تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر جوانى كه در سن كم ازدواج كند ، شيطان فرياد بر مى‏آورد كه : واى برمن ، واى بر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828666607




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نقاشی مدرن ریشه در سنت دارد


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نقاشی مدرن ایران ریشه درسنت دارد
پرویز کلانتری
پرویزکلانتری نقاشی است که عاشق درس دادن است؛ شیرینترین دوران زندگیاش را زمانی می‌داند که به دانشجویان معماری نقاشی درس می‌داده؛ وقتی که با آنها به ارگ بم، کاشان و یزد میرفته و قلم بر بوم می‌زده است. اما حالا سالهاست که دیگر تدریس را بوسیده و کنار گذاشته است، اما هنوز شیرین‌ترین خاطراتش به دوران تدریس در دانشگاه بر می‌گردد.او  از نسل دوم نقاشان نوگرای ایران است. نقاشی که چهرهای جهانی دارد. تابلوی «شهرایرانی از نگاه نقاش ایرانی»  زینت بخش دیوارهای سازمان ملل است. اثر دیگری از او هم به صورت تمبر از سوی سازمان یونسکو منتشر شده است.او که با بهره گیری از کاه گل در نقاشیهایش شیوه تازهای را در حوزه هنرهای تجسمی ایران پایه گذاشته، این روش را زمانی کشف می‌کند که دانشجویانش را برای نقاشی به ارگ بم می‌برد. پرویز کلانتزی در آستانه هشتاد سالگیاش دست از سر قلم مو و بومش بر نداشته و همچنان در آتلیه‌اش مشغول خلق آثار مختلف است.   به نظرشما هنرمدرن درایران چگونه شکل گرفت؟هنرمدرن دردنیا به نوعی با پشت پا زن به سنت آغاز می‌شود و همواره عمرکوتاهی دارد؛ چون شیوه‌های جدید خیلی زود از راه می‌رسند و شیوههای قدیمی را کنار می‌زنند. هنرمدرن درایران برخلاف سایر کشورهای جهان، بر روی سنت بنا شده است.هنرمندان زیادی چون جوادی پور، اسفندیاری، منوچهرشیبانی تجربیات سنتی خود را در قالب هنر مدرن ارائه کردند. پرویز تناولی هم نیز در نقاشی و مجسمه‌هایش نیم نگاهی به سنت دارد.ژازه تباتبایی هم که ازهم دوره‌های من در دانشکده بود؛ دریکی از بینالها مجسمه «مرغ نه، آدم نه» را ارائه کرد که جایزه هم گرفت، این مجسمه مرغی بود که سر فرشته گونه داشت و تصاویر پرده‌های قلمکار را در ذهن مخاطب زنده می‌کرد.  بخشی ازهنرمندان مدرن نیز متاثر از مکتب سقاخانه‌ای هستند، نقاشانی چون زنده رودی و پیل آرام به سمت نقاشی خط گرایش پیدا کردند. عدهای هم روی طلسمها و عناصری که در سقاخانهها وجود دارد، کار کردند که من هم در شمار این هنرمندان قرار می‌گیرم.هنر مدرن ازچه دوره و متاثر از چه فضای درایران شکل گرفت؟هنر مدرن ایران پس ازجنگ جهانی دوم و با آغاز به کاردانشکده هنرهای زیبا تهران درسال 1319 به سرپرستی «آندره گدار» معمار مشهور فرانسوی؛ در ایران شروع شد.دانش آموختگان این دانشگاه برای ادامه تحصیل به خارج ازکشور رفتند و پس ازبازگشت به ایران تجربه‌های خود را ارائه کردند. یکی از این هنرمندان «جلیل ضیاپور» بود که در شکل گیری ذهنیت و هنرمدرن ایران نقش بسزایی داشت. او با راه اندازی انجمن «خروس جنگی» در برابر تمام سنتهای متدوال قد علم کرد. او در آن زمان حرفهایی زد و کارهایی کرد که برای خیلی‌ها عجیب و غریب بود.در دانشکده هنرهای زیبا به دانشجویان اجازه نمی‌دادند که فراتر از اصول آکادمیک کار کنند، اما کتابخانه دانشکده بسیار مدرن و غنی بود و آثار تمام مدرنیستها از پیکاسو، ونگوگ، گوگن و ... در این کتابخانه وجود داشت، اما با این حال به ما اجازه نمی‌دادند که فراتر از اصول آکادمیک دانشگاه نقاشی کنیم.
