واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اعتقادات فرقه کرامیه
فرق کلامی: کرامیهدر این نوشتار، به بررسی اجمالی یکی دیگر از فرق کلام اسلامی می پردازیم. فرقه کرامیه یکی از فرق کلامی اهل سنت است. پیروان فرقه کرّامیه در نیمه اوّل قرن سوم هجری در جهان اسلام ظاهر شدند و توانستند طرفدارانی را دور خود جمع کنند. موسس فرقه «کرّامیه» شخصی به نام ابو عبداللّه محمد بن کرام بود (الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل: ج1 ص 107). همزمان با جنگ های بابک خرمدین با عباسیان در ایران، این فرقه در ناحیه خراسان فرصت ظهور یافت. ابن کرام همیشه مورد ذم و حتی تکفیر فقها و علمایی همچون ابوالحسین الباروسی، ابوالبرکات بغدادی، و امام محمد بخاری(صاحب صحیح) بود. تاریخ نویسان اسلامی نیز ـ حتی اهل سنت ـ از او به نیکی یاد نمی کنند: وی در قریهای از قُرات زریج متولد شد، در سیستان نشو و نما کرد و سپس به خراسان رفت و در آنجا حدیث آموخت و غالبا از احمد بن عبداللّه جویباری و محمد بن تمیم الفاریابی روایت شنید، یعنی آنهایی که به دروغگویی و جعل و وضع احادیث اشتهار داشتند. و ابوحاتم بن حبّان حافظ در کتاب المجروحین از او نام برده و گفته است: وی (ابنکرام) در اثر التقاط مذاهب به گمراهی کشیده شد و مذاهب را نیز به تباهی کشاند و احادیث را ضعیف و سست کرد. سپس به مجالست جویباری و محمد بن تمیم درآمد و چهبسا که این دو بر رسول خدا و اصحاب و تابعین او یک هزار و صد حدیث جعل کردند. سپس به مجالست احمدبن حرب اصفهانی در نیشابور درآمد و هر چند از او فقر و تهیدستی را تلمّذ کرد ولی وی از حُسن علم و نیکخویی بیبهره بود و اکثر کتابهایی که تألیف کرده برای شاگردش مامون معروف به احمد سُلَمی بود.(ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ص 97) در مورد افکار و آراء آنها نیز ماجرا از همین قرار است: «... گمراهیهای اتباع وی [محمدبن کرام] متنوع و گوناگون است و به شمار نمیآید، بلکه بیش از هزار گمراهی و بدعت داشتهاند ...» (بغدادی، الفرق بین الفرق و بیان الفرقة الناجیة منهم: 131)خود کرّامیه منشعب به گروههای کوچکتری نیز شدهاند: این فرقه ها عبارتند از: عابدیّه، نونیّه، زرّینیّه، اسحقیّه، واحدیّه، هیصمیّه» (شهرستانی، ملل و نحل: 78) کرامیه معتقد بودند خداوند جسم است. عرش مکان خداست. آنها تلاش می کردند صفات و حالاتی را برای خداوند به نحو تشبیه و تجسیم اثبات کنند. مثلا در مورد آیه شریفه «الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی» معتقدند که خدا در جهت بالا و در بالای عرش قرار گرفته است! همانطور که گفتیم از دیدگاه آنها خدا جسم است و دیدگاه عجیب دیگر اینکه از دیدگاه کرامیه خداوند از جهت تحتانی نهایت دارد!از اعتقادات نادرست کرامیه به برخی از آنها اشاره می کنیم؛ کرامیه معتقد بودند خداوند جسم است. عرش مکان خداست. آنها تلاش می کردند صفات و حالاتی را برای خداوند به نحو تشبیه و تجسیم اثبات کنند. مثلا در مورد آیه شریفه «الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی» معتقدند که خدا در جهت بالا و در بالای عرش قرار گرفته است! همانطور که گفتیم از دیدگاه آنها خدا جسم است و دیدگاه عجیب دیگر اینکه از دیدگاه کرامیه خداوند از جهت تحتانی نهایت دارد!نبوت و رسالت دو صفت عرضی هستند که به غیر از وحی و معجزه و عصمت از گناه در ایشان بهوجود میآید و پنداشتهاند آنکس که این دو صفت در او باشد، بر خداوند تعالی واجب است که او را به سوی مردم مبعوث کند. به عبارت دیگر، معجزه و وحی و عصمت، ملاك نبوت و رسالت نیست بلکه هر كس که در او چنین حالت عرضی (نبوت و رسالت) حاصل شود بر خدا واجب است كه او را به سوی خلق مبعوث نماید. اگر او را ارسال كند آن شخص مرسل (فرستاده شده) میشود و إلا مرسل نیست! و نیز در میان رسول و مُرسل تفاوت گذاردهاند، از دیدگاه آنها، رسول کسی است که این صفت در او باشد و مرسل مأمور به ادای رسالت است. یعنی با این وصف مُرسل کسی است که بدون برخورداری از شرایط رسالت، مأمور به انجام تکلیف رسالت میشود! آنها درباره عصمت پیامبران نیز گفتهاند که پیامبران نسبت به هر گناهی که مستوجب کیفر باشد و عدالت را ساقط کند معصوم اند ولی در مورد همه گناهان معصوم نیستند. در باب کلام الهی، کرامیه میان «کلام» و «قول» تفاوت گذاردهاند؛ قول خداوند در نظر آنها حادث و کلام او قدیم است. درباره صفات الهی نیز عقاید عجیب و غریبی دارند که منجر به قبول تغییر و تحول در ذات الهی می شود. این عقاید آنقدر دور از ذهن و نادرستند که خود اهل سنت نیز از بسیاری از آنها تبری جسته اند. عقاید ابن کرام در مورد امامت نیز کمتر از دیگر دیدگاه های انحرافی او عجیب نیست؛ او وجود دو امام را در یک زمان در صورت وقوع جنگ و نبرد میان اصحاب و اختلاف احکام روا دانسته است و حتی در یکی از کتابهایش امامت معاویه و حضرت علی(علیه السلام) را در یک زمان جایز دانسته و گفته است که پیروی پیروان ایشان، امری ناگزیر بوده است هرچند که یکی از آنها عادل و دیگری ستمکار بودهاست...!درباره تعریف ایمان نیز کرامیه تنها یک ملاک قائلند و آن اقرار زبانی است. ایمان تنها قول است، نه تصدیق و عمل. نه نیازی به معرفت و تصدیق قلبی است و نه هیچ امر دیگری! بنابراین کفر نیز تنها انکار خداوند با زبان است. همانطور گفته شد دیدگاه های ابن کرام همیشه مورد نقد متکلمین عدلیه و حتی متکلمین سنی مذهب قرار گرفته است و بسیاری، آنها را در زمره مسلمانان نیز نمی آورند. در این مقاله بیش از این به عقاید آنها نمی پردازیم و خواننده را برای تحقیق بیشتر به کتاب های تخصصی تر ارجاع می دهیم. نوشته علیزاده – گروه دین و اندیشه تبیانمنابع: 1. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1407ه.ق.2. الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة، 1404،2.3. بغدادی، ابی منصور عبدالقاهر، الفرق بین الفرق و بیان الفرقة الناجیة منهم، مصر، 1367 ه .ق.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 553]