-دیوان پیرمرد
در قسمت قبل خواندید در زمان های قدیم زن و شوهر پیر فقیری زندگی می کردند. مرد از همان جوانی به زنش قول داده بود که زندگی مرفهی برای همسرش فراهم کند ولی حتی نتوانست یک زندگی معمولی برای همسرش فراهم کند. یک روز همسر پیر به همسرش گفت: می خواهم مانند دیگر شعرا در مدح شاه شعر بگویم. پیرزن با تعجب به همسرش نگاه کرد و گفت:چگونه؟!پیرمرد گفت: «مشکل همین جاست. اگر می دانستم که فوری تلاش می کردم و شاعر می شدم ولی بالاخره راهش را پیدا می کنم. راستش را بخواهی، من مدت هاست که دارم به این