نقاشی پرویز کلانتری
در چنین شرایطی ژازه تباتبایی که برای پروژه‌اش؛ تابلوهای بسیاربزرگی با دیوهای آبی کشیده بود به دلیل اینکه پروژه‌اش قبول نشد، دانشکده را رها کرد و هنرمندانی چون بهمن محصص و ناصراعصار، چون فراتر از دانشکده بودند، دانشکده را رها کردند و به اروپا رفتند، حتی آیدین آغداشلو که به دلیل ترس ازسربازی 7 سال دانشگاه را طول داده بود، درسش را نیمه تمام رها کرد و رفت.ما دردانشکده هنرهای زیبا بیشتر از آن که از استادانمان یاد بگیریم، از شاگردان سال بالایی که فارغ التحصیل شده بودند، می‌آموختیم. مثلا خود من از منوچهر شیبانی بسیار آموختم. برای من بسیارعجیب است که چرا این روزها دیگر یادی از منوچهرشیبانی نمی‌شود. در حالی که او که نقاش و شاعر خوبی بود، اما متاسفانه به نظر می‌رسد نام او در میان نقاشان مدرن ایران گم شده است. منوچهرشیبانی یکی از تاثیرگذارترین نقاشان مدرن ایران است. وقتی من به دانشکده هنرهای زیبا رفتم او درس‌اش را تمام کرده بود، اما هر روز به آتلیه دانشگاه می‌آمد و در آتلیه سه پایه‌اش را می‌گذاشت و شروع به نقاشی می‌کرد. به مرور دوستی بین ما شکل گرفت و من از او بسیار آموختم و تحت تاثیرش هم بودم.وضیعت فعلی نقاشی ایران را چگونه می بینید؟به نظرمن نقاشی در دهه‌های اخیر رشد چشمگیری داشته و آثار ارزشمندی نیز  در این دوران خلق شده. در دوره ما تعداد نقاشان از تعداد انگشتهای دست هم تجاوز نمی کرد، اما امروزه تعداد نقاشان خوب سه رقمی شده. چندی پیش نمایشگاه نقاشی با عنوان «جوانان پیشروی ایران» در پردیس سینمایی ملت برپا شد که دراین نمایشگاه شاهد آثار ارزشمندی بودیم. یکی ازمشخصههای اصلی این نمایشگاه روح زنانه حاکم بربسیاری از آثار بود.ازهنرمندانی که آثارشان در این نمایشگاه مورد توجه من قرارگرفت می توانم به نقاشیهای لیلا رشیدی، افشین پیرهاشمی و مجید عباسی فراهانی اشاره کنم.به نظر من پس ازانقلاب دخترها بیشتر به هنرهای تجسمی گرایش پیدا کردند. من جزو هیات داوران نخستین بینال مجسمه‌سازی بودم، با اینکه مجسمه‌سازی فعلی مردانه است، اما آنجا با حجم زیادی ازمجسمه روبروشدم که توسط زنان مجسمه‌ساز ساخته شده بودند.به نظر من نقاشهای جوان کارشان را خوب بلد هستند، درآتلیه‌شان نشسته‌اند و وئدیو آرت می‌سازند، نقاشی می‌کند وکارشان را برای گالری‌های خارجی می‌فرستند و در اروپا و آمریکا نمایشگاه می‌گذارند. سرشان هم کلاه نمی‌رود و پول خوب هم بدست می‌آورند. امروزه مواد و شیوه کار نقاشان عوض شده، در دوره ما نقاشان یک سه پایه و بوم جلویشان می‌گذاشتند و شروع به کارمی‌کردند. اما امروزه آتلیه یک نقاش تبدیل به فضای جدیدی شده، وقتی وارد برخی از آتلیهها می‌شوی فکر می‌کنی که وارد کارگاه شیمی شده‌ای.