پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1848323961
رسالت در باب کاوش هویت بشر
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: رسالت در باب کاوش هويت بشر
وقتي که من فيلمنامه کامل «تلقين» را به کمپاني وارنر تحويل دادم با مخالفت شديد سران کمپاني براي ساخت فيلم مواجه شدم. آنها معتقد بودند فيلمي که تا به اين حد، ايده پيچيدهاي داشته باشد و حاوي مفاهيمي چالش برانگيز در باب مسئله مجهولي چون رويا باشد، براي مخاطب عام مناسب نخواهد بود و با شکست مواجه خواهد شد اما من گفتم تمام سعيام را خواهم کرد. باورت مي شود حتي تعهد کتبي دادم براي جبران خسارت فيلم؟! اميررضا تجويدي، تهران امروز: گفتوگوي من با کريستوفر نولان، با پيچ و خم بسيار هنگام پيش توليد فيلم بعدياش انجام شد. قرار بود تا در دهه اول شهريور بهنتيجه برسيم. اما اين گفتوگو بنا به دلايل مفصلي، به ويژه به دليل اينكه نولان مشغول پيش توليد فيلم جديدش بود، سه بار به تعويق افتاد تا اينکه بالاخره در روزهاي آغازين آبان ماه انجام شد.اين گفتوگو با وجود سختيها، بسيار شيرين بود و لذت بخش، چرا که مرد ?? ساله بريتانيايي بدون اندکي غرور و تکبر و با رويي باز و با حوصله پاسخگوي من بود و اين نکته بسيار ارزشمندي بود. آن هم در حالي که به گفته او، روزي ?? ساعت مشغول کار روي فيلمنامه آخرين قسمت بتمنهايش بود!اين مصاحبه قرار بود با سوالات بسياري انجام شود اما بنا به وقت کم ايشان، قسمت دوم اين گفتوگو ميماند براي روزي که کمي وقت براي اين کارگردان مولف هاليوود مانده باشد تا بتوانيم با خيال راحت به بحث و گفتوگو بنشينيم.کارگردان بريتانيايي، با تواضع بسيار همچنان خودش را دانشجوي سينما ميداند و ميگويد روز مرگ هنري براي هر هنرمندي همان روزي است که از وي بتي در عالم هنر شکل گيرد. در اين گفتوگو سعي کرديم هم در مورد نحوه کار خود نولان، انتخاب ديکاپريو، حدود معرفت انساني و هم حواشي فيلم اخيرش، صحبت کنيم:
خب جناب نولان! اجازه بدهيد با خودتان شروع کنيم. شما تاکنون دو فيلم کوتاه و هفت فيلم بلند ساختهايد که هريک به شکل خاص خود ديده شدهاند و مورد تشويق و تحسين قرار گرفتهاند. فيلمهايي که نام شما را بر زبان مخاطبان جدي سينما انداخت و معروف کرد. ساخت آثاري با اين ميزان بدعت، تفکري را ميان منتقدان و سينما دوستان برانگيخته و آن اين است که خيليها سينماي شما را به شدت به استنلي کوبريک کبير شبيه مي دانند و نبوغتان را با او مقايسه ميکنند. خودتان اين شباهت را در داستانپردازي مي دانيد يا ساختار بصري؟خب به نظر مي رسد که بايد خيلي قدردان اين حرفت باشم. ممنونم! (خنده) اين نکته را خيلي جاها خواندهام، اما با نهايت احترام به معتقدان اين تئوري، بايد بگويم که اين بيش از هر چيز همانند يک شوخي بي مزه اسکاتلندي است! چنين قياسي درست شبيه اين است که بخواهيد ارزش يکي از صدها کبوتر رها شده در اولد تاون لندن را با يکي از کوالاهاي کمياب استراليايي بسنجيد! من درست يکي از همان کبوترها هستم و دستاوردهاي سينمايي