واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مقتل نويسى در ميان اهل سنت
غزنويان و عزادارى سيدالشهداسلسله غزنويان (598 - 351 ق) كه تقريباً همزمان آل بويه در شرق جهان اسلام ساليان طولانى حكم راندند و مركزشان شهر غزنين بود، نسبت به شيعيان خصومت مي ورزيدند و سلطان محمود غزنوى در كنار حملات متعدد به هند، تهاجمات خونينى را به غور و غرجستان و رى، كه از مراكز تشيع به شمار مى رفت، انجام داد. در اين تهاجمات، باورها و شعاير دينى مناطق مزبور از جمله عزادارى سيدالشهدا را تحت عنوان بدعت كوبيد و مردم را به خاطر انجام آن مورد آزار و شماتت قرار داد. با اين همه، با كاهش فشار غزنويان و پس از مرگ سلطان محمود غزنوى (421 ق) شهر غزنين عزادارى خود را آشكار نمود. همانند كسايى مروزى (متوفاى 348 ق) و حكيم ناصر خسرو قباديانى بلخى (481 - 394ق) كه شاعران پيشقراول در عاشورا سرايى و مرثيه گويى به حساب مى آيند و به مذهب شيعه باور داشتند، ابوالمجيد مجدود سنايى غزنوى (612 - 543 ق) نيز محرم و عاشورا را مورد تأمّل عاشقانه قرار داد و اشعار جانسوزى را در شهادت امام حسين و ساير شهداى اهل بيت (عليهم السلام) سرود. عزادارى در نظاميه بغدادبا همه سختگيرى هاى سلجوقيان (558 - 427 ق) و اصرار فراوان وزيران متعصب آنان بر لعن و نفرين - به اصطلاح - رافضه، بخصوص اسماعيليه، بر فراز منابر، رويكرد عملى اقشار غيرسياسى اهل سنت به تكريم اهل بيت (عليهم السلام) و بيان مصايب آنان، به ويژه عزادارى امام حسين (عليه السلام)، بود. شواهد تاريخى حاكى از عزادارى اهل سنت و نفوذ اين تفكر در مدرسه نظاميه در عصر سلجوقيان مى باشد. محمد بن عبدالله بلخى (م 596) كه از عالمان و خطيبان بنام در ميان اهل سنت مى باشد و از سفرهاى طولانى متعدد علمى وى به خراسان، عراق، مصر، خوارزم و مكه در منابع گوناگون رجالى و تاريخى آنان، ياد شده است، در مدرسه نظاميه به وعظ و خطابه پرداخت.وى پس از سخنرانى و وعظ براى عالمان، مسئولان و طلاب نظاميه اهل سنت، روضه مى خواند و از مظلوميت هاى اهل بيت پيامبر ياد مى كرد و مردم از شنيدن مصايب خاندان پيامبر اشك مى ريختند. در يكى از سخنرانى هاى خود گفت: «روزى فاطمه مى گريست. على با مشاهده وى گفت: اى فاطمه چرا نزد من گريه مى كنى؟ آيا دارايى ات راگرفته اند؟ آيا حق شما را غصب كرده اند؟ آيا چنين نموده اند و چنان كرده اند؟ همين طور موارد مختلف را شمرد از چيزهايى كه روافض مى پندارند شيخين در حق فاطمه مرتكب شده اند. مجلس با شنيدن آن سخنان اشك مى ريخت...»1ابوالفرج در المنتظم ضمن برشمردن اوصاف گوناگون و برجسته امام حسين (عليه السلام)، واكنش آن حضرت را در برابر سبّ و زبان درازى يكى از فرماندهان يزيد اين گونه نقل مى كند: «آيا به من ناسزا مى گويى و فحش مى دهى؟ نگاه كن من كيستم، آن وقت به خودتان مراجعه كنيد و تأمّل نماييد. آيا جنگ با من و كشتن من براى شما جايز است و هتك حرمت من حلال است؟ آيا من فرزند دختر رسول خدا (پيامبر شما) نيستم؟ آيا من فرزند پسر عموى پيامبر شما نيستم؟ آيا حمزه سيدالشهدا عموى پدر من نيست؟ آيا جعفرطيار عموى من نيست؟ شمر در جواب گفت: خدا را جز به حرف عبادت نكرده باشم كه من بفهمم توچه مى گويى!»تنها علامه محمدبن عبدالله بلخى نبود كه در زمان حاكميت سلجوقيان در بغداد به عزادارى مى پرداخت، على بن الحسين غزنوى معروف به واعظ، كه از جمله عالمان و خطيبان معروف بغداد بود و در ميان رهبران دينى اهل سنّت، مقام ارجمندى داشت نيز به سوگوارى اهل بيت (عليهم السلام) مى پرداخت. او در ميان دستگاه خلافت و دولتمردان زمان از احترام خاصى برخوردار بود و در منابع اهل سنت به عنوان واعظ و خطيب «ميلح الايراد و لطيف الحركات» معرفى شده است و سلطان سلجوقى و امرا براى زيارت و درك مجالس او حضور به هم مى رساندند.2 بنا به گفته قزوينى: «خواجه على غزنوى حنيفى دانند كه اين تعزيت چگونه داشتى تا حدى كه به روز عاشورا در لعنت سفيانيان مبالغتى مى كرد. سائلى برخاست و گفت: معاويه را چه مى گويى؟ به آواز بلند گفت: اى مسلمان! از على بپرس كه معاويه را چه گويى؛ آخر دانى كه على معاويه را چه گويد؟ امير عبادى كه علامه روزگار و خواجه معنا و سخن بود، او را در حضرت المقتضى لامر الله پرسيدند: اين روز كه فردا عاشورا خواست بودن كه: چه گويى در معاويه؟ جواب نداد تا سائل سه بار تكرار كرد. بار سوم گفت: اى خواجه سؤال مهم پرسى، نمى دانم كدام معاويه را مى گويى؟ اين معاويه را پدرش دندان مصطفى بشكست و مادرش جگر حمزه بخاييد و او بيست اند بار تيغ در روى على كشيد و پسرش سر حسين ببريد. اى مسلمانان! شما اين معاويه را چه مى گوييد؟ مردم در حضرت خلافت حنفى و سنى و شافعى زبان به لعنت و نفرين برگشودند. مانند اين بسيار است و تعزيت حسين هر موسم عاشورا به بغداد تازه باشد و با نوحه و فرياد و...»3 مقتل نويسى در ميان اهل سنت
چنان كه در تلاش مورّخان اهل سنت نسبت به ثبت جزئيات وقايع كربلا و تثبيت عزادارى امام حسين (عليه السلام) از اين رهگذر از سوى آنان اشاره شد، مسيرى را كه طبرى در اهتمام به كتابت و احياى روايت انقلاب حسينى گشود، توسط مورّخان پس از وى ادامه يافت و در قرن ششم شعبه جديدى در تاريخ اسلام تحت عنوان «مقتل نگارى» به وجود آمد و برخى دانشمندان اهل سنت به گونه مستقل بدين مهم پرداختند. از جمله اين گروه مى توان به ابوالمؤيد خوارزمى (متوفاى 568) اشاره كرد. او اثر ارزشمندى در رخداد عاشورا پديد آورد كه به نام مقتل خوارزمى شهرت يافته است و مورد اعتماد عالمان عامه و خاصه مى باشد.افزون بر وى، مورّخان نامى اهل سنت همچون ابن اثير در الكامل فى التاريخ، ابوالفرج ابن جوزى در المنتظم و همو در الرد على المتعصب العنيد لمن ذم من لعن اليزيد و سبط ابن جوزى در تذكرة الخواص روشنگرانه به حادثه عاشورا و عزادارى شهادت امام حسين و يارانش پرداختند و گزارش هاى پيشينيان اهل سنت، از جمله طبرى، را نه تنها حفظ نمودند، بلكه بر تكميل و تفصيل آن همت گماشتند.ابومظفر سبط ابن جوزى از جدش ابوالفرج ابن الجوزى نقل مى كند كه نامبرده در مجالس خود مى گفت: شگفت انگيز نيست كه ابن زياد با حسين جنگيد و عمر سعد را بر او مسلط نمود تا او را به قتل رساند و شمر را دستور دهد تا سرهاى بريده را برايش حمل كند. همانا شگفت انگيز و حيرت آور [تر] پست گرديدن يزيد است [تا آن حد] كه دندان هاى او را به چوب ببندد و خاندان پيامبر را به عنوان اسير بر شتران بى جهاز سوار نمايد و عزم يزيد بر اين كه فاطمه دختر [امام] حسين را به مردم واگذارد كه او را مى خواست به عنوان كنيز ببرد و تكرار يزيد شعر ابن زبعرى (ليت اشياخى ببدر شهدوا...).4 ابوالفرج در المنتظم ضمن برشمردن اوصاف گوناگون و برجسته امام حسين (عليه السلام)، واكنش آن حضرت را در برابر سبّ و زبان درازى يكى از فرماندهان يزيد اين گونه نقل مى كند: «آيا به من ناسزا مى گويى و فحش مى دهى؟ نگاه كن من كيستم، آن وقت به خودتان مراجعه كنيد و تأمّل نماييد. آيا جنگ با من و كشتن من براى شما جايز است و هتك حرمت من حلال است؟ آيا من فرزند دختر رسول خدا (پيامبر شما) نيستم؟ آيا من فرزند پسر عموى پيامبر شما نيستم؟ آيا حمزه سيدالشهدا عموى پدر من نيست؟ آيا جعفرطيار عموى من نيست؟ شمر در جواب گفت: خدا را جز به حرف عبادت نكرده باشم كه من بفهمم توچه مى گويى!»5اين عزادارى و مقتل نگارى به خوبى عظمت ياد امام حسين (عليه السلام) و جانفشانى هاى او را در ميان اهل سنت نشان مى دهد و مردم مسلمان از جمله اهل سنت با كاهش فشارهاى مختلف سياسى و امنيتى نمى توانستند در مقابل عظمت عاشورا اشك نريزند و براى امام حسين و ياران وى سوگوارى نكنند. تهيه و تنظيم: گروه دين و انديشه تبيانپي نوشت ها:(1) - به نقل از سيد عبدالعزيز الطباطبائى، معجم اعلام الشيعه، قم، مؤسسه آل البيت، 1417، ص 296.(2) - ابن حجر العسقلانى، لسان الميزان، ج 5، ص 217 / ر.ك: ذهبى، ميزان الاعتدال.(3) - النقض، ص 3ـ371.(4) - تذكرة الخواص، ص 290.(5) - ابوالفرج ابن الجوزى، المنتظم فى التاريخ الملوك و الامم، تصحيح عبدالقادر عطاء، ج 5، بيروت، دارالكتب العلميه، 1412، ص 338.منبع: عزادارى امام حسين عليه السلام در ميان اهل سنّت، عبدالمجيد ناصرى
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 309]