در دورهای که سمیع آذر در موزه هنرهای معاصرمشغول به کارشد، بینالی راه انداخت و دراین بینال یک هنرمند جوان با یک گلوله کاموا اثرهنری خود را خلق کرد، او برروی حوض جیوه - اثر یک هنرمند ژاپنی که در وسط موزه هنرهای معاصر نصب شده و تصویرفضا بر رویش منعکس می‌شود-  تارعنکبوت ساخت و در واقع با این اثر به مخاطب نشان داد که دیگر دوره این کار به پایان رسیده است.حراجی‌های اخیرنشان می‌دهد که نقاشان ایرانی نسبت به نقاشان کشورهای همسایه در وضیعت بهتری قرار دارند و آثارشان هم مورد توجه حراجی‌ها و مجموعه داران خارجی قرار می‌گیرد.من واقعا به این حراجها خوش بین هستم، ولی نمی‌دانم چه کسی آثار هنرمندان ایرانی را می‌خرد، اما شنیده‌ام که در امارات موزهای در حال ساخت است که بیشتر این آثار برای این موزه خریداری می‌شوند.جوانان دوره شما در وضیعت بهتری قرار داشتند یا جوانان امروز؟عصرکنونی بر عصر من و امثال من خیلی برتری دارد و به طبع هنرمندان جوان درمقایسه با جوانی من در وضیعت بهتری قراردارند. من درباره نسل جوان خیلی کنجکاو هستم. دوست دارم بدانم چه چیزی می‌خوانند، چه موسیقی گوش می‌دهند و چه گرایش و علاقه‌ای دارند. به نظر من نسل جوان از تیزهوشی خاصی برخوردار است.  نظرتان درباره حراجی‌هایی اخیر چیست؟ حراجی‌های اخیرنشان می‌دهد که نقاشان ایرانی نسبت به نقاشان کشورهای همسایه در وضیعت بهتری قرار دارند و آثارشان هم مورد توجه حراجی‌ها و مجموعه داران خارجی قرار می‌گیرد.امروزه درمقایسه با دوران ما اتفاقات خوبی برای هنرمندان افتاده زمان ما کدام بانک می‌آمد روی اثر هنری سرمایه گذاری کند و کار او را بخرد، و یا کدام حراجی اثر هنری بود که ما شرکت کنیم. مثلا پویا آریان‌پور هم سن نوه من است، اما وقتی می‌بینم این قدرخوب نقاشی می‌کند و کارهایش بازار خوبی دارد،  لذت می‌برم، وقتی من هم سن او بودم چنین فضایی وجود نداشت.من واقعا به این حراجها خوش بین هستم، ولی نمی‌دانم چه کسی آثار هنرمندان ایرانی را می‌خرد، اما شنیده‌ام که در امارات موزهای در حال ساخت است که بیشتر این آثار برای این موزه خریداری می‌شوند. به نظرشما ضرورت راه اندازی موزهای دائمی برای نمایش گذاشتن هنرمدرن ایران وجود دارد؟با این پیشینه 70 ساله هنرمدرن؛ متاسفانه هنوزیک موزه به معنای واقعی که درغرب وجود دارد در ایران نداریم تا اگر پژوهشگری خواست مقاله‌ای مثلا درباره آثار محمد احصایی بنویسد، مجبور نشود راهی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس شود.البته آثار هنرمندان ایرانی در انبارموزه‌ها به شیوه خوبی نگهداری نمی‌شوند و روی هم تلنبارشده و در معرض نابودی قرار دارند. یکی از این آثارکه هنوز تکلیف‌اش مشخص نشده، مجسمه «بهمن محصص» است.شهرداریها درتوسعه وتجهیز موزه‌ها چه نقشی می‌توانند داشته باشند؟