استن(کوبريک) براي من، قلهاي دست نيافتني است. من هنوز حتي براي اينکه دست خط خودم را داشته باشم هم، خام و بي تجربهام. ساخت همه اين آثار به من کمک مي کنند که راه اصلي خودم را بيابم و منحرف نشوم. تنها شباهتي که بين خودم و کوبريک مي بينم، جاه طلبي سيري ناپذيري است که در وجود هر دوي ما وجود دارد. من معتقدم که روز مرگ هر سينماگري روزي است که يکي از نقادان اصلي مجموعه آثارش، با تماشاي ساخته جديد وي، مشعوف شود و او را فردي همه چيز تمام بخواند! آنجاست که اين حقيقت به سراغت مي آيد که: اوه! ببين، فريبت روي سختگيرترين مخالفت هم جواب داده و حالا برو و استراحت کن. به نظرم سراشيبي سقوط يعني همين!خدايا يک چيزي در زندگي ما انسانها کم است. چيزي که گويا قبلا وجود داشته اما حالا از بين رفته. البته بنا به حجم زياد درسهايم، اين ايده رو به فراموشي بود تا اينکه حدود 10 سال بعد، وقتي تازه سرگرم ساخت تعقيب بوديم، اين ايده دوباره به سراغم آمد. اينکه چه خواهد شد اگر در ذهن خودمان فضايي داشته باشيم که هر اتفاقي در آن رخ بدهد و هيچ قاعدهاي وجود نداشته باشد؟ خب برويم سراغ «تلقين». ميدانم که سوالم خيلي کليشهاي است اما مي خواهم بدانم ايده فيلم دقيقا چه زماني و چگونه به ذهنتان خطور کرد؟ اينکه رويا پردازاني را نمايش بدهيد که دنياهاي خاص خود را دارند...خب ايده فيلم وقتي به ذهنم خطور کرد که روزي در دانشکده-حدودا ?? سال پيش-سر زنگ فيزيک، به کوانتوم و فيزيک خاص اشيا و قوانين متناقض عالم رسيديم. درست همان روز بود که با خودم مي گفتم که: خدايا يک چيزي در زندگي ما انسانها کم است. چيزي که گويا قبلا وجود داشته اما حالا از بين رفته. البته بنا به حجم زياد درسهايم، اين ايده رو به فراموشي بود تا اينکه حدود 10 سال بعد، وقتي تازه سرگرم ساخت تعقيب بوديم، اين ايده دوباره به سراغم آمد. اينکه چه خواهد شد اگر در ذهن خودمان فضايي داشته باشيم که هر اتفاقي در آن رخ بدهد و هيچ قاعدهاي وجود نداشته باشد؟ اين برايم در حالي مبدل به دغدغه شده بود که خودم زياد رويابين نبودم! پس شروع کردم به نگارش فيلمنامه و آن را به شکل کلي آماده کردم. درست سال ???? بود که مي خواستم فيلم را کليد بزنم اما مورد بتمنها پيش آمد و مرا سه سال به سمت و سوي ديگري برد. من تمام اين سه سال مشغول ساخت فيلم هاي ديگر بودم. در حالي که هنوز يک ايده ميخکوب کننده ذهنم را اشغال کرده بود. ظرف اين مدت البته داستان را ?? بار بازنويسي کردم و رسيدم به طرح فعلي. تمام اين سير تحول 10 سال طول کشيد. من در فاصله اتمام هر فيلم تا شروع توليد اثر بعدي روي فيلمنامه «تلقين» کار مي کردم. درست بعد از «پرستيژ » بود که به اما(همسر نولان و تهيهکننده آثارش) گفتم: «بايد بسازمش!» و شروع کرديم به پردازش ريز نکات داستان. بالاخره پس از ساخت «شواليه سياه»، مطمئن بودم که زمان ساخت بزرگترين ايده عمرم فرا رسيده. پس بدون هيچ استراحتي پيش توليد را شروع کرديم. اين را هم بگويم که الان خيلي بيش از پيش رويا مي بينم!پس در دام خودتان اسير شديد!
