واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۵
نویسنده کتاب «دَستانها و داستانها» گفت: بازخوانی فرهنگ مناطق ایران شناسنامه فرهنگی ملت را فراهم میآورد. حسین زنگویی در گفتوگو با خبرنگار ایسنا - منطقه خراسان جنوبی، گفت: ادبیات شفاهی برگرفته از فرهنگ قومی است که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود تا باورها، معتقدات، آداب و رسوم، اخلاق و اندیشهها، تخیلات و در یک کلام زندگی آنان را برای آیندگان نمایش دهد. وی افزود: اگر کشور ایران را در حکم یک خانواده به حساب آوریم، تجربیات فرهنگی هر کدام از مناطق آن میتواند نشاندهنده تجربیات دیگر اعضای این خانواده باشد. این مدرس دانشگاه با بیان اینکه بازخوانی فرهنگهای مجموعه این اعضاست که میتواند شناسنامه فرهنگی ایران را فراهم آورد، اظهار کرد: از اینرو فرهنگ مردم خراسان جنوبی، کلیتی مستقل و جدای از فرهنگ مردم دیگر مناطق ایران اسلامی ندارد، بلکه جزوی از فرهنگ مردم ایران به حساب میآید. زنگویی ادامه داد: بر این اساس تدوین فرهنگ مردم هر بخشی از این سرزمین میتواند کمک موثری برای تاًلیف دایره المعارف ادبیات شفاهی ایران باشد و تا زمانی که ادبیات شفاهی بومی مناطق این آب و خاک ثبت و ضبط نشود، نه تنها تاریخ ادبیات شفاهی ایران سامان نخواهد یافت، بلکه اوراق موجود آن نیز در گردباد حوادث از میان خواهد رفت. نویسنده کتاب «دَستانها و داستانها» درخصوص تالیف کتابش بیان کرد: امیدوارم این اثر که حاصل 30 سال پژوهشهای میدانی است، برگی به تاریخ سترگ و فرهنگ دیرین این مرزوبوم بیافزاید و به تثبیت و توسعه سنتهای پسندیده دینی و ملی مردم این سرزمین کمک کند و پاسدار هویت دینی و فرهنگی بخشی از این آب و خاک باشد. زنگویی گفت: «دَستانها و داستانها» در حقیقت ریشهشناسی امثال و کنایات فارسی در گویش مردم خراسان جنوبی است که برخی نویسندگان در آثارشان از این نوع کارها به داستانهای امثال تعبیر کردهاند. وی ادامه داد: دستان در متوان ادب فارسی به معانی مختلفی چون نیرنگ، بند، افسون، حکایت و افسانه، سرود و نغمه و نیز به معنای مثل به کار رفته است. این کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی افزود: دستانزنی، داستانگویی و نقل مثلهای داستانی، شاخهای از فرهنگ شفاهی مردم است که راویان قصهها از آنها برای سرگرم کردن مخاطبان و التذاذ روحی و انتقال ارزشها استفاده کردهاند. زنگویی تصریح کرد: تفاوت عمده داستانهای امثال با داستانها و افسانههای معمول این است که گوینده در قالب داستان مطلب مورد نظر را در عملکرد قهرمانان و فرایندهای درونی داستان برای مخاطب بیان میکند، اما در داستانهای امثال، نقطه قوت و اطلاع مورد نظر راوی، پس از بیان فراز و فرودهای افسانه، در قالب عبارتی مختصر و در پایان افسانهای کوتاه گفته میشود، همان بخشی که بعدها به صورت مثل درمیآید. وی ادامه داد: از اینرو درک و فهم بسیاری از مثلها بدون شناخت ریشه آنها دشوار و غیر ممکن است و به همین خاطر است که بسیاری از مثلهایی را که هر روز میشنویم کمتر میتوانیم به خاطر بسپاریم. زنگویی خاطرنشان کرد: اگر با ریشه مثلها آشنایی پیدا شود، به طور مسلم آن مثلها در اذهان ماندگاری بیشتری پیدا خواهد کرد و بیشک برای نسلهای آینده نیز قابل درک و استفاده خواهد بود، چراکه خواننده با مطالعه ریشه امثال، به راحتی به رابطه میان دستانها و داستانها واقف خواهد شد. انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]