متاسفانه در ایران شهردارها فکر می‌کنند که کارشان تنها ساخت پل، عریض کردن خیابانها وجمع‌آوری زباله است. زمانی که غلامحسین کرباسچی شهردار تهران بود، به او پیشنهاد کردیم که حداقل آتلیه «ژازه تباتبایی» که یکی از مراکز مهم شکلگیری هنرمدرن ایران است را به همراه کارهای ژازه بخرد و موزهای راه بیندازد، اما هرچه سعی کردیم نتوانستیم به او اهمیت این موضوع و ساخت موزه در شهر تهران را بفهمانیم.«جعفرشهری» با قلمش و ثبت خاطرات و فرهنگ تهران ازگم شدن بخش عظیمی ازتاریخ و فرهنگ تهران جلوگیری کرد، متاسفانه ما ایرانیها علاقه عجیبی برای نابود کردن خاطرات و فرهنگمان داریم وکسی نیست به ما بگوید چرا میدان توپخانه چنین وضیعتی دارد و یا تکیه دولت با آن عظمت چه برسرش آمده است.چه شد که تصمیم گرفتید کاه گل را درنقاشیهایتان استفاده کنید؟من جزو کسانی هستم که پراکنده کاری زیاد کرده‌ام و هربار به دلیلی درگیر سبک وسیاق خاصی شده‌ام. مثلا دورهای نقاشی سقاخانه کارکردم. دورهای هم به دلیل راهاندازی موزه عشایر، رفتم سراغ مجموعه با عشایر. سال 1960 که ازآمریکا برگشتم، معلم طراحی دانشجویان رشته معماری شدم، آنها دوست نداشتند که توی آتلیه بیاستند ونقاشی کنند، ازاین رو آنها را می‌بردیم ارگ بم، کاشان، یزد و اردستان. درنتیجه سالیان دراز چنین چشم اندازهایی را می‌دیدم و همین موضوع موجب شد که کاه گل نیز به نقاشیهای من راه پیدا کند.آیا در نقاشی‌هایتان اتفاق تازه‌ای افتاده است و یا همچنان کاه گل را ادامه می‌دهید؟اسم مجموعه جدیدم موبایل و اساطیراست. گفتم حالا که خودم موبایل ندارم، بگذار اساطیرموبایل داشته باشند. در واقع تصمیم گرفتم که این گونه با اساطیر شوخی کنم.یکی از نقاشیهای این مجموعه را در نمایشگاه «گوش ونگوگ» به نمایش گذاشتم. دراین نقاشی، ونگوگ گوش خودش را بریده و توی موبایل می‌گوید صدا نمی‌آید، پس چیز جالبی باید باشد که آدم گوش خودش را ببرد و بگوید صدا نیست. اما معنای پنهانش این است که ونگوگ نماینده هنرمندان برجسته‌ای است که آثاربرجستهای را خلق کرده‌اند؛ اما از هیچکس پیامی دریافت نکرده‌اند.در نقاشی دیگرم؛ یک دختر جوان با کوله پشتی در یکی ازقلعه‌های ارگ بم مشغول راه رفتن و حرف زدن با موبایل است و در این نقاشی بازهم ازکاه گل استفاده کرده‌ام.دغدغه این روزهای شما برای بیان هنریتان چیست؟دغدغه فعلی من مساله هویت است. هویت مقوله‌ای سیال است. وقتی ازهویت حرف می‌زنیم، معلوم نیست منظورمان ازهویت کدام دوره است، هویت قبل ازاسلام، هویت بعد ازاسلام، صفوی، قاجاریه و یا دوره‌ای که درآن هستیم. امروزه ما در جهانی زندگی می‌کنیم که به زور نمی‌توان هویت جعلی ساخت. ما ایرانیها ملتی هستیم که هویتمان از دیروز تا امروز تداوم داشته است.آشنایی با همایون صنعتی زاده چه تاثیری درزندگی و کار شما گذاشت؟