اوه، آره. فکر کنم شبها بايد بيشتر از اينها مسکن بخورم!(خنده) چه شد که پس از ساخت اثري با عظمت چون «شواليه سياه» که طبيعتا هزينه بسياري داشت و وقت و دقت بسياري نيز صرفش شده بود، به سراغ «تلقين» رفتيد که از لحاظ هزينه و دقت و حوصله شايد بهمقياس دو برابر از هرکدام از اين موارد نياز داشت؟ فکر نکرديد ممکن است اين خستگي ناشي از ساخت «شواليه سياه» در کيفيت اثر تاثيرگذار باشد؟مهمترين دليلش اين بود که پس از ساخت «شواليه سياه» بود که به طور مطلق اين توانايي را در خودم ديدم که بزرگترين و مهم ترين ايده ذهنم را مي توانم تماما عرضه کنم. ببين من درست در اثناي اکران «شواليه سياه»، تصميم به ساخت «تلقين» گرفتم اما به دلايلي که تو به آنها ميگويي خستگي(خنده)، سردرگم بودم. نمي دانستم چه مي خواهم. به همين دليل روزي به منزل مارتين اسکورسيزي رفتم. مارتين يکي از بهترين مشاوران من است. بايد از اين به بعد مدير برنامههايم شود! بخشي از فيلمنامه را که داراي کليات مهم داستان بود به مارتين دادم. مارتين پس از خواندنش گفت: «کريس؟!چرا اين قدر معطل مي کني؟ به نظرم خارق العادهست!» مارتين راهنماييهاي بسياري به من کرد و من تصميم به ساخت فيلم گرفتم. اين را هم بگويم که مارتين حدود سه روز به همراه گروه فيلمبرداري ما در خيابانهاي نيويورک حضور داشت و حضورش براي همه ما قوت قلب را به همراه داشت. داشتم مي گفتم پس از استقبالي که از «شواليه سياه» شد و البته من را بيش از پيش به همگان شناساند، تصميم گرفتم اثري بسازم که همانند بتمن، هم دغدغههاي زيستي فراواني داشته باشد و در عين حال بار تعليق و اکشن مورد نظر مخاطبان هاليوود را هم داشته باشد. اما همانطور که قبلا گفتم، کار من پيشنهاد جديدي براي هاليوود محسوب مي شد. مي خواستم به همگان ثابت کنم که مي شود از يک روياي شخصي، بهعالمي رسيد که دل کندن از آن خود موجب جنون و مرگ ميگردد. و به تصوير کشيدن همه اينها در مقياسي عظيم، نيازمند تجربه و دقتي بود که پيش از ساخت «شواليه سياه» در اندازه من نبود.
بحث را به خوب جايي رسانديد. انتخاب بازيگران به چه شکل بود؟ به خصوص در مورد لئوناردو دي کاپريو که نقشاش در «جزيره شاتر» شباهتهاي جالبي با دام کاب در «تلقين» دارد؟ پاي مارتين اسکورسيزي در ميان بود؟!نه. اين انتخاب درست پس از مرگ هيث(لجر)انجام شد. هم زمان با فيلمبرداري «شواليه سياه» من با هيث در مورد «تلقين» و نقش کاب صحبت کرده بودم و قرار بود به طور قطع فيلم با بازي او ساخته شود. اما با مرگ ناگهاني هيث، همه چيز به هم ريخت. در آن برهه خاص زماني به شدت افسرده شده بودم اما با کمک همسرم ادامه دادم. حدود يک ماه با خودم کلنجار رفتم تا اينکه لئو به ذهنم رسيد. مي داني لئو ديکاپريو پيش از اين دو بار تقاضاي مرا براي بازي در نقش اصلي سه فيلمم رد کرده بود. براي نقش بروس وين و بتمن، اولين کسي که سراغش رفتم دي کاپريو بود که با مخالفت شديدش مواجه شدم. پس از آن قرار بود در «پرستيژ» در نقش بوردن ظاهر شود، حتي تست گريمش هم انجام شد، خود لئو براي همکاري بسيار اميدوار بود که ناگهان خبر رسيد که مارتي قرار است «مرحوم» را کمي زودتر از موعد مقرر بسازد و از آنجا که لئو پيش از ما با آن فيلم قرارداد داشت با توافق با مارتي، لئو از «پرستيژ» کنار گذاشته شد. نکته جالب اينجا بود كه در هر دو فيلم کريستين بيل جايگزين لئوناردو شد!