واضح آرشیو وب فارسی:ایران ناز:
نگاهی به نقشهای ماندگار "آل پاچینو" و "دنیرو"
هر سینمادوست پر و پا قرص یا فیلمبین نسبتا حرفهیی، همواره در ذهن خود بازیگر محبوبی را به عنوان یكی از بهترینهای سینما برگزیده است و در بحثهای سینمایی با دوستانش یا در محافل فرهنگی، تلاش میكند او را نفر اول صف بازیگری جلوه دهد.
رابرت دنیرو و آل پاچینو از بازیگرانی هستند كه عموم مخاطبان هنر هفتم بر تاثیرگذاری فراوان آنها در حوزه سینما اتفاق نظر دارند و به عبارتی این سوپراستارها با ایفای نقشهای خاص و به یادماندنی در فیلمهایی چون «راننده تاكسی»، «گاو خشمگین»، «پدرخوانده»، «بعد از ظهر سگی» و ... دنیای سینما را تكان داده و لقب «غولهای سینما» را به دست آوردهاند.
خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در گزارشی تفصیلی نگاهی خواهد داشت به نقشهای منحصر بفردی كه این دو هنرپیشهی مطرح سینما چنان توانمند از پس ایفای آنها برآمدند كه همچنان به عنوان نمونهها و یادگارهای سینما در اذهان باقی ماندهاند.
***
نقشهایی كه آل پاچینو با آنها سینما را به چالش كشید:
وقتی بدانیم پاچینو بازیگری را زیر نظر استاد بزرگ بازیگری «لی استراسبرگ» فرا گرفته است، دیگر از هشت بار نامزد شدن برای جایزه اسکار تعجب نمیکنیم؛ البته وی در اوج ناباوری تنها یک بار این جایزه را به خانه برده است.
پاچینو که پرده سینما را مانند کوسهی فیلم «آوارهها» به دندان میکشد، یکی از تاثیرگذارترین بازیگران در 40 سال اخیر محسوب میشود که شاید به یاد ماندنیترین تك گویی تاریخ سینما را هم به زبان آورده باشد.
یکی از ویژگیهای پاچینو که اهمیت وی در عالم بازیگری را مضاعف میکند، اشتیاق وی به ایفای نقشهای فرعی و ایمان به کار گروهی است.
ـ «مایکل کورلئونه» در «پدر خوانده» یک و دو
بیتردید وقتی قرار باشد از بهترین فیلمهای اصیل و دنبالهدار نام ببریم اولین گزینههایی که به ذهنمان میرسند قسمت اول و دوم از سهگانه «پدر خوانده» هستند که اعتبار خود را از بازی بیعیب و نقص پاچینو در نقش مایکل کورلئونه و سرکرده گروه گنگستری میگیرند.
سیر تکامل مایکل کورلئونه در این دو فیلم بینظیر و بیهمتاست که با زدودن لایه معصومیت مایکل آغاز میشود و به بیرحمی و فوران نیروی جوانی منتهی میشود. بسیاری از منتقدان، مایکل کورلئونه را بهترین نمونه «شخصیت» در تمام تاریخ سینما میدانند که البته به سختی میتوان در رد این ادعا قد علم کرد.
در این فیلمها شاهد اجراهای درخشان دیگری از جانب مارلون براندو، رابرت دنیرو و دیگران هستیم اما پاچینو قلب تپنده سهگانه «پدر خوانده» است.
ـ «سرهنگ دوم فرانک اسلید» در فیلم «Scent of a Woman»
اگر کسی به دنبال یک بازی شخصیت محور درخشان باشد، باید به سراغ نقش پاچینو در این فیلم در قالب یک نظامی افسرده و نابینا برود. این فیلم که اولین اسکار پاچینو را برایش به ارمغان آورد، از بخش لطیف شخصیت وی به عنوان یک بازیگر پرده برمیدارد.