آشنایی با همایون صنعتیزاده زندگی و آینده من را ساخت. زمانی که 25 ساله بودم به عنوان گرافیست  مرا در موسسه فرانکلین استخدام کرد. من با اینکه نقاشی خوانده بودم، اما سالها بود که به عنوان گرافیست در بازار و مطبوعات کار می‌کردم. همایون صنعتی‌زاده با نگاهی که به کتاب داشت، مرا به همراه گروهی برای آموزش تصویرسازی به استودیو «دن رو» نیویورک، قلب تپنده دنیای مدرن فرستاد و آنجا ما تصویرگری یاد گرفتیم و برگشتیم ایران و به طورحرفه‌ای مشغول به کار شدیم.درموسسه دن رو، تفکیک رنگها و اینکه چگونه کتاب درسی را هفت رنگ کارکنیم؛ یاد گرفتیم. کارهای درخشانی هم کردیم، اما رفته رفته با پیشرفت تکنولوژی دیگر روش ما کاربردی ندارد.تصویرگری کتاب درسی، مقوله بسیارمهمی است و در تصویرسازی کتاب درسی نمی‌توان آرتیست بازی درآورد؛ تصویرگری باید درخدمت مطالب آموزشی باشد.چگونه درکانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول کارشدید؟اولیل دهه 50 بود که درکانون پرورش فکری کودکان برای بخش آموزش مدیر می‌خواستند و چون من سالها درسازمان برنامه در بخش آموزش کار کرده بودم، ازآنجا مرا مامورکردند که دربخش آموزش کانون فعالیت کنم. به مرور مدیرکانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شدم و فعالیتم را تا پس ازانقلاب ادامه دادم تا اینکه ازکانون بازنشسته شدم.چه شد که دیگر در دانشگاه تدریس نکردید؟من عاشق درس دادنم و شیرین‌ترین دوره زندگیم زمانی بود که به دانشجویان معماری؛ نقاشی درس میدادم، و همراه آنها به بیابانهای ایران می‌رفتیم و نقاشی می‌کردیم. پیش از انقلاب زمانی که مهندس «سیحون» ازدانشکده هنرهای زیبا رفت و «میرفندرسکی» مدیردانشکده هنرهای زیبا شد، از من خواست که به صورت تمام وقت در دانشگاه درس بدهم، اما ساواک اجازه نداد. وقتی ازساواک پیگیرشدم، به من گفتند که با ما بحث نکن به دستور شاه کسانی که کارسیاسی کرده‌اند؛ نمی‌توانند در دانشگاه درس بدهند. من در دوران دانشجویی سر جریان دستگیری دکترمصدق فعالیت کرده بودم؛ به همین دلیل یک ماهی زندان رفتم و همین پرونده‌ای برای من شد. پس ازانقلاب هم پیشنهاد تدریس در دانشگاه را دادند؛ اما چون تازه  بازنشسته شده بودم وکشف کرده بودم که لذت نقاشی کردن فراتر از هرکاری دیگری است، حاضربه تدریس نشدم.این روزها چه می کنید؟این روزها تبدیل به یک آدم دو وجهی شده‌ام؛ آدمی که دوست دارد بنویسد و نقاشی کند. نقاشی کردن برای من هرگز دشوار نبوده، اما نوشتن کار دشواری است، خصوصا نوشتن داستان با رگه طنز. در شرایط فعلی هم که امکان انتشار آن فراهم نیست، ترجیح میدهم فقط نقاشی کنم. منبع: خبرآنلاین / مریم آموسابخش هنری تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5273]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن