واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مريل استريپ و استانداردهاي بازيگري مري لوييز استريپ در 22 ژوئن 1949 در ساميت نيوجرسي متولد شد و در برناردزويل بزرگ شد. مادرش هنرمندي در زمينه تبليغات بازرگاني بود و پدرش مدير يک شرکت دارويي. استريپ در کودکي به شدت پيگير موسيقي بود و به کلاس هاي خوانندگي اپراي ايستيل ليبلينگ مي رفت. او به کلاس هاي بازيگري هم مي رفت و در نهايت آن را به موسيقي ترجيح داد. او بعد از اخذ مدرک بازيگري از دانشکده واسار در سال 1971 به مدرسه تئاتر معتبر ييل رفت و در آنجا با سيگورني ويور بازيگر و وندي واسراستاين نمايش نامه نويس همکلاس شد. استريپ قبل از دريافت مدرک کارشناسي ارشد در سال 1975 ، در بيش از چهل نمايش بازي کرد از جمله نمايش « پدر» در کنار ريپ تورن.استريپ بعد از فارق التحصيلي از واسار ، اولين تجربه بازيگري خود در برادوي را با نمايش « Trelawney of the wells » به دست آورد که توسط جوزف پاپ کارگرداني شد. او در سال 1976 به خاطر بازي در نمايش « 27 واگن پنبه» اثر تنسي ويليامز نامزد دريافت جايزه توني شد. آغاز کار او در تلويزيون با ايفاي نقش همسر يک بازيکن هاکي در مجموعه « مرگبارترين فصل» (1977) محصول شبکه CBS رقم خورد. او همان سال با حضور در « جوليا» به کارگرداني فرد زينه مان اولين تجربه سينمايي خود را هم کسب کرد. در ابتدا قرار بود استريپ در نقش اصلي جوليا ( از اعضاء نهضت مقاومت جنگ جهاني دوم) بازي کند ولي گمنام بودن او باعث شد تا زينه مان از ونسا ردگريو براي اين نقش استفاده کند و استريپ در نقش دوستش ليليان هلمن( جين فوندا) ظاهر شود. به هر حال استريپ در دوران جنگ جهاني دوم باقي ماند و با بازي در نقش اينگا ( يک زن ثروتمند آلماني که تلاش مي کند شوهر يهودي اش را از بازداشتگاه اسراي نازي ها نجات دهد) در مجموعه « کشتار همگاني» (1978) برنده جايزه امي بهترين بازيگري شد.به هر حال از همان اولين بازي هاي مريل استريپ در « شکارچي گوزن» ( 1978 ، که اولين نامزدي اسکار را برايش به ارمغان آورد) و « کريمر عليه کريمر» ( 1979، که اولين اسکار بازيگري را گرفت) اين نکته براي سخت گيرترين منتقدان و غير جدي ترين تماشاگران روشن شد که اين بازيگر مي تواند استاد بي نظيري در خلق شخصيت ها، لهجه ها، و بازي در ژانرهاي مختلف باشد. او بعد از بازي در «منهتن» وودي آلن و « اغواي جو تينان » جري شاتز برگ ( هر دو محصول 1979) در نقش سارا آنا در برابر جرمي آيرونز در « زن ستوان فرانسوي» (1981) درخشيد و دوباره در فهرست نامزدهاي اسکار قرار گرفت. پيشرفت استريپ به قدري سريع بود که با ايفاي نقش يک بازمانده آسيب ديده اردوگاه لهستاني در فيلم « انتخاب سوفي » (1982) نه تنها اسکار بهترين بازيگري را براي دومين بار برد بلکه معيار جديدي براي بازيگران زن هم دوره خودش بنا گذاشت. استريپ با درخشش در « سيلک وود » ( 1983 / مايک نيوکولز ) ، « از اعماق آفريقا» ( 1985/ سيدني پولاک) و « فريادي از دل تاريکي» ( 1988/ فرد شپيسي)به وضع استاندارد هاي تازه ادامه داد که تنها چند تن از بازيگران هم دوره اي او مي توانستند به آن دست يابند. اين سه فيلم و « آيرون ويد» (1987/ هکتور بابنکو» در مدت زماني پنج ساله چهار نامزدي اسکار را براي استريپ به ارمغان آوردند و رکوردي شگفت انگيز بر جا ماند. در اين دوران مريل استريپ به جايي رسيده بود که به نظر مي رسيد مي تواند در هر نقشي با هر ويژگي و در هر زمان و مکاني ظاهر شود و همواره بهترين شخصيت را خلق کند.او دهه 1990 را با درخشش در نقش سوزان ويل در درام/ کمدي « کارت پستال هايي از حاشيه » مايک نيکولز آغاز کرد و نهمين نامزدي اسکار را به کارنامه اش افزود. او بعد از بازي در کمدي/ رمانس « از زندگي ات محافظت کن» (1991/ آلبرت بروکس) ، کمدي « مرگ برازنده اوست» (1992/ رابرت زمه کيس) و تريلر « رودخانه وحشي» (1994/ کرتيس هنسن) در شاهکار « پل هاي مديسن کانتي» (1995/ کلينت ايستوود) درخشيد که براساس نوول محبوب رابرت والر ساخته شد. ايستوود و استريپ در برابر يکديگر زوج فوق العاده اي را تشکيل دادند و فضاي ملموسي را به نمايش گذاشتند. بعد از يک غيبت طولاني در تلويزيون، تله فيلم« ... اولاً باعث ضرر و زيان نشو» (1997) بهانه اي براي بازگشت او و کسب يک نامزدي جايزه امي ديگر شد. او با وجود نزديک شدن به سن پنجاه سالگي، همچنان بازي هاي فوق العاده اي ارائه مي داد؛ به طوري که در سال هاي 1998 و 1999 به ترتيب براي فيلم هاي « يک چيز واقعي» و « موسيقي برآمده از قلب » براي يازدهمين و دوازدهمين بار نامزد اسکار شد. استريپ در « موسيقي بر آمده از قلب» جايگزين مدونا شد و به نوعي اتفاق چند ساله قبل تلافي شد. او در سال 1996 به شدت شيفته و خواهان نقش اوا پرون در فيلم « اويتا» (1996) بود که در نهايت به مدونا رسيد.نامزدي هاي استريپ در جوايز اسکار با فيلم هاي « اقتباس» (2002) و « شيطان پرادا مي پوشد» ( 2006) ادامه يافت و در نهايت در مراسم سال گذشته به « شک» (2008) ختم شد و او را به افتخار رکورد کسب پانزده نامزدي اسکار رساند. وي در حال حاضر درام زندگي نامه اي « جوليا و جوليا» (2009/ نورا افرون) را آماده نمايش دارد که از هفتم ماه اوت ( کمتر از يک ماه ديگر) به نمايش در مي آيد.منبع: نشريه سينماي پويا شماره 19
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 168]