دقيقا يک ماه از آغاز فيلمبرداري «جزيره شاتر» ميگذشت و گويا گروه به مدت ده روز در استراحت بودند. من روزي به ويلاي لئوناردو در سن خوزه رفتم، فيلمنامه کامل را با خودم بردم و تقديمش کردم. لئو پس از شنيدن اوصاف من از طرح کلي داستان، با توجه به تخيلي بودن و البته شباهتش با نقش تد دنيلز در «جزيره شاتر»، اجازه خواست تا کمي فکر کند، من هم آزادش گذاشتم اما قسمت بامزه ماجرا آنجاست که هنوز پنج کيلومتر از سن خوزه دور نشده بودم که لئو با من تماس گرفت و گفت:«براي انعقاد قرارداد بايد کجا بيايم؟!»(خنده) و من پس از همکاري با لئوناردو پي بردم که اين مرد به چه دليل تا اين حد محبوب است. ستارگان بسياري در هاليوود هستند که خود را وقف زيبايي بالقوه ظاهريشان مي کنند و در نهايت محکوم به فراموشياند، اما لئو با انتخابهاي هوشمندانهاش، خود را از اين مهلکه وارهانيد. الان خيلي خوشحالم که توانستم از اين کاريزماي منحصربه فرد، نهايت استفاده را بکنم! ساير بازيگران اما انتخابهاي اول بودند، به جز الن پيج. براي نقش مال، اول دنبال نائومي واتس بودم اما پس از مدتي با تماشاي بازي حيرتانگيز ماريون در نقش اديت پياف، نظرم کاملا بهسمت وي سوق داده شد. ماريون يکي از بزرگترين ستارگان سينماي جهان است و اميدوارم هنر جادويياش بيش از اينها ديده شود. حتي به قدري تحت تاثير بازي وي بودم که موسيقي اديت پياف را با تاثير از ماريون براي فيلم انتخاب کردم! در نقش آريادني هم پس از کايرا نايتلي و اوان راشل وود، با صحبتي حضوري با الن، پي بردم که مناسبترين گزينه است. بقيه همگي انتخابهاي اولم بودند.ميخواهم به يکي از مهمترين دغدغههاي ذهن خودم اشاره کنم. بر خلاف بسياري از کساني که فرم سينمايي جديد شما را منحصر به جلوههاي ويژه و اکشن و تعليق مي دانند، من معتقدم که در پس همه اين تصاوير خيره کننده، حکمت و جهان بيني عميقي وجود دارد که با خالصترين خصلتهاي بشر سر و کار دارد. واقعا اين ديدگاه عميق در فيلمهاي شما از کجا مي آيد؟بگذار به مقدمهاي اشاره کنم. من از کودکي، از پدر و مادرم آموختم که زندگي همان چيزي نيست که انسانها در مناسباتشان وانمود مي کنند. زندگي همواره فراز و نشيبهايي دارد که کاملا هم نسبي است و همه اين تفاوتها و البته نقصانها برآمده از نفس درون ما هستند. اين دغدغه با من تا همين امروز که به فيلمسازي نسبتا شناخته شده تبديل شدهام، همراه بوده و به درد متعالي وجودم مبدل گشته. من بيش از هر چيزي به انسان و انسانيت نگاه مي کنم و معتقدم انسان موجودي است بينهايت پيچيده که نمي توان با ساخت چندين اثر رئال اجتماعي که تنها زندگي روتين يک انسان، خواه مفلوک و خواه ثروتمند، را به تصوير مي کشد، حق مطلب را ادا کرد. البته تمامي اين فيلمها يک جنبه از هستي را به نمايش مي گذارند و مي توانند بازتاب دهنده بخشي از زندگي فردي ما باشند اما من به شخصه دوست دارم روان انسانها را به چالش بکشم و خاستگاههاي ايدئولوژيک رفتارهاي انسان را. به همين دليل در فيلم هاي من فضاهاي کاملا فانتزي رويت مي شوند که در عالم واقع وجود ندارند اما ريشهاي کاملا آشنا دارند و در زندگي همه ما نمودهاي خاص خود را دارند. من دوست دارم وجهه تماميت خواه بشر را در دنيايي فرضي پياده کنم و آن را بستايم يا نقد کنم. يکي از بزرگترين دلايلي که ساخت بتمن را بر عهده گرفتم، همين بود که تنها ابرقهرمان عالم فانتزي است که خاستگاهي طبيعي و نه ماوراي تصور دارد. بروس وين من، انسان خودخواه و بزدلي است که با پيمودن سيري حکيمانه از خود سمبلي ناميرا مي سازد و ترسش را با دشمنانش قسمت مي کند. من بتمنهاي تيم برتن را دوست دارم اما دوست داشتم فضايي که مي سازم کاملا ملموس و براي هر انساني قابل درک باشد. اصلا به نظرم سينما يعني همين! يعني اينکه تجربيات و اميال روزمره هزاران انسان سراسر کره خاکي را وارد فضايي غير واقعي کني اما خود حقيقي بشر را به چالش بکشي. اين بزرگترين دغدغه من بهعنوان يک فيلمساز است.
دغدغه خوبي هم هست! حالا مي خواهم کمي عميقتر شوم. «تلقين» دغدغه بسيار بزرگتر و پيچيدهتري از شش فيلم ديگر شما دارد. آثار قبلي شما فيلمهايي بودند که در هر يک از آنها يک وجهه از خصوصيات انسان به چالش کشيده مي شد اما «تلقين» پس از آثار قبلي شما ديگر نسل انسان را رها مي کند و اين بار با جهان پيرامون ما سر و کار دارد. گويي آثار قبلي مقدماتي بودند براي نمايش چنين دنيايي و اين اصل عدم قطعيت و فلسفه رويا، همانطور که خودتان قبلا گفتهايد، بسيار مشابهآثار خورخه لوئيس بورخس است! گويي شما هم از انسانهاي معاصر نااميد شدهايد! اصلا نمي شد «تلقين» اين همه در ذات خود پيچيده نمي بود؟!بورخس يکي از الگوهاي من است! بهنکته خوبي اشاره کردي...راستي چند بار فيلم را ديده اي؟!شش بار. دو بار روي پرده و چهار بار هم در خلوت خودم و مطمئنا باز هم خواهم ديد!خوشحالم. چراکه اين دقيقا همان چيزي بود که در ابتدا در ذهن من بود -البته نه شش بار(خنده)-اينکه کل عمليات کاب و اين اوديسه کابوس وار وي در عالم رويا، نبايد در نگاه اول ساده به نظر بيايند و سريعا قابل درک باشند که در آن صورت ارزش کار من به باد مي رفت! بگذار نکتهاي را بگويم که جايي نگفته بودم. وقتي که من فيلمنامه کامل «تلقين» را به کمپاني وارنر تحويل دادم با مخالفت شديد سران کمپاني براي ساخت فيلم مواجه شدم. آنها معتقد بودند فيلمي که تا به اين حد، ايده پيچيدهاي داشته باشد و حاوي مفاهيمي چالش برانگيز در باب مسئله مجهولي چون رويا باشد، براي مخاطب عام مناسب نخواهد بود و با شکست مواجه خواهد شد اما من گفتم تمام سعيام را خواهم کرد. باورت مي شود حتي تعهد کتبي دادم براي جبران خسارت فيلم؟! آن روزها به خودم مي گفتم من فقط يک کار ديگر دارم تا ماموريتم را انجام دهم و آن هم ساخت همين دغدغه متعالي عمرم بود. خودم هم ترسيدم. به خودم مي گفتم که يا فيلم با استقبال مواجه مي شود و سربلند خواهم شد و يا براي هميشه نابود خواهم شد!به نظرم کاملا موفق هم شدهايد. الان نام فيلمتان در رتبهچهارم بهترين فيلمهاي تاريخ سينما در سايت imdb وجود دارد. ديويد بوردول فيلم شما را در رتبه ششم فهرست 10 تايي آثار بزرگ عمرش قرارداده و اسلاوي ژيژک اثر شما را عظيمترين اثر هنري قرن ?? ناميده است!اينهايي که گفتي براي من زنگ هشدارند. همانقدر که از شنيدنشان خشنود مي شوم، به خودم هشدار مي دهم که نبايد شيفته اين تعاريف شد. از همه اين بزرگان تشکر کردهام و ممنونشان هستم اما من هنوز در ابتداي راهم هستم. داشتم مي گفتم که اين پيچيدگي که مي گويي در ذات موضوع وجود دارد، وقتي از روياهاي بشر و فضاهاي بدون ساختاري که فقط در حالت انتزاعي قابل درکاند سخن مي گويي، نمي تواني با يک اثر کوچک، آن حس مورد نظر را القا کني. پس من تمام سعيام را کردم که اين پيچيدگي را به نحوي بيان کنم که هم سرگرم کننده و موفق در گيشه باشد و هم در عين حال چيز جديدي به مخاطبش ارائه دهد. من کلا دوست دارم با ذهن مخاطبم بازي کنم! پس شروع کردم به جمع آوري تيمي با عظمت چندين برابر تيم کاب در فيلم! از موسيقي فيلم گرفته تا مسئولان جلوههاي ويژه. مي خواستم اثري را به مخاطبم نشان دهم که حتي نتواند لحظهاي از جايش بلند شود و اميدوارم که موفق شده باشم اما در مورد موضوع جديد فيلم درست مي گويي. بزرگترين دليلي هم که فيلم را اينقدر دير ساختم، همين بود که مي خواستم رسالتم را در باب کاوش هويت بشر به طور کامل انجام دهم و بعد اين ايده را عملي کنم. در «تلقين» همه انسانهايي را ميبينيم که هر نوع عواطفي را تجربه مي کنند و در نهايت به تعريف جديدي از دنياي خود مي رسند. من اين طي مسير از قهقرا تا رستگاري را دوست دارم. به نظرم الان ديگر دغدغه نسل بشر بايد اين باشد که به هر بعد زندگي خود كمي جديتر نگاه کند. هدف من اين بود که به مخاطبم يادآوري کنم که از روياهايش به سادگي نگذرد. اين براي من بسيار مهم است.سينماگرانتنظيم : سينما و تلويزيون تبيان / مسعودعجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
رسالت در باب کاوش هویت بشر-رسالت در باب کاوش هويت بشروقتي که من فيلمنامه کامل «تلقين» را به کمپاني وارنر تحويل دادم با مخالفت شديد سران کمپاني براي ...
رسالت در باب کاوش هویت بشر · روایت روان کتاب تاریخ · رقابت فیلمسازان نسل اول انقلاب در جشنواره فیلم فجر · تنها در دل طبیعت · همه چیز درباره «شهر» ... سقوط به ...
آنچه كه شما در داخل پرانتزهاي اين تعريف پيدا مي كنيد مشخص كننده جهت و هويت فرهنگي ماست. ... هر سياستي در بشر و زمينه فرهنگي خودش كار كرد مطلوب دارد.يك چهره ..... بخصوص وقتي در آثار فلاسفه غرب غور و كاوش كنيد در مي يابيد بين مسايلي كه بايد وحي پاسخ بدهد ... كسي نيست كه اين مطالب را نداند تمام اينها از باب يادآوري و تذكر است.