ـ «فرانک سرپیکو»ی «سرپیکو»
فیلمهای جنایی معدودی میتوانند در برابر «سرپیکو» حرفی برای گفتن داشته باشند.
پاچینو در این فیلم به راحتی آب خوردن پلیسی که گرفتار فساد ریشهدار شده است را به تصویر میکشد. نقش وی در «سرپیکو» کتاب درسی است برای اینکه حواستان باشد آرزوی چه چیزی را در سر دارید؛ به علاوه وی در این فیلم به خوبی بیتفاوتی نظام قانونی به مسائل جامعه را نشان میدهد که در نهایت همین نظام به وی پشت میکند. بعد از تماشای «سرپیکو»، با خودتان میگویید نویسندگان «رفتگان» باید از روی این فیلم مشق مینوشتند.
ـ «سانی ورتزیک» در «بعدازظهر سگی»
گاهی اوقات مجبورید برای اینکه خرج عمل دوستتان را در بیاورید، به یک بانک دستبرد بزنید. کار خوبی نیست، اما وقتی پاچینو نقش دزد را بازی میکند، دیگر نمیتوانید با موقعیتی که وی در آن گرفتار شده است همزادپنداری نکنید. پاچینو در عین اینکه از عقاید یک کهنه سرباز جنگ ویتنام درباره حقوق دیگران دفاع میکند، خصوصیات آدم معمولی آن دوره زمانی را هم بازتاب میدهد.
ـ «تونی مونتانا» در فیلم «صورت زخمی»
پاچینو در این فیلم حکایت تمام عیار یک گنگستر را به نمایش میگذارد. «صورت زخمی» فیلمی است که احتمالا در آرشیو دیویدیهای هر سینمادوستی پیدا میشود. پاچینو در فیلمی که همواره به دلیل خشونت گرافیکیاش تقبیح شده است، از افت و خیزهای احساسی شخصیت خود غافل نمیشود.
مونتانا در این فیلم یک مهاجر کوبایی است که گرفتار یک تراژدی یونانی امروزی میشود و پاچینو به قدری این شخصیت را باورپذیر بازی میکند که در پایان فیلم وقتی در مقابل آن مجسمهای که عبارت «دنیا متعلق به من است» روی آن نقش بسته است، جان میدهد. از صمیم قلب باور میکنید تا قبل از مرگ مونتانا جهان واقعا متعلق به او بوده است (عبارتی که با حروف نئونی روی مجسمه طلایی رنگ سکانس پایانی نقش بسته چنین جملهای است: «دنیا متعلق به تو است»).
***
رابرت دنیرو چگونه هم وزن پاچینو در رینگ مسابقه شد:
هر کس که بچه طلایی مارتین اسکورسیزی باشد چارهای جز ماندگار شدن ندارد. ظاهرا رابرت دنیرو به عنوان یک بازیگر «متد» میتواند هر نقشی را که جلویش بگذارید برایتان بازی کند.
میخواهید نقش یک ورزشکار و تاریک و روشن زندگی او را به تصویر بکشد؟ در «آهسته طبل بزن» این کار را کرده است. میخواهید در یک حکایت پر سوز و گداز درباره یک فرد بیمار بازی کند؟ در «بیدار شدگان» از عهدهاش بر آمده است. نقش گنگستر؟ دنیرو در خواب هم میتواند انجامش دهد! اگر جرات کردید و شک به دلتان راه دادید، فقط کافی است به «تسخیرناپذیران»، «کازینو» و قسمت دوم «پدرخوانده» نگاهی بیندازید.
دوران اوج دنیرو با تاثیرگذارترین نقشهایی همراه است که تاکنون به چشممان دیدهایم. تردید دربارهی بازیگری که تا به حال شش بار نامزد جایزه اسکار بوده اصلا کار عاقلانهای نیست.
ـ «جیک لاموتا»ی «گاو خشمگین»
دنیرو در این فیلم شخصیت جیک را به یک مبارز خودویرانگر تبدیل میکند و همین نکته است که همیشه باعث حیرت میشود؛ درست مانند اینکه شخصیتی را تصور کنید که با درون خودش مبارزه میکند و در نهایت تمام ارتباط و وابستگیهای اطراف خود را هم از بین میبرد.
تغییر و تحول فیزیکی دنیرو از ابتدا تا انتهای فیلم (اضافه کردن 60 پوند به وزن حقیقی خود) را هم حساب کنید تا به اوج تواناییاش پی ببرید و البته در این فیلم با یکی از بهترین نمونههای بازی منطبق بر متد بازیگری مواجه هستید. دنیرو همچنین نقطه اتکایی برای اسکورسیزی بود تا بتواند برای تمام کردن «گاو خشمگین» اعتیادش به کوکائین را کنار بگذارد.
ـ «تراویس بیکل» در «راننده تاکسی»
بیتردید دنیرو بهترین بازی عمرش را در نقش تراویس بیکل ایفا کرده است. بیکل یک کهنه سرباز جنگ ویتنام است که تلاش میکند در جانب پوچ و بیمعنی هستی معنایی پیدا کند.
دنیرو در لباس یک ضدقهرمان تمام عیار از همان ابتدا شخصیت مردی که بهطور خطرناکی به لبههای زندگی نزدیک شده است را رونمایی میکند و میتواند یکی از 10 بازی برتر تمام دوران سینما محسوب شود.
بیکل در این فیلم یکی از عالیترین نمونههای شخصیت تنها و افسرده است که میخواهد انتقام تنهایی و افسردگی خود را از جامعه غیرمسؤول و بیتفاوت بگیرد. صحنهای که بیکل روی کاناپه مینشیند و با دست سه بار به سرش شلیک میکند، فریبندگی غیرقابل انکاری دارد. دنیرو جایزه اسکار این فیلم را به پیتر فینچ بازیگر فیلم «شبکه» واگذار کرد.
ـ «مایکل ورونسکی» در فیلم «شکارچی گوزن»
تراژیک تنها واژهای است که میتوان با کمک آن بلاهایی که بر سر شخصیت دنیرو در این فیلم نازل وارد میشود را توصیف کرد. شخصیت دنیرو در بستر یک حکایت کلاسیک روزگار میگذراند. صحنه رولت روسی که در آن دنیرو سعی میکند زندگی فراموش شده دوستش را نجات دهد یکی از تاثیرگذارترین صحنههایی است که تا به حال بر پرده سینما نقش بسته است. این فیلم همچنین از حضور بازیگران جوان و توانایی همچون مریل استریپ و کریستوفر واکن سود میبرد که دنیرو از ابتدا تا انتها شانه به شانه همگی آنها باقی میماند.
ـ «مکس کیدی» در «تنگه وحشت»
دنیرو در این فیلم نقش یک مجرم فراری بیرحم که هدفی جز ترساندن باعث و بانی به زندان افتادنش یعنی یک وکیل تسخیری ندارد، ایفا میكند و با آن نامزد اسکار شد و با این نقش یکی از هراسانگیزترین شخصیتهای تمام دورانها را خلق کرد. شیوه بازیگری وی در این فیلم در سالهای بعد به استاندارد فیلمهای تعلیقمحور از جنس «هفت» تبدیل شد.
ـ «جیمی کانوی» در فیلم «رفقای خوب»
کانوی از همان شخصیتهایی است که واقعا شما را ترغیب میکند از شخصیتهای منفی جانبداری کنید. همان قدر که کانوی در ابتدای این فیلم یک گنگستر تازه کار است، در عوض دنیرو با کمک فیلمنامه نیکلاس پیلهجی، اوج تواناییهای خود را به نمایش میگذارد. نقش دنیرو به اندازه کورلئونه جوان در پدرخوانده تاثیرگذار است اما دنیرو استفاده بهتری از سر تکان دادن میکند.
ارسال شده در ۰۰۰۰/۰۰/۰۰ ۰۰:۰۰:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایران ناز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 50]