واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مامامیا
چند دههای است كه بازیگران جوانتر در نقشهای اصلی فیلمها میدرخشند، اما به نظر میرسد كه نسل جدید كارگردانان، ستارگانشان را به جای دبیرستان از بیمارستانها انتخاب میكنند.در این میان بزرگان پیشكسوتی هم هستند كه هنوز توانستهاند جایگاه سابقشان را حفظ كنند؛ هریسون فورد 66 ساله درست بهاندازه ایندیانا جونز جوان در «مهاجمان صندوق گمشده» سرحال، تاثیرگذار و پرطرفدار است. همینطور رابرت داونی 43 ساله در «مردآهنی» و ران پرلمن 58 ساله در «پسر جهمنی2»!برخلاف انتظار، «جنسیت و شهر» با وجود بهرهگیری از 4 بازیگر 42 تا51 ساله حدود 350 میلیون دلار در سطح جهانی فروخت. «مامامیا» هم معدود امتیازهای خود را مرهون حضور بازیگران میانسال و مسن خود است؛ جایی كه بازیگری چون مریلاستریپ میتواند اعمال غیرمنطقی كاراكتری كه در ترسیم ابعاد روحیاش، كمترین دقت و ظرافتی به كار گرفته شده را تا حدی پذیرفتنی جلوه دهد و در هنگامه حضور بازیگران جوان و خوشچهره، این پیرس برازنان است كه همچنان جذاب به نظر میرسد؛ بازیگرانی كه توانستهاند در لحظاتی حضور مزاحم فیلمسازی كه در صرف كردن فعل كارگردانی كاملا ناتوان جلوه میدهد، را كمی خنثی كنند. هرچند نمیتوان از اینكه بازیگر شاخصی چون مریل استریپ، اعتبار خود را خرج چنین فیلم مغشوش و بیارزشی كرده، ابراز تاسف نكرد!از همان روزی كه صدا به سینما آمد، ژانر موزیكال جایگاه خود را مستحكم كرد. «خواننده جاز» اولین فیلم ناطق سینما، اثری موزیكال بود و پس از یك دوره طلایی، هالیوود بیشترین بهره را از ترانهها و نمایشهای صحنهای موزیكال گرفت. در روزگاری كه بسیاری از استودیوها با اهتمام ویژهای به این ژانر میپرداختند، شاهكارهایی چون «آواز در باران» و «مرا در سنتلویی ملاقات كن» نیز مقابل دوربین رفتند كه شأن ویژهای به گونه سینمایی بخشیدند. توفیق توأمان «آوای موسیقی» و «مری پاپینز» در فتح گیشه و جلب اعتنای منتقدان، طی نزدیك به 2 دهه جای خود را به افولی داد كه سینمای موزیكال را به حاشیه راند، تا اینكه در اواخر دهه 50 جان تراولتا با «گریس» بار دیگر موزیكال را ژانر محبوب سینماروها كرد. از نمونههای متاخر میتوان به فیلمی چون «شیكاگو» اشاره كرد كه طراحی حركات موزون و نحوه استفادهاش از ترانه، حیثیتی دوباره به اینگونه سینمایی بخشید. اما هنوز هم سینماروهای زیادی هستند كه از خود میپرسند، چرا بازیگران در این فیلمها به جای صحبت كردن آواز میخوانند؟! به نظر میرسد حتی بسیاری از نوجوانان استانداردهای گرشوین، پروتو راجرز در كتابهای نغمههای آمریكایی را بیمعنی و فاقد آهنگ و مایه هنری میدانند و معتقدند حاشیههای صوتی آن برای شنوندگان یك ملودی ناقص و معیوب است!هریسون فورد 66 ساله درست بهاندازه ایندیانا جونز جوان در «مهاجمان صندوق گمشده» سرحال، تاثیرگذار و پرطرفدار است. همینطور رابرت داونی 43 ساله در «مردآهنی» و ران پرلمن 58 ساله در «پسر جهمنی2»!«مامامیا» برای منتقدان با دیدگاههای خاص و منحصربهفردشان ساخته نشده و بعید است كه تماشاگر عادی را هم سرذوق بیاورد، پس مخاطبان این فیلم را چه كسانی تشكیل میدهند؟! این فیلم براساس نمایشهای صحنهای 1999 جلوی دوربین رفته و ترانههای زیادی از آلبومهای 2 دهه پیش گروه آبا، در آن بازخوانی و اجرا شده است. بسیاری از طرفداران «جنسیت و شهر» نوجوانانی هستند كه موزیكالهای دبیرستانی را دوست دارند، اما به نظر میرسد مشتاقترین طیف مخاطب این موزیكال سینمایی علاقهمندان نمایشهای صحنهای هستند كه نسخه اصلی آن را دیدهاند.اما به هر جهت سینمایی كردن یك نمایش صحنهای پرطرفدار به گونهای كه همان طراوت و تازگی را به همراه داشته باشد نیازمند كوشش، دقتنظر و مهارت زیادی است. در میان موزیكالهای بزرگ دیگری چون «شیكاگو»، «دختران رویایی» و «اسپری مو» كه در سالهای اخیر مطرح شدهاند، «مامامیا» یك فاجعه به تمام معناست!مریل استریپ 59 ساله در نقش دونا مدیر آمریكایی یك هتل یونانی در یكی از جزیرههای زیبای این كشور است كه بهتازگی مقدمات مراسم ازدواج دختر جوانش سوفی (آماندا سیفرد 22 ساله) را فراهم میكند؛ نوعروسی كه از كودكی از فقدان پدر رنج برده و در تمام این سالها معمای هویت او را با خود داشته است. او تصمیم دارد در آستانه آغاز فصل تازه زندگیاش پرده از این راز كهنه بردارد. به همین خاطر به دفتر خاطرات مادرش دونا پناه برده و كنكاش در آن را آغاز میكند... .سوفی تصمیم میگیرد چندنفر از افرادی را كه در دوره جوانی در زندگی مادرش تاثیرگذار بودهاند برای شركت در این مراسم به جزیره دعوت كند. سم (پیرس برازنان 55 ساله)، بیل (استلان اسكار سگارد 57 ساله) و هری (كالین فرث 47ساله) از جمله این مهمانان هستند كه سوفی مطمئن است یكی از آنها پدر او است.اما آیا دونا پس از این همه سال از ملاقات این افراد خوشحال میشود؟و چطور كارگردان میتواند ترانههایی چون «واترلو» و «پول، پول، پول» را در سكانسهای شلوغ و داستان درهموبرهم بگنجاند؟ سادهترین پاسخ را میتوان به آخرین سؤال داد. بنیاندرسون وبیجورن اولواس در گروه آبا موقعیتهای دراماتیك زیادی را در ترانههایشان میكاوند؛ آرزومندی، امیدواری، حسرت و اندوهی كه هر زنی با بزرگتر شدن فرزندش سنگینی آن را احساس میكند!یكی از نكات حائز اهمیتی كه قطعا این ساخته فیلیدا لیوید را زیر سؤال میبرد این است كه او احمقانه بودن توجیهناپذیر سوژه فیلم را مجوزی برای سرهمبندی كردن كارش میداند. بد نیست یك علامت تعجب هم به نشانه هشدار جلوی اسم فیلم بگذارید: مامامیا! آهنگ كلام بازیگران تقریبا در همه صحنههای این اقتباس خوش آب و رنگ از موزیكال برادویای موفق دهه1990، به گونهای است كه فكر میكنید همه جملات فیلمنامه با علامت تعجب تمام شدهاند! 15دقیقه نخست فیلم صحنه نمایش روابط زجرآور شخصیتها، بالا و پایین پریدن و جیغكشیدنهای بازیگران بزرگی است كه هر بینندهای را میآزارد؛ حركاتی كه بیشتر ورزش سوئدی را تداعی میكند! اما فیلم رفته رفته با كمك ترانههای گروه آبا قابل تحملتر میشود و این فرصت را در اختیار هنرپیشهها قرار میدهد كه انرژیهای بیش از اندازهشان را در صحنههای موزیكال تخلیه كنند. لازم نیست مامامیا را زیر ذرهبین گونه موزیكالش قرار دهیم تا به نارساییهای آن پی ببریم. این فیلم در به كارگیری اصول اولیه ژانر سینماییاش دچار مشكل است و تنها نیمی از ترانههای انتخاب شده با صحنههای مربوطه ارتباط معنادار پیدا میكنند! هنوز چند سالی از عمر این نغمههای شیرین و تكرار نشدنی نگذشته تا قضاوت كنیم آیا موسیقی پاپ میتواند نمونههای كاملتری را برای رقابت با این آثار برجسته خلق كند یا نه؟ بیشك رمز موفقیت این آثار در رسیدن به نوعی كمال روحانی، نوازنده و شنونده است كه ناخودآگاه موجبات رضایت هر دو را فراهم میكند. تاثیرگذاری این ترانهها تا حدی است كه اگر آنها را در یك فیلم مستند درباره كارخانه دستگیرهسازی هم به كار ببرید معجزه میكنند! داستان فیلم درست مثل طناب رختی است كه كارگردان شلخته و بیحساسیت، آهنگها و ترانهها را بر آن آویخته؛ بهانهای سادهلوحانه و غیر موجه برای روایت یك قصه صرفا عوامانه و بیهدف است كه جز زمانی كه كاراكترها به خواندن آواز میپردازند، جلوه نمیكند. مامامیا یك كپیكاری ناشیانه است كه سعی میكند با روایتی ضعیف گریس را چون شكسپیر جلوه دهد. این فیلم به لحاظ مهارت فنی و تكنیك فیلمسازی یك اثر فوقالعاده بد ساخت و سرهمبندی شده است. نورپردازی بسیار بد، نابسامانی كاتهای بیموقع و نماهای متضاد توی ذوق میزنند و در بسیاری صحنهها كاراكترها اتفاقی و بیحساب و كتاب، فتوشاپ شدهاند، ناشیكاری لیوید تنها گره سناریو را از همان ابتدا میگشاید. زوایای دوربین، گزینش نماها و كلوزآپهای طولانی و تاكیدهای بیجای دوربین از همان ابتدا لو میدهد كه كدام مردپدر سوفی است. رنگ و بوی محلی چندان در پس زمینه مشاهده نمیشود و هیچ كس در این جزیره یونانی به زبان یونانی صحبت نمیكند. بهرهگیری از بازیگران با تجربه و بزرگ هالیوودی از معدود مزیتهای فیلم است. در راس همه آنها مریل استریپ قرار دارد كه حتی در اثری نابسامان و آشفته هم نشان میدهد كه چه بازیگر بزرگی است. این هنرپیشه، شعار بیمفهوم ترانهها را آنقدر تاثیرگذار میخواند و سنگین نشان میدهد كه انگار از آن چخوف است. در عوض فیلم هر جا كه سراغ بازیگران جوان و تازهكار میرود، لنگ میزند و ناتوانی فیلمساز را به رخ میكشد. البته وقتی كارگردان حتی در انتخاب زاویه دوربین و اندازه نماها هم نمیتواند بدیهیات را رعایت كند نباید از او انتظار رهبری درست آماتورهایی را داشت كه نمیدانند مقابل دوربین چگونه احساساتشان را به نمایش بگذارند. «مامامیا» به عنوان یكی از بدترینهای 2008، با پیشپاافتادگی و سهلانگاریاش نشان میدهد كه وقتی متن خوبی در كار نباشد و كارگردان توانایی پشت دوربین نایستاده باشد، استفاده از بازیگر بزرگ و حاشیه صوتی غنی هم كار چندانی از پیش نمیبرد. منبع : همشهری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2593]