نويسنده:حسين باب الحوائجى دين ايدئولوژيك در جهان مدرن خبرگزاري فارس: در عرصه ... و افراد خودآگاه را به هم پيوند داده، منشا هويت گروهى آنها در موقعيت تاريخى خاص آنها مىگردد; ... جامعه بشرى در سير قرون و اعصار متمادى، تغييرات كمى و كيفى گوناگونى را .... انسانى كه ايدهها و فرهنگ دينى ارائه شده را مورد بازبينى و كاوش قرار داده و به نقد ...
اقبال لاهوري شاعر بيدار دل و انديشمند آگاه و تواناي جامعه بشري در جهان معاصر مي باشد. ... (1) وي در زمانه اي زندگي مي کند که انسان غفلت زده ي مشرق زمين، هويت و مليت خويش ... و زبوني تن مي دهد و حتي روشنفکران جامعه هم، از جايگاه و رسالت خويش بي خبرند. .... انسان هويت و شخصيت ببخشد و او را در باب تهاجم فرهنگي غرب مجهز سازد و نهايتاً ...
شايد واقع بينانه باشد که کاوش درباره آن را مهم ترين مباحث و مسائل راهبردي جامعه ي ... هايي داشته باشند، اما در مجموع مؤلفه هاي اساسي و بنيادي و در ضمن هويت پويا و ديناميک آن را .... از اين رو شريعت و رسالت معطوف به پرورش و حمايت از خردورزي آزادانه و اختيار ... در فروعات عملي- فقهي، که مکلف به تقليد شده ايم، اولاً از باب حکم و حالت ثانويه ...
20 سپتامبر 2008 – ... وصف كه ارزش و مطلوب بوده و لذا غايات شأن تربيت نيست بلكه تعريف و توصيف آنها از رسالت هاي اخلاق است. .... هويت و شخصيت اخلاقي مشتمل بر امور زير است: ... اين پديده اگر مورد كاوش هاي روان شناختي قرار گيرد، روان شناسي اخلاق پديد مي آيد. ... پرسش عمده در اين باب اين است كه ملاك اخلاقي بودن يك ويژگي چيست؟
رسالت دین در الهیات دوره روشنگری الهیات طبیعی، به لحاظ عدم پذیرش تودهها، نتوانست دوام بیاورد. .... حضور وحی آسمانی الهی را در شکلگیری حقیقت و هویت دین ملاحظه نمیکند. ..... 1ـ روششناسی مسأله انتظار بشر از دین: استاد مطهری همانند سایر اندیشمندان و متفكران در باب نیاز انسان به .... مثلاً بشر علاقمند به تحقیق و كاوش علمی است.
پيش درآمد تاريخ زندگى بشر همواره شاهد بروز و ظهور اديان و مذاهبى بوده كه هر يك داعيه .... به خوبى مورد كاوش قرار گيرد.4 نكته ديگر در موضوعشناسى، توجه به مباحث نو پيداست. .... موجود و يا مخالفت با مظاهر و دستاوردهاى آن، رسالت شان خاتمه يافته است؛ در حالى كه ... هويت، تهديد صلح و امنيت جهانى، ناديده گرفتن كرامت انسان، نقض حقوق بشر و ...
الف) مفهوم شناسي هر چند بايد به شرط حصول شروط و شرايط ماهوي و هويتي (صوري) مشخص در ... به اين ترتيب معرفت ديني عبارت خواهد بود از «ما حصل كاوش موجه براي اكتشاف ... لزوم شناخت و تحليل احكام كلي معرفت ديني به مثابه يك معرفت به لحاظ بشري و ... هاي معرفتي ديني به انواع گوناگوني قابل دسته بندي اند؛ از باب نمونه دستگاه هاي ...
-