تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 17 دی 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):مبادا اعمال نیک را به اتکاى دوستى آل محمد (ص) رها کنید، مبادا دوستى آل محمد (ص) ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1851493655




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دیوان پیرمرد


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دیوان پیرمرد
دیوان پیرمرد
در قسمت قبل خواندید در زمان های قدیم زن و شوهر پیر فقیری زندگی می کردند. مرد از همان جوانی به زنش قول داده بود که زندگی مرفهی برای همسرش فراهم کند ولی حتی نتوانست یک زندگی معمولی برای همسرش فراهم کند. یک روز همسر پیر به همسرش گفت: می خواهم مانند دیگر شعرا در مدح شاه شعر بگویم. پیرزن با تعجب به همسرش نگاه کرد و گفت:چگونه؟!پیرمرد گفت: «مشکل همین جاست. اگر می دانستم که فوری تلاش می کردم و شاعر می شدم ولی بالاخره راهش را پیدا می کنم. راستش را بخواهی، من مدت هاست که دارم به این موضوع فکر می کنم. به راه حل هایی هم رسیده ام. مدت هاست که سعی می کنم یک شعر درست و حسابی در مدح شاه بگویم ولی نمی توانم. کار سختی است. بی خودی نیست که شاه به شاعران طلا می دهد. شاعری کار سختی است. حتی از باربردن و کندن زمین هم سخت تر است. خیلی سخت تر است!»پیرزن گفت: «همین که به این نتیجه رسیده ای که شعر گفتن مشکل است، خودش موفقیت بزرگی است. ادامه بده به تلاشت!»لحن پیرزن تمسخر آمیز بود و به پیرمرد برخورد. او با ناراحتی گفت: «حالا مسخره ام کن، وقتی شاعر شدم و شعر گفتم، آن وقت من تو را مسخره می کنم. خیال نکن که من فقط به همین نتیجه که شعر گفتن مشکل است رسیده ام، شعرهایی هم گفته ام اما آن ها را مخفی کرده ام. به هیچ کس هم نشان نمی دهم. چون هنوز دارم الفبای شعر را یاد می گیرم و تا سرودن شعر راستکی، راه درازی در پیش دارم!»پیرزن گفت: «خوب است. خوشحالم که راه افتاده ای! ولی یادت باشد که شعر گفتن به این آسانی ها نیست. اگر قرار بود که هر کسی بتواند شعر بگوید، آن وقت دنیا پر از شاعر می شد و اصلاً شاعری هم چیز بی ارزشی می شد و کسی هم به کسی جایزه نمی داد. فرض کن مثلاً، هزار تا حافظ داشتیم و سه هزار تا فردوسی و ده هزار تا سعدی و...»پیرزن حرفش را ادامه نداد. چون پیرمرد حرف او را برید و گفت: «با همه اینها، من نقشه ای دارم. نقشه ای که به زودی از من یک شاعر می سازد. به زودی حاصل تلاشم را خواهی دید. تلاشم بی نتیجه نخواهد بود. مطمئن باش!»پیرزن با تعجب پرسید: «نقشه؟ چه نقشه ای؟ نکند می خواهی از شعر شاعران دیگر رونویسی کنی و الکی بگویی که خودت آن شعرها را گفته ای!» پیرمرد بلند شد و گفت: «به گمانم تو عقلت را از دست داده ای. پرت وپلا می گویی و لیچار می بافی. مرد، پاشو فکر نان کن که خربزه آب است!» پیرمرد توی دلش گفت: «عجب ضرب المثل مزخرفی! خربزه که بهتر از نان است. کاش الان به جای نان در طبق، چند تا خربزه داشتیم! خربزه کجایش آب است؟ از نان بهتر است.»چند روز بعد از آن روزی که پیرمرد گفت نقشه ای دارد، اتفاق عجیبی افتاد. پیرزن صبح زود، متوجه شد که شوهرش شال و کلاه کرده است و گویا قصد دارد به سفری طولانی برود. با تعجب پرسید: «خیرباشد، مرد! ان شاا... به کدام دیار، سفر می کنی؟ با این شال و کلاهی که تو... .»
دیوان پیرمرد
پیرمرد حرف پیرزن را برید و گفت: «خیر است، همسر عزیزم!»پیرزن با تعجب بیشتری شوهرش را نگاه کرد، سابقه نداشت که شوهرش به او همسر عزیزم بگوید. پیرمرد ادامه داد: «می خواهم به شهر بروم. به دربار شاه، می روم تا دیوان شعرهایم را بر او عرضه کنم!» پیرزن خندید، اما در خنده اش نوعی نگرانی موج می زد. او در دلش گفت: «نکند پیرمرد، راستی راستی دیوانه شده باشد!» برای همین خطاب به شوهرش گفت: «چه شده مرد؟ بالاخره زد به سرت و دیوانه شدی؟ کدام شعر؟ کدام دیوان؟ مگر تو شعر هم گفته ای، آن هم به اندازه یک دیوان!»پیرمرد گفت: «همین دیگر! تو همیشه شوهرت را دست کم می گیری. مگر آن هایی که شعر می گویند و دیوان، پشت دیوان، پیش شاه می برند، چه چیزی از من پیرمرد، بیشتر دارند؟ عقلشان بیشتر از من است یا تجربه شان؟ یا خونشان، رنگین تر از خون من است؟! تو شب ها چنان خوابت سنگین است و مشغول خروپف کردنی که اصلاً نمی فهمی در اطرافت چه می گذرد. من روزها و شب هاست که دارم شعر می گویم. مثلاً همین دیشب تا صبح بیدار بودم و داشتم دیوانم را پاکنویس می کردم. شعر من خیلی طولانی و زیاد است. فکر می کنم از دیوان حافظ و سعدی هم کلفت تر باشد، شاید به اندازه دیوان مولوی بشود. تمام دیوان من فقط یک شعر است. یک شعر خیلی بلند! و این در عالم شعر و شاعری یک کار تازه و بدیع است. بیش از هزار بیت است!»پیرزن پوزخندی زد و نگاهی عاقل اندرسفیه به شوهرش کرد و گفت: «به حق چیزهای ندیده و نشنیده خوب بگو ببینم حالا که معجزه ای اتفاق افتاده و تو چند شبه شاعر شده ای و یک شبه، راه صد ساله رفته ای چه جور شعری سروده ای؟ آیا می شود فقط چند بیتی از آن هزار بیت را برای من بخوانی؟»پیرمرد محکم گفت: «نه! نمی شود. چرا باید بشود؟ در شعر دراز من رازی هست که نباید پیش از شاه، کسی از آن سر در آورد. شعری که رازی بزرگ در خود دارد، شایسته نیست که قبل از شاه کسی آن را بخواند. نظیر شعر مرا تاکنون، هیچ شاعر توانایی در هیچ قرنی نسروده است. نام من در تاریخ ادبیات فارسی، به نام پدر این گونه شعرها ثبت خواهد شد!»پیرزن گفت: «عجب! عجب! پس اقلاً بگو که نام دیوانت را چه گذاشته ای؟ این که دیگر جزو اسرار نیست!»ادامه دارد....هفت اورنگ جامیتنظیم:نعیمه درویشی_تصویر:مهدیه زمردکارمطالب مرتبطعربی که شترش گم شده بود بیمار پیر محکوم به مرگ خرس و خیک گوش های حاکم حکیم دانا و مرد غمگین حکایت حاجی و جن





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 436]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن