واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهي به فيلم « روي هوا» نويسنده: کنت توران تصوير تلخ و شيرين يک جنگجوي هميشه مسافرروي هوا فيلمي آسان به نظر مي رسد. نه تنها به خاطر نقاط قوت سطحي و ظاهراً بي زحمت آن، بلکه به خاطر توانايي فيلم در تلفيق سرگرمي و بينش، کمدي و اندوه، حتي درام و واقعيت؛ چيزهايي که به خودي خود دشوار هستند، اما تلفيق آنها دشوارتر است. فيلم همه اين کارها را انجام مي دهد، بي آن که حتي لحظه اي به نظر برسد به خود زحمت داده است.اين امتياز را بايد به حساب جيسون ريتمن، نويسنده و کارگردان روي هوا نوشت که رمان والتر کرن را از آن خود کرده و از آن به عنوان يک سکوي پرش براي ارائه تصويري تلخ و شيرين از زندگي و دوران يک جنگجوي هميشه در سفر استفاده کرده که نقش او را جورج کلوني به زيبايي بازي مي کند؛ کسي که مشتاقانه بيشتر عمر خود را در هواپيماها مي گذراند و وقتي مي گويد:« اگر مي خواهي من را بشناسي بايد با من پرواز کني»، اصلاً اغراق نمي کند. ممنون از سيگار و جونو دو فيلم قبلي ريتمن در مقام نويسنده و کارگردان فيلم هاي ماهرانه اي بودند، اما روي هوا که فيلمنامه آن را با همکاري شلدون ترنر نوشته، يک قدم رو به جلوست، چه به لحاظ گرفتن بهترين نقش آفريني ها از بازيگرانش و چه از نظر توانايي در بامزه به تصوير کشيدن اوضاع، بي آن که صداقت و شعور را فدا کند.ريتمن جايي درباره روي هوا گفته است:« اين شخصي ترين فيلمي است که تاکنون ساخته ام.» و معناي اين حرف اين است که روي هوا بر پايه اي از صميميت و دغدغه شخصيتي بنا و با درک ارزش زندگي همراه شده است.يکي از انتخاب هاي جسورانه فيلم آغاز آن با يک گالري از آدم هاي آزرده است که همه آنها اخراج شده اند و کار خود را از دست داده اند. ريتمن نقش اين شخصيت ها را به نابازيگراني داده که خود در زندگي واقعي به آخر خط رسيده اند و از آنها خواسته حرف دل خود را بزنند. اين يک تصميم باشکوه است و تأييدي بر واقعيت هاي اقتصادي اين روزهاست، بي آن که بخواهد آن را تکرار کند يا بي اهميت جلوه بدهد.ريتمن مي گويد نقش رايان بينگام، شخصيت اصلي فيلم را با در نظر داشتن جورج کلوني نوشته است. اين انتخاب هم عاقلانه بوده است. سخت مي توان بازيگر ديگري را تصور کرد که به اندازه او آن قدر لطافت حرفه اي داشته باشد تا اين شخصيت دلپذير جلوه کند. اما کلوني از اين پرسونا فراتر مي رود تا هم واقعي تر و هم آسيب پذيرتر از آن چيزي به نظر برسد که تاکنون در فيلم هاي ديگر به او اجازه داده شده است.آن چه اعتماد به نفس بينگام را از او مي گيرد، از راه رسيدن تقريباً هم زمان دو زن با دو دستور کار متفاوت در جنبه هاي متفاوت زندگي اوست. هر دو زن اين توانايي را دارند که بينگام را ناچار به حرکت در مسير پر خطر تعامل انساني کنند.يکي از آنها الکس، راهي سفري کاري است و به اندازه خود بينگام عشق استفاده از تسهيلات پرواز رايگان را دارد و به نوعي به دوقلوي رواني او مي ماند. نقش الکس را ورا فارميگا بازي مي کند. او مقابل کلوني با همان اعتماد به نفسي ظاهر مي شود که در فيلم مردگان در مقابل لئوناردو دي کاپريو و مت ديمون نشان داد. اگر الکس به حوزه شخصي زندگي بينگام وارد مي شود، ناتالي کينر با بازي آنا کندريک همين کار را در حوزه کاري او انجام مي دهد. او يک دختر جوان و باهوش است که رئيس بينگام استخدامش مي کند تا کاري دقيقاً خلاف او را انجام بدهد.روي هوا در تمام مدت و به شکلي دلپذير اين سؤال ها را مطرح مي کند که آيا ميني ماليسم بينگام مي تواند در برابر تماس غير منتظره با احساسات دوام بياورد و اگر اين طور شد، چه پيامدهايي دارد؟ پاسخ هايي که در نهايت داده مي شود، به شکلي غير منتظره ، غافلگيرکننده است.منبع:لس آنجلس تايمزفيلم نگار، شماره 88/ج
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 250]