است که به خاطر شباهت شگفتآور به صدام، در سال 1979 توسط يکى از نزديکانش به حزب بعث معرفى و پس از انجام عمل جراحي تا سال 1997 نقش صدام را در عرصههاى اجتماعى، سياسى و نظامى بازى کرد.
وي در همين سال با کمک کُردهاي عراق و سازمان سيا به ترکيه فرار کرده و از آنجا به ايالات متحده رفت.
ميخائيل رمضان با اين شباهت توانست 19 سال نقش صدام را در عرصههاي اجتماعي، سياسي و نظامي بازي کند، او در کتاب خاطرات خود با عنوان عربي «شبيها صدام: فقه الرجل الذي بقي 19 عام شبيه الصدام» که عنوان برگردان آن در ايران «شبيه صدام» است، اسرار زيادي را فاش ميکند، او حتي با حسني مبارک، رئيس جمهور مخلوع مصر و ياسر عرفات رئيس تشکيلات خودگردان فلسطين ملاقات ميکند، بدون اينکه آن دو پي ببرند که او صدام واقعي نيست، شبيه صدام از جبهه جنگ عراق با ايران و روزهاي اشغال کويت ديدارهاي متعددي داشته است.
ديدارهاى راوى با صدام، زندگينامه صدام، انجام تمريناتى براى تقليد رفتار، حرکات و سخن گفتن صدام، جنگ با ايران و ديدار راوى از جبهههاى جنگ به جاى صدام و شرح مجروح شدن وى، حکايتهاى رعبآورى از جنايتهاى صدام، وجود بدلهاى ديگرى از صدام، کينهتوزيها و دشمنىهاى صدام با شيعيان، ترور يکى از شبيههاى صدام، تحليل انديشه صدام و شخصيت او، محاصره تسليحاتى ايران از جانب آمريکا، ربوده شدن همسر و فرزندان راوى، آزمايش سلاح ميکروبى بر اسيران زن ايرانى توسط صدام، اشغال کويت، دستور صدام مبنى بر حمله شيميايى به حلبچه و شرح فرار راوى، مهمترين موضوعهاي مطرح شده در کتاباند.
در بخشهايي از اين کتاب ميخوانيم: «در هر مجلسي که در کربلا وارد ميشدم، همه لب از سخن ميبستند و نگاههاي همراه با ترسشان جلب من ميشد؛ تا اينکه يکنفر از افراد حاضر که مرا ميشناخت، به اطلاع آنها ميرساند که من صدام نيستم؛ بلکه «ميخائيل رمضان»ام.
دردها و رنجهاي من هنگامي بيشتر شد که تلويزيون به انحصار صدام درآمد و به مناسبت ديدار از روستاها، مدارس، خانهها، بيمارستانها و شرکت در کنفرانسها، انجام ملاقاتها به طور دائم در صحنه تلويزيون حاضر گرديد، عبارت «جناب معاون» ديگر نقل محافل خاص و عام شده بود و موضوع مشباهت با او براي من به يکمشکل واقعي تبديل گشته بود. اولين گام در اين راه، توسط «اکرم سالم الکيلاني»، شوهر خواهرم، برداشته شد، او عضو حزب بعث و کارمند دون پايهاي بود که براي ارضاي تمايلات نفساني و جلب توجه صدام، اين موضوع را به اطلاع مسوولان حزب رساند.
در سال 1977، بعد از آنکه صدام از موضوع شباهت من به خودش باخبر شد، شخصا مرا احضار کرد، وقتي وارد دفتر مخصوصش شدم، شديدا دچار شگفتي شد، تا جايي که اين شباهت زياد، او را مات و مبهوت کرد. در طي ديدار با او، به من پيشنهاد کرد که خدمتي به او بنمايم که در واقع خدمت به عراق است، او گفت: «تو ميتواني مردم عراق را از ديدارهاي تفقدي من بهرهمند کني و اوقات با ارزشي برايم فراهم آوري.
پس از موافقت من با اين خواسته که چارهاي جز قبول آن نبود، در اختيار بخش ويژهاي قرار گرفتم و اجازهء خروج از اين بخش را به جز در مواقع بسيار ضروري، آن هم با قيافه ناشناخته، نداشتم، بيني من که کوچکتر از بيني صدام بود، تحت عمل جراحي قرار گرفت؛ به نحوي که از نظر حجم، مطابق بيني صدام شد.
افسراني که از اداره استخبارات به رياست «محمد الجنابي»، بر آموزش و تعليم من نظارت داشتند تا در حرکات و سکنات و شيوه سخن گفتن، به کار بردن عبارات، راه رفتن و هر آنچه مربوط به صدام ميشد، شبيه او شوم. صدام شخصا بر اين امور که چندين ماه به صورت محرمانه ادامه داشت و کسي جز تعداد اندکي از مأموران ويژه استخبارات، محافظان شخصي صدام، و عدي(پسر بزرگ صدام) از آن باخبر نبودند، نظارت داشت ...».
چاپ پنجم اين اثر در قطع رقعي و 415 صفحه و با شمارگان 2500 نسخه از سوي انتشارات سوره مهر روانه بازار نشر شد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]